7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰رهبر انقلاب:
🔹 چه کسی را انتخاب کنیم؟
*این خصوصیات به نظرمن در منتخب وجود داشته باشد:
1️⃣ مومن باشد
2️⃣ به معنای واقعی کلمه انقلابی باشند
3️⃣ شجاع باشند
4️⃣ دارای روحیه جهادی باشند
5️⃣ کارآمد باشند
6️⃣ به معنای واقعی طرفدار عدالت باشند
▪️اگر افراد اینچنینی را شناختید که هیچ اما اگر نشناختید از افراد بصیر و مورد اعتماد استفاده کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 حماسه خلبانان ارتش در مقابله با داعش به روایت شهید قاسم سلیمانی و رهبر انقلاب
#سلام_امام_زمانم 💚
همـه جا غـرق دعا می شـوم از آمـدنت
معنی اشک و دعا چيست برايم بنويس
خون دل خوردنت ازبار گناهانمن است
معنی شـرم و حيا چيست برايم بنويس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شرمندتم_آقا_جان 😔
مداحی آنلاین - ای قلم رخصت بگیر از او بگویم - مهدی رسولی.mp3
5.29M
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
ای قلم رخصت بگیر از او بگویم
این شعر را با نیت بانو بگویم
🎤 #مهدی_رسولی
*از دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبهمشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.*
🎀❤️🎀❤️🎀❤️
✨﷽✨
رسول خدا(ص)فرمودند:
در معراج ، ملکی را دیدم
که هزار هزار دست دارد(یعنی یک
میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت
دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد.
آن ملک گفت: من حساب دانه های
قطرات باران را می دانم که چند تا در
صحرا وچند دانه در دریا می بارد. تعداد
قطرات باران را ازابتدای خلقت تاحال را میدانم
ولی حسابی است که من
از محاسبه کردن آن عاجزم .
رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟
عرض کرد: هرگاه جماعتی از
امت تو باهم باشند و باهم بر تو صلوات
بفرستند من ازمحاسبه ثواب صلوات عاجزم.
📚آثار و برکات صلوات؛ص30
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
همه با هم #برمحمدوآل_محمد_صلوات 🎀
💫اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم💫
🌱🌱
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
🔹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند:
هر كس دختر گراميش را به ازدواج مردى گنه كار درآورد، در حقيقت نسل خود راضايع كرده است.
مكارم الاخلاق، ص 204📚
📃 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند:
هر كس از ترس فقر ازدواج نكند به خداوند بد گمان شده است زيرا خداوند مى فرمايد: اگر تهيدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود، بى نياز مى كند.
كافى، ج 5، ص 330، ح 5.📚
🌺داستان کوتاه خوبی و بدی🌺
دو دوست برای تفریح به ییلاق های خارج از شهر رفتند. در بین راه بر سر زمان استراحت اختلاف نظر پیدا کردند و یکی از آن ها در اثر عصبانیت بر روی دیگری سیلی محکمی زد.
آن یکی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد، اما بدون آن که چیزی بگوید روی شن های کنار رودخانه نوشت:«امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.»
سپس راه خود را ادامه دادند و به قسمت عمیق رودخانه رسیدند. آن دوستی که سیلی خورده بود پایش لغزید و نزدیک بود با جریان آب به سمت پرتگاهی خطرناک برود که دوستش او را نجات داد.
وقتی نفسش بالا آمد سنگ تیزی برداشت و به زحمت روی صخره ای نوشت:«امروز بهترین دوستم،جانم را نجات داد.»
دوستش با تعجب پرسید:«چرا آن دفعه روی شن ها نوشتی و این بار روی صخره؟» دیگری لبخند زد و گفت:«وقتی بدی می بینیم باید روی شن ها بنویسیم تا به راحتی با جریان آب شسته شود و وقتی محبتی در حق ما می شود باید روی سنگ سختی حک کنیم تا برای همیشه بماند.»
یادتان بماند انسان هایی که کینه به دل میگیرند راحت زندگی نمیکنند😔
#گذشت داشته باشید و ببخشید تا زندگیتان با صفا شود😍
🎼 اين انقلاب جلوه اي از ..
