از سنتون دوتا كم كنين😒😒
حالا دوتا اضافه كنين
ميشه سنتون😐
منم اولش باورم نشد خيلي باحاله😐
طراحش خودمم دانشجوی ترم 6 فیزیک هسته ای😐😂
رفتم داروخانه چسب زخم بگیرم( ̲̅:̲̅:̲̅:̲̅[̲̅ ̲̅]̲̅:̲̅:̲̅:̲̅ )
نداشتن😕
.
.
دختره افتاده دنبالم
میگه
خودم مرهم زخمات میشم
چشم و چراغ خونت میشم
😳😂😂😂😂😂😂😂😂
زن گرفتن دقیقا مثل اینه که با دست خودت یه بازرس بیاری تو خونه
و مجبور باشی هر روز بهش توضیح بدی پولایی که خودت درآوردی رو کجا خرج کردی 😂
نوشته پنگوئنها موقع پریدن تو آب اول يه پنگوئن ديگرو هل ميدن تو آب تا از امن بودن آب و نبودن كوسه مطمئن شن!
چقدر منو ياد رفيقاي صميميم ميندازن😁😂
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻫﺮ ﺯﻧﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻣَﺮﺩﻩ...
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻫﺮ ﺯﻧﻲ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ
ﻫﺮﭼﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﺎﻕ ﺷﻪ!!! 😋🍟🌮🍕🍖🍦🍿🍫🍭🍰
ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺨﺮﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﺎﺭﺗﺶ ﺑﺎﺷﻪ! 💳 💵 💷 💵 😍
ﺑﺪ ﻣﻴﮕﻢ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ؟
والا... چه اعتماد به نفسی دارن این آقایون🤣😂😅
خنده واقعا بهترین دارو است👇
خنده برای قلب، رگهای خونی، کاهش هورمونهای استرس زا، گردش خون و عملکرد صحیح فعالیتهای بدن بسیار مفید است و اثرات مثبت و محکمی را بر سلامت روان و تحکیم روابط فامیلی به جای میگذارد و احساسات منفی از قبیل؛ افسردگی و عصبانیت را از بین میبرد.
خنده باعث کاهش سطح هورمونهای استرس میشود. این هورمونها که در هنگام استرس و خشم ترشح شده باعث سرکوب سیستم ایمنی بدن، افزایش پلاکتهای خون و افزایش فشار خون میشوند.
خنده یکی از راههای درمانی است که ضمن اکسیژن رسانی به تک تک سلولهای بدن و کاهش استرس های روزانه، موجب افزایش اعتماد به نفس، خوشبینی، برونگرایی، امیدواری به آینده و ایجاد شهامت در فرد میشود.
نظر رهبری درباره ایام محسنیه و اضافه کردن ایامی به ایام عزاداری
روضه خواندن و گريه كردن مربوط به همه ائمه نيست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا يك وقت در جمع و مجلسى كسى روضهاي مىخواند، عدهاي دلشان نرم مىشود و گريه مىكنند؛ اين عيبى ندارد. اصلاً عزادارى كردن يك حرف است، روضهخوانى و سينهزنى راه انداختن يك حرف ديگر است. روضهخوانى و سينهزنى راه انداختن، مخصوص امام حسين است؛ حداكثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به اين وسعت
مقام معظم رهبری ۱۳۷۰/۱۲/۱۳
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید
ملا، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی؟
ملا در جوابش گفت بله، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...
دوستش دوباره پرسید خب، چه شد ؟
ملا جواب داد بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم، چون از مغز خالی بود!
بعد به شیراز رفتم: دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا، ولی من او را هم نخواستم، چون زیبا نبود...
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود، ولی با او هم ازدواج نکردم.
دوستش کنجاوانه پرسید دیگر چرا؟
ملا گفت برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت، که من میگشتم!
😊😉😊😉😊😉😊
روزی حکیمی به فرزندش گفت :
از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و حکیم گفت : هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن
فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند.
حکیم پاسخ داد :
این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری . این کینه ، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد.