🌷۱۰آیه درمنع حرام خوری:
🌷۱.مال یتیم رانخورید.۲نساء،۱۵۲انعام،۳۴نساء
🌷۲.لاتاکلوا الربا...ربا نخورید.۱۳۰آل عمران
🌷۳.مال مردم رابه ناحق نخورید.۱۸۸بقره،۲۹نساء
🌷۴.حیوانی که بانام خداذبح نشده نخورید۱۲۱انعام
🌷۵.مالی که ازطریق قمار یامعاملات حرام به دست بیایدنخورید.۹۰مائده
🌷مال حرام خوردن،آتش خوردن است.۱۰ نساء
🌷مالی راکه بایددرراه خدابدهیم ونمیدهیم،روزقیامت ،داغ میکنندوبه بدن میگذارند.۳۵توبه
🌷شراب وقمار،پلیدی است ازش پرهیزکنید.۹۰مائده
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷حضرت علی ع برای ۶ کار،بهشت راضمانت کردند:
۱.صدقه
۲.بیماری
۳.جهاددرراه خدا
۴.حج
۵.نمازجمعه
۶.تشییع جناره
وسائل ج۱۱ ص۳۴۷
امام صادق علیه السلام فرمود:
ضمنتُ لمن اقتصد ان لایفتقر
کسی که میانه روی کنداسراف نکند، فقیر نمیشود.
غرر ج ۱ ص۲۱
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍁3 صفت مارامحبوب خدا میکند:
زهد،تقوا،گریه ازترس خدا
🍁امام صادق ع فرمودند:
خداوند به موسى عليه السلام فرمود:
🍁3 صفت خیلی بندگانم رابه من نزدیک میکند
1.دل نبستن به دنیا
2.گناه نکردن
3.گریه ازترس خدا
نتیجه:
هرکس دل به دنیانبندد،میره بهشت
هرکس گناه نکند،تفتیشش نمیکنم
هرکس ازترس خداگریه کند،دربالای بهشت جادارند
وسائل ج ۱۵ ص ۲۲۸
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🌷گناهان و عبادات چشم🌷
رسول خدا ص"فرمودند"
يَا عَلِيُّ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ ثَلاَثَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ عَيْنٌ فَاضَتْ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّه
رسول خدا صلی الله علیه و آله به أمير المؤمنين عليه السّلام :
اى على! همۀ چشمها روز قيامت گريانند مگر سه چشم:
چشمی که در راه خدا بيدارباشد،
چشمی که به نامحرم نگاه نکند
چشمی كه از ترس خدااشك ريخته است.
تحف العقول
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
حدیث
1- قالَ الاْمامُ الْحُسَيْن - عليه السلام - : إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْيدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِيَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.
امام حسين - عليه السلام - فرمود: همانا عدّه اي خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوي بهشت عبادت مي كنند كه آن يك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اي ديگر از روي ترس خداوند را عبادت و ستايش مي كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه اي هم به عنوان شكر و سپاس از روي معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستايش مي نمايند; و اين نوع، عبادت آزادگان است كه بهترين عبادات مي باشد.
2- قالَ الاْمامُ الْحُسَيْن - عليه السلام - : إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطي مَنْ لا يَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَي النّاسِ مَنْ عَفي عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.
امام حسين - عليه السلام - فرمود: همانا سخاوتمندترين مردم آن كسي است كه كمك نمايد به كسي كه اميدي به وي نداشته است. و بخشنده ترين افراد آن شخصي است كه ـ نسبت به ظلم ديگري با آن كه توان انتقام دارد ـ گذشت نمايد. صله رحم كننده ترين مردم و ديد و بازديد كننده نسبت به خويشان، آن كسي ست كه صله رحم نمايد با كسي كه با او قطع رابطه كرده است.
