از مردان خدایی
یکی شون حاج حسین خسروخاور
جانباز ۷۰درصد دوران دفاع مقدس
کسی که برای این خاک، برای آرامش و آسایش ماها زندگیشو فدا کرده
یه شیرمرد گمنام
برای اینکه مردم ازش نترسن، سالهاست خودشو از چشم ها مخفی کرده
حاج حسین خسروخاور خواستم بهتون بگم ما هنوز انقدر بیغیرت نشدیم که شما و همه قهرمانهایی که از جونشون مایه گذاشتن رو فراموش کنیم، شما روی چشم ما جا دارید. آرامش و امنیت امروز رو مدیون شما عزیزان هستیم
#باغیرت
[﷽♥️]
#آقــاۍ_غـࢪیـب🕊🌥
ما را ز وعده ی او
ذوق انتظار بس است....🌱
بخوانیمدعاے فرج را✨
#صاحبنآ
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بلاخره یک روحانی دیدم که علم روشنگری علیه فساد و بیحجابی را بلند کرد....
⏪سخنان طوفانی و روشنگرانه ی #حجةالاسلام_والمسلمین_مهدوی_نژاد در هیئت انصارولایت دارالعباده یزد در اعتراض به گسترش بی حجابی و ولنگاری و هرزگی تعدادی معدود و بی توجهی مسئولین و برخورد نمایشی با مروجان ولنگاری.
▪️خاک بر سر شما مسئولان و خاک بر سر ما که اینقدر راحت شاهد جولان بی حجابان هستیم و اقدامی نمی کنیم.از همه می ترسید الا خدا.
▪️آقای دولت انقلابی، مجلس انقلابی، قوه قضاییه انقلابی چه کار دارید می کنید؟؟؟
▪️ضرب و شتم دختر شهید بابت یک نهی از منکر عادی نسبت به کشف حجاب و سکوت و انفعال مسئولان محافظهکار !!
▪️شما غلط می کنید به کسی که عامدانه احکام اسلام را زیر سوال می برد خدمات می دهید.
✅ این سخنان را آنقدر منتشر کنید تا همه ی مسئولان غافل ببینند شاید تلنگری باشدو به خودشان بیایند.
@BisimchiMedia
هدایت شده از تخریب چی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خروجی اسلام vs خروجی لیبرالیسم
⭕️ ممنون از شاهکار سعید روستایی که توانست به بهترین نحو تفاوت اسلام و لیبرالیسم را به تصویر بکشاند.
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
روزتون به قشنگی این گلها
با احترام تقدیم به شما
یکشنبهتون شاد و زیبا
#ظهرتون_بخیر🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه افراد روزه نگیر😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور سود ببریم از ماه رمضان
﷽♥️]
#استاد_پناهیان🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار امام زمان ارواحنا فداه با چه جور آدمهایی راه میفته؟!
⭕️چرا حضرت ظهور نمیکنند!؟
🔰#استاد_پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوسه حجت الاسلام قاسمیان داور ویژه برنامه محفل بر دستان پینه بسته پدر نابغه قرآنی شرکت کننده در برنامه از شهرستان حاجی آباد استان خراسان جنوبی؛
این کودک نه ساله حافظ کل قرآن و با تسلط به مفاهیم قرآنی و تفسیری داوران برنامه را حیرت زده کرد.
🚨🔔 وزارت ارشاد دولت رئیسی کم کم دارد می شود وزارت قِرشاد‼️
پوستر رسمی نمایشگاه قرآن با نمایش مادر خانواده بدون چادر و دختر بدون روسری!
🔴 ⚠️اگر بخوایم خوشبینانه این پوستر رو ببینیم باید بگیم یه عده دلسوز می خوان از پشت بوم نیافتن اینقدر عقب عقب میرن که از پشت سر می افتن!
⚠️بدبینانه ش اینه یه عده نفوذی خیلی بی سر و صدا، دارن حجاب و چادر رو با پنبه سر می برن
👌یه زمانی مادربزرگ ها که می خواستند قرآن بخونن چادر خوشگل گل قرمزی می دوختند و سر نوه های کوچولوشون می کردند و رو به قبله کنار دست خودشون می نشوندن و قرآن می خوندن....
اما حالا وزارت ارشادمون این مدلی فرهنگسازی می کنه!!!
