خدایا!
ما را خدمتگذار حکومت امام زمان(عج) قرار بده و به همین واسطه در دنیا و آخرت ما را احترام کن.
#ظهور
(افتتاح اندیشه (۱۷) برداشتی آزاد از #دعای_افتتاح)
http://yek.link/aboofazel_a
#هر_روز_یک_نکته_قرآنی
رمضان ۱۴۴۴ (شماره ۲۹)
داستان آینده ما!
يَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنكُمۡ خَافِيَةٞ (١٨)...
در آن روز همگى به پيشگاه خدا عرضه مى شويد و چيزى از كارهاى شما پنهان نمى ماند!
پس كسى كه نامۀ اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادى و مباهات) فرياد مى زند كه: «(اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد!
من يقين داشتم كه (قيامتى در كار است و) به حساب اعمالم مى رسم!»
او در يك زندگى (كاملاً) رضايتبخش قرار خواهد داشت،
در بهشتى عالى،كه ميوه هايش در دسترس است!
(و به آنان گفته مى شود:) بخوريد و بياشاميد گوارا در برابر اعمالى كه در ايّام گذشته انجام داديد!ا
امّا كسى كه نامۀ اعمالش را به دست چپش بدهند مى گويد: «اى كاش هرگز نامۀ اعمالم را به من نمى دادند
و نمى دانستم حساب من چيست!اى كاش مرگم فرا مى رسيد!مال و ثروتم هرگز مرا بى نياز نكرد،قدرت من نيز از دست رفت!»
سپس او را در دوزخ بيفكنيد!بعد او را به زنجيرى كه هفتاد ذراع است ببنديد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد عجیب حاج آقا پناهیان به یک جوان نقاش.
دانلود با کیفیت بالا در لینک زیر:
https://aparat.com/v/fWH20
@aboofazel_a
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منافسة قوی قرآنی، اساتید شاکرنژاد و ابوالقاسمی وحسنین الحلو.
انتشارا به مناسبت روز حزن؛ تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
@aboofazel_a
چند خاطره از شهید والامقام، شهید هیجده ساله جیرفتی، شهید محمدرضا مقبلی/ تاریخ شهادت: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱
✅شخصیت محبوبی بین هم سنوسالهایش داشت. جوانی که هم خوب درس میخواند؛ هم خوب ورزش میکرد و هم خوب، بندگی خدا را. شاگرد اول دبیرستان بود و خیلی از بچهها دوست داشتند؛ درسهایشان را از محمدرضا یاد بگیرند.
✅روزی از یکی از دوستان و همرزمان شهید محمدرضا مقبلی که خیلی هم علاقه به این شهید عزیز دارد؛ سوال کردم؛ چرا شهید محمدرضا، اینقدر در قلب شما جا دارد و برای شما محبوب است؟ او پاسخ داد: شهید محمدرضا شخصت جامع و جالبی داشت. شاگرد درسخوان مدرسه بود و خیلی از درسها را خارج از وقت مدرسه از ایشان یاد میگرفتیم. یک بدن ورزیده و ورزشکاری هم داشت که فوتبال را خیلی عالی بازی میکرد. روح معنویتو ایمان هم در وجودش موج میزد.
بلافاصله از او پرسیدم به نظر شما چطور میشود در یکی از روستاهای دور افتاده استان کرمان و شهرستان جیرفت، آن هم در دهه پنجاه شمسی، چنین شخصیتهای ممتازی رشد کردند؟ او پاسخ داد: قطعًا نان حلالی که پدر زحمتکش محمدرضا به او داد؛ زمینه چنین رشد بزرگی را فراهم آورد.
✅مادر شهید میگوید: بعد از آنکه محمدرضا ما را راضی کرد و راهی جبهه جنگ شد؛ من مطمئن بودم او شهید خواهد شد؛ چون میدانستم ایشان سخت ترین و مشکلترین میدانها را برای مبارزه انتخاب میکند و هرگز عافیت طلبی نخواهد کرد.
شهادت محمدرضا در خط مقدم و در شرایط سخت؛ گواهی بر حدس صادق مادرش بود.
✅خواهر شهید میگوید: در سفری که به همراه شهید محمدرضا به مشهد مقدس رفته بودیم؛ اتفاق عجیبی افتاد.
بار اول با هم به حرم رفتیم؛ ایشان گفت: من دیگر دور ضریح امام رضا علیه السلام نمیآیم. با تعجب پرسیدیم؛ چرا؟ ایشان گفت: چون دور ضریح امام رضا علیهالسلام، خانمها هم حضور دارند؛ هر لحظه ممکن است بدن من به نامحرمی بخورد یا نگاهم به نامحرمی بیفتد.
( نکته: درگذشته زنان و مردان به صورت مشترک دور ضریح امام رضا ع برای زیارت جمع میشدند و امروز قسمت زیارت زنان و مردان جدا شده است.)
✅یکی از دوستان شهید نقل میکند: در ایام دفاع مقدس، روزی شهید محمدرضا برای شنا به دریاچه سد دِز رفت. وقتی که وارد آب شد به علت سنگینی آب، تعادل خود را از دست داد و نزدیک بود غرق شود که به کمک غریقنجات از آب خارج شد. وقتی که سراغ او رفتیم؛ دیدیم در کمال تعجب او گریه میکند. با تعجب به او گفتیم چرا گریه میکنی؟
ما گمان کردیم او از ترس غرق شدن گریه میکند! باز با طعنه به او گفتیم آبروی ما را جلوی بقیه نبر! یک جیرفتی که نباید اینقدر بترسد!
ایشان با همان حالت ناراحتی و حزنی که داشت؛ گفت: گریه من، گریه از ترس نیست.
بلکه من به حال خودم گریه میکنم.
تعجب ما بیشتر شد! یعنی چه؟
او ادامه داد: من برای آبتٓنی و خوش گذرانی وارد این آب شدم و اگر جانم را از دست میدادم در راه هوای نفس بود! آن وقت در قیامت چه جوابی برای خدا داشتم؟!!!
ادامه دارد....
به قلم: حجت الاسلام شیخ امین کریمی(ابوفاضل)
@aboofazel_a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طراوت بی نظیر باران بهاری!
زندگی زیباست اگر...