«بحارالأنوار، ج 75، ص 121، ح 4»
«بحارالأنوار، ج 75، ص 117، ح 5»
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
🌴🌴🌴
🌹حلول ماه مبارڪ شعبان🌹
🌹ماه رسول خدا صلے الله علیه و آله و سلم🌹 را تبریڪ عرض مے کنیم.
✅اعمال مشترکهٔ ماه شعبان المعظم:
۱-هر روز هفتاد مرتبه
اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَه
۲-هر روز هفتاد مرتبه
استغفرالله الذے لا اله الا هو الرحمن الرحیم،الحے القیوم واتوب الیه
۳-«صدقه» بسیار دهد
در این ماه
هرچند به دانهٔ خرمایے باشد.
۴-در کل این ماه هزار بار بگوید
لا اله الا الله،ولا نَعبُدُ الّا ایّاه مُخلصینَ لهُ الدّین و لَوْ کَرِهَ المُشرکون.
که ثواب هزار ساله در نامه عملش بنویسند.
۵-در هر پنج شنبه این ماه روزه بگیرد ودو رکعت نماز بخواند
(در هر رکعت حمد و۱۰۰مرتبه توحید)
وبعد از سلام ۱۰۰مرتبه صلوات
۶- در این ماه«صلوات»بسیار بفرستد
۷-خواندن«صلوات مخصوص»
(....شجرة النبوه وموضع الرساله ...)(یڪ صفحه ونیم)
هر روز هنگام زوال(زمانے که آفتاب ظهر به وسط آسمان رسیده باشد.)
۸-خواندن«مناجات شعبانیه»
در این ماه در هر زمانے که حضور قلبے باشد.(...واسمع دعائے اذا دعوتک....)
بهترین اعمال این ماه
۱)استغفار
۲)صدقه بسیار
۳)روزه گرفتن کل ماه که وصل شود به رمضان المبارک
💕💚💕
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
نرﻡ ﻧﺮﻣﮏ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺍﯾﻨﮏ ﺑﻬﺎﺭ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺷﺘﻬﺎ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﻭﺳﺒﺰﻩ ﻫﺎ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻏﻨﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺨﮏ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﺯ
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
مناجاتشعبانیه۩سماواتی.mp3
8.28M
🤲 مناجات شعبانیه
صوت شماره 2⃣ مدت زمان 19 دقیقه
🎤 با نوای حاج مهدی سماواتی
حس و حال معنوی : ⭐️⭐️⭐️ خوب
#مردی_در_آینه
#قسمت_صد_سيزده: گمگشته
هنوز مبهوت بودم که ماشين راه افتاد ... نمي تونستم چشم از اون خانواده بردارم ... تا اينکه از کنارشون رد شديم ...
ـ به ايران خيلي خوش آمديد ...
سرم رو بالا آوردم ... داشت از توي آينه وسط به من نگاه مي کرد ... تشکر کردم و چند جمله اي گفتم ... مشخص شد اونها هم زبان من رو بلد نيستن ... پسرشون سعي کرد چند کلمه اي باهام صحبت کنه ... دست و پا شکسته ... منم از کوتاه ترين و ساده ترين عباراتي که به نظرم مي رسيد استفاده مي کردم ...
سکوت که برقرار شد دوباره تصوير اون مرد و خانواده اش مقابل نظرم نقش بست ... مي تونست خودش سوار بشه ... شايد بهتر بود بگم حق خودش بود که سوار بشه ... اما سختي رو تحمل کرد تا من رو از غربت و بي هم زباني ... و ترس گم شدن توی یه کشور غریب، نجات بده ...
هنوز تسبيحش توي دستم بود ... دونه هاي خاکي اي که مشخص بود دست خورده است و باهاشون ذکر گفته ... بي اختيار لبخند خاصي روي لبم نقش بست ... و از پنجره به بيرون و آدم ها خيره شدم ...
مسير برگشت، خيلي کوتاه تر از رفت به نظر مي رسيد ... جلوي هتل که ايستاد، دستم رو کردم توي جيبم و تمام پولم رو در آوردم و گرفتم سمتش تا خودش هر چقدر مي خواد برداره ... نمي دونستم چقدر بايد بهش پول بدم يا اينکه اگه بپرسم مي تونه جوابم رو بده يا نه ...
