eitaa logo
محمد میرزایی
132 دنبال‌کننده
13 عکس
13 ویدیو
1 فایل
رفیق شهیدم (شهید بلباسی) گاهی عاشق شهادت دلتنگی هام رو فقط میبرم یه گوشه از گلزار شهدا شهر مقاوم آبادان کنار اون شهید گمنام که گاهی بوی سیب میده @miriii6472
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدمت همه دوستان انقلابی و ولایتی
یک خط روضه : . همه با دست پُر از كرب و بلا مى‌رفتند غير زينب كه همه زندگى‌اش غارت شد https://eitaa.com/joinchat/3419603811C2aebe18f79
هر چه زمان می‌گذرد، مردم افسرده‌تر می‌شوند این خاصیت دل بستن به زمانه است! خوشا به حال آنکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل می‌بندد. 🌷برای تعجیل در فرجش صلوات‌🌷 https://eitaa.com/joinchat/3419603811C2aebe18f79
گریه بر امام حسین علیه السلام این قدرت را دارد که موانع برای رسیدن به مقامات والا را برطرف کند. آیت الله جاودان https://eitaa.com/joinchat/3419603811C2aebe18f79
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️شاعر شعر معروف «مکن ای صبح طلوع» را بیشتر بشناسید... باور نمیکنید که شاعر این دودمه پدر چه کسی بوده است...🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/3419603811C2aebe18f79
هر روز مسیر خیابان چهل متری خرمشهر رو به سمت فلکه فرمانداری قدیم رو میرم اما هیچوقت نمیدونستم اینجا مقتل شهیدیه که در اصطلاح مثله شد. دارم از خیابونی حرف میزنم که میدونستم قدمگاه شهداس اما هیچوقت فکر نمیکردم اینجا قتلگاه شهید قنوتی باشه شهیدی که عراقی ها با سرنیزه مغز سرش رو روی آسفالت گرم خیابون چهل متری خرمشهر ریختن و با پایکوبی و رقص کنان میگفتند قتلنا الخمینی,قتلنا الخمینی (ما یک خمینی رو کشتیم...) از امروز این خیابون برای من مثل قتلگاه میمونه چقدر با خوندن روایت شهادت شیخ محمد حسن شریف قنوتی یاد روضه های کربلا افتادم شهیدی که بعد از مجروح شدن به دست سفاک ترین آدم ها شکنجه شد موند و تا آخرین لحظه شهادت شعار الله اکبر میگفت. شهیدی که تا اخرین لحظه دست از تبلیغ برای انقلاب خمینی برنداشت و با زبان عربی و با نایی خسته از دل با زبان عربی صدا میزد:(خمینی حسین زمان است و صدام یزید زمان) چقدر داستان شهدا به قصه کربلا نزدیکه توی همین خیابون چهل متری که الان مقتل شده،عمامه مبارک شهید رو به گردنش میبندن و از یه ساختمون دو طبقه آویزان میکنن. اینجاس که یاد حرف آوینی افتادم: (خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد.داغ شهادت) چقدر این قصه به عاشورا میخوره اصلا قصه جنگ قصه عاشوراس قصه محاسن به خون رنگین شده، قصه سرهای بالای نیزه رفته، بدن های مثله شده در مقتل الشهدا و خیابان چهل متری که از امروز مقتله برام روایت اول https://eitaa.com/abooiliya
این روایت رو از زبون رضا آلبوغبیش راننده شهید قنوتی میگم براتون کسی که با اصابت ۱۳ گلوله زنده موند تا روایت این مقتل رو امروز برا ما زنده کنه رضا تعریف میکنه : کارهایی که عراقی ها با شیخ شریف کردن یک هزارم اونون با من انجام ندادن.اون رو واقعا روز خونینی بود اون روز شیخ شریف زیر ناجوانمردانه ترین و وحشتناک ترین شکنجه های دژخیمان عراقی شربت شهادت رو نوشید. روایت دوم https://eitaa.com/abooiliya
چند خط روایت اونم از شهید خنده: ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﮔﺮ: ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ سینه‌اش ﺭُﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ.  ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ می‌کرﺩ.  ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ.  ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ می‌زﺩ.  ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی.  ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴ‌‌ﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ می‌فرستن،  ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ.☺️  ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...!😁😁😁  و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............" شهید رضا قنبری، معروف به "شهید خندان"تهران سال 1364 https://eitaa.com/abooiliya
