8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نقطه پایان تعلقات دنیا!
🔺این قسمت: سعید
🔹تجربه گر این قسمت سعید خانی
♦️پروانه معصومی: رعایت حجاب باعث تقویت جنبههای هنری خانمهای بازیگر شده / این برای بازیگران پس از انقلاب یک امتیاز محسوب میشود/ به خاطر نبود خلاقیت در کارهای تلویزیون «آیفیلم» را میبینم
بازیگر پیشکسوت:
🔹من که از زمان شیوع کرونا در عرصه هنر حضور ندارم و خودم را کنار کشیدم. اما متاسفانه چند سالی است که کارها ضعیف شده و هر کس سعی میکند به نوعی کپی برداری کند و خلاقیت وجود ندارد. خودم اگر بخواهم تلویزیون ببینم سریالهای گذشته و شبکه «آی فیلم» را میبینم.
🔹 قبل از انقلاب که اصلاً توجهی به هنرمندان نمیشد، اما پس از انقلاب این توجه نسبت به هنرمندان بهبود پیدا کرد. بعد از انقلاب یک دوره طلایی در سینما و تلویزیون داشتیم ولی آن دوره گذشت و تمام شد.
🔹ما در کشوری اسلامی زندگی میکنیم و رعایت عفاف و حجاب باعث شده که جنبههای هنری بازیگران خانم تقویت شود و این برای بازیگران پس از انقلاب یک امتیاز محسوب میشود./جهان نیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاستاصدفی بزرگ یاجامبوشلز
این مدل پاستا خیلی خوبه چون به جای اینکه روش چیزی بریزید و بخورید داخلش رو میشه پر کرد و بصورت فینگر فود سرو کرد
من داخل پاستاها رو با پنیر گوشت چرخ کرده پر کردم البته از ادویه مختلف استفاده کردم مثل کاری، جوز هندی و ...
بیشتر هدف من اینه که بهتون ایده بدم تا برای درست کردن غذا یکم کمتر فکر کنید 🤗
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
۲۰ ذیالحجه سالروز ولادت با سعادت #امام_موسی_کاظم (علیه السلام) مبارکباد
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
🌼🍀
فرخنده میلاد
هفتمین #شمسولایتوامامت
#هفتمین_وارث_غدیر
#موسیبنجعفر علیهالسلام را
به پیشگاه
#حضرتولیعصر عجلاللهتعالیفرجه
وهمهشیعیانشان
تبریک عرض مینماییم
🌸🍃
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امام موسی کاظم (ع) :
☘ دنیا دریای عمیقی است که بسیاری از خلق در آن غرق شده اند
پس باید که کشتی تو در این دریا تقوای خدا باشد
و بار و بنه اش ایمان،
بادبانش توکل
و ناخدایش خرد
و راهنمایش دانش
و سکانش شکیبایی.
📗 اصول کافی ج ۱، ص ۱۶
🌸میلاد هفتمین فخر
عالم امکان باب الحوئج ،
موسی بن جعفر بر شما مبارک باد🌸
🌷🍃
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
سـ🌸ـلام
میلاد امام موسی کاظم (ع) مبارک 🌸
🗓 امروز چهارشنبه
☀️ ٢٩ تیر ١۴٠١ ه. ش
🌙 ٢٠ ذیحجه ١۴۴٣ ه.ق
🌲 ٢٠ ژوئیه ٢٠٢٢ ميلادى
🌷🍃
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
💢↶ نماز امام موسی کاظم علیهالسلام
که مجرب برای حوائج است
⬅ دو رکعت نماز
◽️در هر رکعت یک مرتبه «حمد»
◽️و ۱۲ مرتبه «توحید» میخوانی
⬅ بعد از سلام نماز
صد مرتبه صلوات میفرستی و به روح
امام کاظم علیهالسلام هدیه میکنی
⬅ بعد به سجده میروی و ۱۲مرتبه میگوئی:
《اَلّلهُمَّ بِحَقِّ المَسجُون بِسِجن هارون
أقضی حَاجَتی》
⤵️ دعای بعد از نماز
【اِلهِی خَشَعَتِ الأصْواتُ لَکَ وَ ظَلَّتِ الاَحْلامُ فِیکَ وَ وَجِلَ كُلُّ شَیءِِ مِنْکَ وَ هَرَبَ كُلُّ شیءِ إِلَيْکَ وَ ضاقَتِ الأشياءُ دُونَکَ وَ مَلأَ كُلَّ شیءِ نُورُکَ فَأنْتَ الرَّفِيعُ فِی جَلالِکَ وَ أَنْتَ البَهِیُّ فِی جَمالِکَ وَ أَنْتَ العَظِيمُ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی لا يَؤُودُکَ شَیءُ يا مُنْزِلَ نِعْمَتِی يا مُفَرِّجَ كُرْبَتِی وَ يا قاضِیَ حاجَتِی أَعْطِنِی مَسْألَتِی بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ آمَنْتُ بِکَ مُخْلِصاً لَکَ دِینِی أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ مَااسْتَطَعْتُ أَبُؤُ لکَ بِالنِّعْمَةِ وَ أَسْتَغْفِرُکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لا يَغْفِرُها غَيْرُکَ يا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دانٍ وَفِی دُنُوِّهِ عالٍ وَفِی إِشْراقِهِ مُنِيرٌ وَفِی سُلْطانِهِ قَویُّ صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ】
سپس حاجت خود را میطلبی
و به حول و قوه الهی و به برکت
باب الحوائج انشاءالله حاجت روا شوید
برای این نماز آثار و برکات فراوانی
ذکر شده است انشاءالله حاجت روا باشید.
ما را از دعای خودتان بی بهره نگذارید
💕💙💕💙
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_بیست_و_هشتم_اینک_شوکران۱
درس خوندن📚 رو هم شروع کرد. ثبت نام✍ کرده بود هر سه ماه، درس یه سال رو بخونه📖 و امتحان📝 بده. از اول راهنمایی شروع کرد. با هیچ درسی مشکل نداشت الا دیکته....!📒
《کتاب فارسی را باز کرد📖 و چهار پنج صفحه ورق امتحانی پر دیکته گفت. منوچهر در بد خطی قهار بود!😕
گفت:حالا فکر کن درس خوانده ای. با این خط بدی که داری معلم ها نمی توانند ورقه ات را صحیح کنند!🙃
گفت: یاد می گیرند...!😉
این را مطمئن بود. چون خودش یاد گرفته بود نامه های✉️ او را بخواند «وقت» را «فقط» بخواند و «موش» را «مشت» و هزار کلمه ی ديگر که خودش میتوانست بخواند و فرشته....!!!😳
غلط ها را شمرد، شصت و هشت غلط...!
گفت:رفوزه ای!😠
منوچهر همان طور که ورق ها📑 را زیر و رو می کرد و غلط ها را نگاه می کرد، گفت: آن قدر می خوانم تا قبول شوم.
این را هم می دانست منوچهر آن قدر کله شق بود که هر تصمیمی می گرفت به پاش می ماند...》
صبحا☀️ از ساعت چهار و نیم می رفت پارك🏞تا هفت درس📓می خوند. از اون ور می رفت پادگان و بعد پیش نادر. کتاب و دفترش📚 رو هم می برد تا موقع بی کاری بخونه...
امتحان که داد دیکته شد نوزده و نیم.😍 کیف🤗 می کرد از درس خوندن...! اما دکترا اجازه ندادن ادامه بده...
امتحان سال دوم رو می داد و چند درس سال سوم رو خونده بود که سر دردهای🤕 شدید گرفت. از درد
خون دماغ👃 میشد و از گوشش👂 خون می زد. به خاطر ترکش هایی که توی سرش داشت و ضربه هایی که خورده بود، نباید به اعصابش فشار می آورد...
بعضی از دوستاش می گفتن (چرا درس می خونی؟ ما برات مدرك جور می کنیم. اگه بخوای می فرستیمت دانشگاه)
این حرفا براش سنگین میومد.😤 می گفت: دلم میخواد یاد بگیرم. باید یه چیزی توی مخم باشه که برم دانشگاه. مدرك الکی به چه دردی میخوره؟😶
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_بیست_و_نهم_اینک_شوکران۱
بعد از جنگ💣 و فوت امام😔 زندگی ما آدمای جنگ وارد مرحله ی جدیدی شد. نه کسی ما رو می شناخت و نه ما کسی رو می شناختیم. انگار برای اين جور زندگی کردن ساخته نشده بودیم...😟
خیلی چیزا عوض شد...
منوچهر می گفت: "کسی که تا دیروز باهاش توی یه کاسه آبگوشت🍲 میخوردیم، حالا که میخوایم بریم توی اتاقش، باید از منشی و نماینده و دفتر دارش وقت قبلی بگیریم..."🏷
بحث درجه هم مطرح شد. به هر کس بر اساس تحصیلات📚 و درصد جانبازی و مدت جبهه بودن درجه می دادن. منوچهر هیچ مدرکی رو رو نکرد. سرش رو انداخته بود پایین😔 و کار خودش رو می کرد، اما گاهی کاسه ی صبرش لبریز میشد...😤
حتی استعفا📝 داد فکه قبول نکردن...
سال شصت و نه، چهار ماه رفت منطقه. انقدر حالش خراب شد که خون بالا می آورد. با آمبولانس🚑
آوردنش تهران و بیمارستان🏥 بستری شد .