|⇦•مدح خوانی زیبا تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ویژۀ روز مادر به نفسِ سید مهدی میرداماد •✾•
زهرا همان که در سحر آفريدنش
گفته خدا تَبارَکَ بر وجه أحسنش
زهرا همان که عطر خداوند مي وزد
هر روز پنج مرتبه از باغ سوسنش
هر صبح در طواف ملائک به دور او
معراج مي چکد ز تماشاي گلشنش
زهرا همان که بر دل پيغمبر خدا
جانِ دوباره می دهد از شوق ديدنش
از ابتدايِ خلقت خود از همان ازل
دارد نگينِ عشق علي را به گردنش
ديگر از اين چه مرتبه اي با شکوه تر
باشد بزرگ کرب و بلا طفل دامنش
«حَتَّي تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهَا» حکايتي ست
از عاشقانه هايِ سحرهايِ روشنش
بي شک منا و مکه دگر محرمي نداشت
پنهان نبود اگر ز نظر خاک مدفنش
روز حساب توشۀ ما عشق فاطمه ست
ما را بس است خوشه اي از فيض خرمنش
شرح فضائلش همه عين عبادت است
تکريم پايداري و حلم و شهادت است
آمد که روشني بدهد آفتاب را
بخشد به چشم تار جهان نور ناب را
باران و رود و چشمۀ و دريا به نام اوست
مهريه اش نموده خداوند ، آب را
اصلاً تمام جنت و دوزخ به دست اوست
داده به او شفاعتِ روز حساب را
با شرط حب فاطمه و آل فاطمه
پاداش مي دهند قيامت ، ثواب را
از سرّ نام فاطمه اين نکته روشن است
برداشته خدا ز محبش عذاب را
با آيه هايِ روشن عمر شريف خود
تفسير کرد سوره به سوره کتاب را
حتي به پيشِ سائل اعمي محال بود
بردارد از مقابل چهره نقاب را
بي حرمتي به ساحت قدسي فاطمه ست
هر کس که زير پا بگذارد حجاب را
آري برايِ فاطميون اين وقار ماند
با نور چادري که از او يادگار ماند
هر دختری که اُمّ أبیها نمی شود
هر مادری که مادر دنیا نمی شود
نور تمام عالم امکان به روی هم
یک جلوه نور چادر زهرا نمی شود
وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست
محشر بدونِ فاطمه بر پا نمی شود
یعنی که بی ولایت او هیچ طاعتی
اذن ورودِ جنت الاعلی نمی شود
فردا به قله های سعادت نمی رسد
هر کس دخیل چادر زهرا نمی شود
حبل المتین شیعه نخ جانماز اوست
بی او گره ز کار کسی وا نمی شود
می افتد از نگاه پر از مهرِ فاطمه
هر کس فدائیِ ره مولا نمی شود
دینی که رفت سمت تزلزل پس از نبی
بی انقلاب فاطمه احیا نمی شود
آغاز کرد يک تنه، تنها، قيام را
معلوم کرد حرمت خون امام را
وقتي که هست چهرۀ حيدر مطاف او
در خانه است مسجد او اعتکاف او
آئينه شد که جلوه کند عصمت خدا
معنا گرفت روح عفاف از عفاف او
چرخ تمام کون و مکان سنگ آسياش
سر رشتۀ زمين و زمان در کلاف او
در پيش چشمهاش چه دنيا حقير بود
بوده به بوريا و سفالي کفاف او
چيزي نخواست فاطمه از ثروت جهان
يعني بس است پيرهن دستباف او
جلوه گر نهايت ايثار فاطمه ست
انفاق خالصانۀ شام زفاف او
آن بانويي که سايۀ او را کسي نديد
يک روز شد مدينه محلّ مصاف او
وقتي که ديد بسته شده دست کعبه اش
آمد به کوچه جان بدهد در طوافِ او
از چشم اهل فتنه گرفته ست خواب را
معلوم کرد معني فصل الخطاب را
باغ حضور غرق گل يادِ فاطمه ست
روح نماز و مسجد و سجاده فاطمه ست
تنها مدينه نه، همۀ عالم وجود
روشن ز سجده هاي سحرزاد فاطمه ست
آنکس که در نهايت اخلاص و بندگي
ايمان به پاي چادرش افتاده فاطمه ست
آن بانويي که بعد نبي با حماسه اش
درس وفا به اهل ولا داده فاطمه ست
قبرش اگرچه شمع و رواقي نداشته
قم، تا ابد مدينۀ آباد فاطمه ست
اين انقلاب جلوه اي از انقلاب اوست
بي شک «امام» هديۀ ميلاد فاطمه ست
اين انقلاب فاطمي است و حسيني است
با رهبري که آينه دارِ خميني است
Babolharam Mirdamad.mp3
10.77M
🎼 اين انقلاب جلوه اي از ..
|⇦•مدح خوانی زیبا تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ویژۀ روز مادر به نفسِ سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
↫ پی نوشت :
imam Khamenei :
«the american plot of the"'deal of the century" will die before trump dies»
امام خامنه ای :
«برنامه آمریكایی "معامله قرن" پیش از مرگ ترامپ خواهد مرد.»