به بهانه شهادت امام سجاد علیه السلام چند خط روایت : روز شهادت امام سجاد(ع) محمدرضای من را هنگامی که الله اکبر ظهر را گفته بودند، به دنیا آمد و همان روز موقع اذان ظهر روز شهادت امام سجاد(ع) به خاک سپرده شد. محمدرضای من از کودکی عشق امام حسین(ع) را داشت. نماز و روزه اش هم ترک نمی شد. محمدرضا در سال 73 روز بیست وهفتم خرداد به شهادت رسید. محمدرضا سرباز صاحب زمان بود نام لشکرشان هم لشکر امام حسین(ع) و در راه همان امام حسین(ع) به شهادت رسید و سرجانم فدای امام حسین(ع)شد. در سال 1353 به دنیا آمدند در سال 1373 در روز تاسوعا به شهادت رسید و مصادف با شهادت امام سجاد(ع) به بخاک سپرده شد. به قول حاج حسین یکتا بعضی زندگی ها چقدر قشنگه قشنگه؟ روز شهادت امام سجاد علیه السلام به دنیا میای روز شهادت امام سجاد علیه السلام میبرنت به نظرم اینا رو امام حسین داد برا همینه بر همه دلها شهدا حکم میکنن دل سوخته میخواد ها آره قشنگه ..... شهید محمد رضا ایل بیگ بختیاری https://eitaa.com/abooiliya
"مُستجاب الدّعوه هستم" آبادان ای سرزمین لاله ها زنده بین "حمید قبادی نیا" رازها در لعلِ خندان من است جلوه ی سبز بهاران من است عهد عزت با حبیبم بسته ام سالکانه عارفی وارسته ام عاشقانه دیده ام وجهِ خدا مُستجاب الدّعوة هستم با دعا شافع روز جزا، جانا، "حمید" می دهم بر جانِ سرگشته نوید شعر در مورد سردار از برادر نوروز اکبری زادگان (سرگشته) https://eitaa.com/abooiliya
دکلمه شهید والا مقام حمید قبادی نیا .m4a
2.78M
دکلمه در مقام شهید والامقام حمید قبادی نیا شاعر: برادر عزیز نوروز اکبری زادگان دکلمه: محمد میرزایی https://eitaa.com/abooiliya
‼️‼️ اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس که برای شرکت مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به ایران سفر کرده بود، ترور شد https://eitaa.com/abooiliya
.. ⭕️⭕️ متن اطلاعیه سپاه پاسداران:          بسم الله الرحمن الرحیم             انا لله و انا الیه راجعون با عرض تسلیت به ملت قهرمان فلسطین و امت اسلامی و رزمندگان جبهه مقاومت و ملت شریف ایران، بامداد امروز( چهارشنبه) محل اقامت جناب آقای دکتر اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی مقاومت اسلامی حماس ، در تهران مورد اصابت قرار گرفته و در پی این حادثه ایشان و یک نفر از محافظین وی به شهادت رسیدند. علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی https://eitaa.com/abooiliya
✌️🏼 هنیا لک یا
تاسوعا سال ۸۳بود همون سالی که کربالا بمب گذاری شد رفته بودم طلائیه برای مداحی طلائیه مثل الان نبود تا چشم میخورد سیم خاردار بود و میدان مین و خاکریزهای دست نخورده خیلی حال عجیبی داشتم بعد مراسم بود داشتم روی خاک های طلائیه قدم میزدم یاد حرف شیخ ضابط بخیر میگفت :طلائیه عجب طلائیه تمام وجودم رو یه حس عجیبی گرفته بود اون حال و هوا هیچوقت یادم نمیره تو فکر مجنون بودم تو فکر هور تو فکر حرف های شیخ ضابط تو فکر هر چیزی که از جنگ و جبهه شنیده بودم که یهویی یه سرباز صدا زد هوووووی😕😕😕 کجا داری میری اینجا میدون مین به شوخی شاید گفتم هر چی حس داشتم پروندی آره تا نزدیک میدون مین رفته بودم و اما بیخبر بودم تو خودم بودم یهو صدای عجیب گریه و روضه از توی سنگرهای بچه های تفحص توجه ام رو جلب کرد آروم رفتم دنبال صدا بچه های تفحص با اون صورت های نورانی توی یکی از سنگرها روضه گرفته بودن سید ممد سبزی همه بودن اجازه گرفتم رفتم تو وارد که شدم انگار سنگر شهدا بود با عطر و بوی روضه همون سنگرهایی که فقط توی روایت شهدا شنیده بودم روضه عجیبی گرفته بودن به پهنای صورت گریه میکردن من اون موقع فقط ۱۸ سال سن داشتم بعد روضه سید ممد که واقعا بوی شهدا رو میداد و فرمانده تفحص شهدا بود رو کشیدم کنار گفتم میشه من اینجا بمونم گفت شهر خیلی کار هست که روی زمین مونده برید کار کنید برای شهدا شهدا خودشون میان دنبالتون اون موقع نمیفهمیدم چی میگه از شهدا فقط یه حس و حال احساسی اول جوونی داشتم الان میفهمم حاج احمد یلالی میگفت تقریبا صفر یعنی چی خدا رحمت کنه حاج احمدو خلاصه آقا به سید ممد گفتم حالا که راضی نمیشی میشه بزاری شهدای تازه تفحص شده رو ببینم گفت اونم خودشون میان گفت ۳۰۰ تا شهید پیدا کردیم قراره بیارن تو شهرا بچرخونن گذشت تا روزی که همین ۸ تا شهید مصلی رو آوردن منو داداشم که پایه فاب شلمچه بودیم تک تک این شهدا رو باز کردیم دادیم دست حاج آقا سید جابر موسوی که تلقین بخونه یکی از شهدا انگار سید بود یک کلاه سبز یک نور عجیب داداشم اومد کلاه رو برداره گفتم بزار باشه این سهم خود شهیده (هنوز داره حسرت اون کلاه پشمی سبز رو میخوره بنده خدا ) آره رفیق شهدا اومدن خودشون رو نشون دادن اصلا اونا سالها رو زمین موندن که باری روی دوش ما نمونه ما موندیم و کلی کار روی زمین و یاد حرف حاج احمد یلالی که از قول آقا گفته بودن که تقریبا در حد صفر برای شهدا کار نکردیم (خاطره از خودم تاسوعا ۸۳) https://eitaa.com/abooiliya