تمام شرط هاي ذهنم درباره مسلمانان رو شکستم ... و براي اولين بار تصميم گرفتم به مسلماني که نمي شناسم اعتماد کنم ...
با حالت متعجبي خنديد و بدون اينکه پولي برداره، انگشت هام رو بست ...
ـ سفر خوبي داشته باشيد ...
چند جمله ديگه هم به انگليسي گفت که از بين شون فقط همين رو متوجه شدم ...
واقعا روز عجيبي بود ... ديگه از مواجهه با چيزهاي عجيب متعجب نمي شدم ... ايران عجيب بود يا مسلمان ها؟ ...
هر چي بود، اون روز تمام شرط هاي ذهني من درباره مسلمان ها شکسته شد ...
از در ورودي که وارد لابي شدم سریع چشمم افتاد به مرتضي ... با فاصله درست جايي نشسته بود که روي در ورودي احاطه کامل داشت ... با ديدنم سريع بلند شد و اومد سمتم ... معلوم نبود از چه ساعتي، تنهايي، چشم انتظار بازگشتم بود ... چیزی به روی خودش نمی آورد اما همين که ديد صحيح و سالم برگشتم، چهره اش آرام شد ...
بدون اينکه از اون همه انتظار و خستگي شکايت کنه ... فقط به سلام و خوش آمد بسنده کرد ... و من که هنوز توي شوک بودم، با انرژی تمام، هیجان ذهنی خودم رو تخلیه کردم ...
ـ اوني که من رو آورد حتي يه دلارم ازم نگرفت ...
اصلا حواسم نبود خيلي وقته پول ها رو تبديل کردیم و به جاي دلار بايد از لفظ ريال استفاده مي کردم ...
مرتضي به حالت من خنديد و زد روي شونه ام ...
ـ اصلا خسته به نظر نمياي ... از اين همه انرژي معلومه دست خالي برنگشتي ... پس پيداش کردي ...
چند لحظه سکوت کردم ... براي لحظاتي، لبخند و هيجانِ بازگشت ... جاي خودش رو به تامل داد و حالم، در افکار گذشته فرو رفت ...
دوباره به چهره مرتضي نگاه کردم که حالا غرق در سوال و حيرت شده بود ... براي اولين بار بود که از صميم قلب به چهره يه مسلمان لبخند مي زدم ...
ـ نه ... اون مرد بود که من رو پيدا کرد ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مردی_در_آینه
#قسمت_صد_چهارده: خدای کعبه
مشخص بود فهميده، جمله ام يه جمله عادي نيست ... با چهره اي جدي، نگاهش با نگاهم گره خورد ... کم کم داشت حدس مي زد اين حال خوش و متفاوت، فقط به خاطر پيدا کردن اون نيست ... دنيايي از سوال هاي مختلف از ميان افکارش مي جوشيد و تا پرده چشمانش موج برمي داشت ...
شايد مفهوم عميق جمله ام رو درک مي کرد ... اما باور اينکه بي خدايي مثل من، ظرف يک شب ... به خداي محمد ايمان آورده باشه براش سخت بود ... ايمان و تغييري که هنوز سرعت باورش، براي خودم هم سخت بود ...
بهش اشاره کردم بريم بالا ... کليد رو از پذيرش گرفتم و راه افتادم سمت آسانسور ... شک نداشتم مي خواد باهام حرف بزنه ... اونجا هم جاي مناسبي براي صحبت نبود ...
وارد اتاق که شديم يه لحظه رو هم مکث نکرد ...
ـ متوجه منظورت نشدم که گفتي ... نه ... اون من رو پيدا کرد ...
از توي ميني يخچال، يه بطري آب معدني در آوردم و نشستم روي صندلي ... اون، مقابلم روي مبل ... تشنه بودم اما نه به اون اندازه ... بيشتر، زمان مي خريدم تا ذهنم مناسبت ترين حرف ها رو پيدا کنه ...