از سر تا پاش عکس گرفتن، چندبار آندوسکوپی کردن و از معده اش نمونه برداری کردن، اما نفهمیدن چشه...
یه هفته مرخص شده بود.
گفت: فرشته، دلم یه جوريه. احساس می کنم روده هام داره باد میکنه. 😦
دو سه تا توت سفید🍓 نوبرانه که جمشید آورده بود، خورده بود. نفس که می کشید، شکمش میومد جلو و بر نمیگشت. شده بود عین قلوه سنگ. زود رسوندیمش بیمارستان....
انسداد روده شده بود. دوباره از روده اش نمونه برداری کردن.💉 نمونه رو بردم آزمایشگاه🔬 تا برگردم منوچهر رو برده بودن بخش جراحی. دویدم برم بالا، یه دختر دانشجو سر راهم رو گرفت.
گفت: خانوم مدق اینا تشخیص سرطان دادن ولی غده رو پیدا نمیکنن. میخوان شکمش رو باز کنن و ببینن غده کجاست...
گفتم: مگه من میذارم..؟😭
منوچهر رو آماده کرده بودن ببرن اتاق عمل. 🛋
گفتم: دست بهش بزنید روزگارتون رو سیاه می کنم.😡
پنبه ی الکل رو برداشتم، سرم رو از دستش کشیدم و لباس هاش رو تنش کردم. زنگ زدم☎️ پدرم و گفتم بیاد دنبالمون...
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_ام_اینک_شوکران۱
میخواستم منوچهر رو از اونجا ببرم...
دکتر که سماجتم رو دید، یه نامه نوشت،📝 گذاشت روی آزمایش های📑 منوچهر و ما رو معرفی کرد به دکتر میر، جراح غدد بیمارستان جم و منوچهر رو روز عاشورا بستری کردیم بیمارستان جم...
اذان که گفتند، با این که سرم داشت، بلند شد ایستاد و نماز خوند. خیلی گریه کرد.😭 سلام نمازش رو که داد، رفت سجده و شروع کرد با خدا حرف زدن: "خدایا🙏 گله دارم. من این همه سال جبهه بودم. چرا منو کشوندی اینجا، روی تخت بیمارستان؟ من از
این جور مردن متنفرم ".😭
بعد نشست روی تخت و گفت: یه جای کارم خراب بود.😔 اونم تو باعثش بودی.😑 هر وقت خواستم برم اومدی جلوی چشمم 👁سد شدی. حالا دیگه برو ...
همه ی بی مهری و سرسنگینیش😑 برای این بود که دل بکنم. می دونستم...😢
گفتم:منوچهر خان همچین به ریشت چسبیدم و
ولت نمی کنم...حالا ببین.😉
ما روزای سخت جنگ🔫💣 رو گذرونده بودیم. فکر میکردم این روزا هم میگذره...
ناهار 🍲 بیمارستان رو نخورد. دلش غذای امام حسین (علیه السلام) رو می خواست.😥
دکترش گفت: هرچی دلش خواست بخوره. زیاد فرقی نداره...
به جمشید زنگ زدم و از هیئت غذا 🍪و شربت🍹 آورد. همه ی بخش رو غذا دادیم...
دو تا بشقاب موند برای خودمون. یکی از
مریضا اومد، بهش غذا نرسیده بود. منوچهر بشقاب غذاش رو داد به اون و سه تایی از یه بشقاب خوردیم.😊
نگران بودم😟 دوباره دچار انسداد روده بشه، اما بعد از ظهر که از خواب بیدار شد حالش بهتر بود.🙂
گفت:از یه چیزی مطمئنم. نظر امام حسین روی منه. فرشته، هر بلایی🤕 سرم بیاد صدام در نمیاد...😤
《تا صبح🌤 بیدار ماند...
نماز میخواند، دعا می کرد،🙏 زل میزد به منوچهر که آرام خوابیده بود، انگار فردا خیلی کار دارد. از خودش بدش آمد. تظاهر کردن را یاد گرفته بود. کاری که هرگز فکر نمی کرد بتواند. این چند روز تا آنجا که توانسته بود، پنهانی گریه😭 کرده بود و جلوی منوچهر خندیده بود.😊 دکتر تشخیص🔬 سرطان روده داده بود. سرطان پیشرفته ی روده که به معده زده بود.
جواب کمیسیون سپاه ✉️ هم آمده بود: جانباز نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماری ها از عوارض جنگ باشد...
با این همه باز بنیاد گفته بود بیمار های منوچهر مادرزادی است. همه عصبانی😡 بودند، فرشته، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش می خندید😃 که از وقتی به دنیا آمدم بدنم پر از ترکش بود!
خب راست می گویند...!
هیچ وقت نتوانسته بود مثل او سکوت کند...》
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣
✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