ـ يعني ... غير از اينکه عملا اول اون من رو بين جمعيت پيدا کرد ... به تمام سوال هام جواب داد طوري که ديگه نه تنها هيچ سوالي توي ذهنم باقي نمونده ... که حالا مي تونيم حقيقت رو به وضوح ببينم ...
چهره اش جدي تر از قبل شد ...
ـ اون همه سوال، توي همين مدت کوتاه؟ ...
در جواب تاييدش سرم رو تکان دادم و يه جرعه ديگه آب خوردم ...
ـ توي همين مدت کوتاه ...
چند لحظه سکوت کرد ... و نگاه متحير و محکمش توي اتاق به حرکت در اومد ...
ـ ميشه بيشتر توضيح بدي منظورت چيه از اينکه مي توني حقيقت رو به وضوح ببيني؟ ...
حالا اين بار چهره من بود که لبخندي آرام رو در معرض نمايش قرار مي داد ...
ـ يعني ... زماني که من وارد ايران شدم باور داشتم خدايي وجود نداره ... و دين ابزاريه براي ايجاد سلطه روي مردم و افراد ضعيف براي فرار از ضعف شون سراغش ميرن ... الان نظرم عوض شده ...
الان نه تنها به نظرم باور غیر شرطی به دين متعلق به افکار روشنه ... که اعتقاد دارم تنها راه نجات از انحطاط و نابودي ... و ابزار بشر در جهت رشد و تعالي ذهن و ماده است ...
هر جمله اي رو که مي گفتم ... به مرتضي شوک جديدي وارد مي شد ... تا جايي که مطمئن بودم مغزش کاملا هنگ کرده و حتي نمي تونست سوال جديدي بپرسه ... بهش حق می دادم ... ظرف يک شب، من روي ديگه اي از سکه باور بودم ...
ـ من الان نه تنها ايمان دارم خدايي هست ... که ايمان دارم محمد، پيامبر و فرستاده خداست ... و اون و فرزندانش، اولي الامر هستند ...
مرتضي ديگه نمي تونست آرام بشينه ... از شدت تعجب، چشم هاش گرد شده بود ... گاهي انگشت هاش مي لرزيد و گاهي اونها رو جمع مي کرد تا شايد بتونه لرزششون رو کنترل کنه ...
ـ يعني ... در کمتر از 12 ساعت ... اسلام آوردي؟ ...
بي اختيار و با صداي بلند خنديدم ...
ـ نه مرتضي ... من تازه، پيکسل پيکسل تصوير و باورم از دنيا رو پاک کردم ...
تمام حجت من بر وجود خدا و حقانيت محمد ... اون جوان ديشب بود ... من از اسلام هيچي نمي دونم که خودم رو مسلمان بدونم ...
تنها چيزي که مي دونم اينه ... قلب و باور اون انسان ياغي و سرکش دیروز ... امروز در برابر خداي کعبه به خاک افتاده ...
اگه اين حال من، يعني اسلام ... بله ... من در کمتر از 12 ساعت يه من مسلمانم ...
چشم ها و تک تک عضلات صورتش آرامش نداشت ... در اوج حيرت، چند لحظه سکوت کرد ... و ناگهان در حالي که حالتش به کلي دگرگون شده بود، از جاش پريد ...
ـ اسم اون جواني که گفتي ... چي بود؟ ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#ختم_سوره_واقعه
🔹شروع از دوشنبه ای که اول ماه باشد
⚜روز دوشنبه اول ماه شعبان
برای افزایش رزق و برآوردهشدن حاجات مهم✅
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، ختم سورۀ «واقعه» را به اطرافیان خود توصیه میکردند. دستور این ختم بدین شرح است:
چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند :
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
در پنجشنبههای میان این چهارده روز، این دعا خوانده میشود:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
📚 بهجت الدعا، ص٣۶٢ـ٣۶۴