بابت فرهنگسازی حجاب و قرآن خوانی با نمایش این دختر کوچولو و مادرش در این پوستر، باید از وزارت ارشاد دولت انقلابی تشکر کنیم؟
آقایان وزارت ارشاد، با این سرعت به کجا قراره برسید؟!!!!
#کنسرت_ماه_رمضان
#بازگشت_هنجارشکنان_فراری
#پوستر_نمایشگاه_قرآن و....
Tahdir-joze5_654294566253366168.mp3
3.96M
🎙تحدیر (تندخوانی)
🔰 #جزء_۵
🔰توسط استاد #معتز_آقایی
14010121eheyat-rasouli-monajat.mp3
932.8K
🎙بی چارهام، دل خستهام ..
⭕️ مناجات ویژۀ ماه مبارک رمضان
🔰#حاج_مهدی_رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدا توبه کننده را دوست دارد!
🔰#آیت_الله_فاطمی_نیا
🍃🌺رمـــان #از_من_تا_فاطمه..🌺🍃
قسمت #یکم
#هوالعشق
#جان_به_لب_رسیده؛
از ازمایشگاه که بیرون امدم
لرزی به تمام وجودم وارد شد٬ لرزی توأم با شادی و ترس..
آرام آرام به سمت خانه قدم برمیداشتم و ذکر میگفتم ٬این روزها تنها ذکر ٬ قوت دل لرزان فاطمه بود.
به در خانه رسیدم ٬کلید را درون قفل چرخاندم و صورت سرشار از نگرانی مهدیس روبه رویم نقش بست.
مهدیس دختر ۱۶ساله ی طبقه بالایمان که بسیار مهربان و دوست صمیمی رقیه است.
صورتش به رنگ گچ شده و چشمانش به سرخی میزند در دلم غوغایی میشود که جسمم را تسخیر میکند.
-سلام عه خوبید فاطمه جون ؟
-سلام گل دختر تو خوبی؟
-ممنون.ام من برم خیلی عجله دارم فعلا..
و من حتی فرصت نکردم بگویم خدانگهدارت.
خرید هارا کشان کشان بالا میبردم که در راه رو مامان ملیحه (مادرهمسرم)را دیدم.
-عه سلام مامان جون خوبید ؟چرا توراه رو ؟چیزی شده؟
-سلام مادر تو خوبی کجا بودی دلم هزار راه رفت.ام چیزه بیا بریم تو .
-باشه٬بفرمایید داخل...
بازهم همان پریشانی اما اینبار در چهره مادر نمایان شده بود..
چادرم را از سر دراوردم و روی کاناپه انداختم ٬سریعا شومینه را روشن کردم
امروز بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۹۴است .
سرمایی سوزناک از لبه پنجره ها سرباز میکند و بوی برف داخل خانه می ٱید.دست های قرمز شده از سرمایم را جلوی شومینه میگیرم و انگشتانم گز گز میکند.
رو به مامان ملیحه که برمیگردانم دورخود میچرخد و یک آن نگاه نگرانش در نگاه یخ زده ام گم میشود.
-فاطمه جان آخه تو این سرما چرا رفتی خرید ؟میزاشتی بابا حسین(پدر همسرم)میرفت.
-مادرجون نگران نباشید من خوب خووبم .
دست هایش را به نرمی نوازش کردم و روی چشم هایم گذاشتم تمام بدنم از حس مادرانه اش پر شد.
اما او سریع دستانش راکشید و جلوی دهانش گرفت و هق هق گریه سرداد.شانه هایش به شدت میلرزید روی زمین زانو زد ٬نگران کنارش نشستم وگفتم:
-مامانی اخه چرا گریه میکنید قربونتو...
حرف از دهانم خارج نشده بود که در همان جا ماسید.
صدای جیغ زینب از طبقه پایین آمد.مامان ملیحه نگران به من نگاه کرد اما من چادر مشکیم را برداشتم و پله هارا دوتا یکی کردم و به طبقه پایین رسیدم٬در چهارچوب در ایستادم صحنه پیش رویم لحظه ای مانند پتک بر سرم زد
زینب در آغوش خانجون غش کرده بود و همه یاحسین میگفتند و میگریستند .
هیچ کس حضور مرا احساس نکرد انگار من تنها فقط تماشا میکردم ٬مامان ملیحه بازوهایم را میفشرد و من تنها نگاه میکردم .
زنگ در به صدا درآمد نمیدانم چرا داوطلبانه به سمت در دویدم ٬انگار آن در کلید همه این سوال های بی پاسخ ذهنم بود.اما٬در را که باز کردم دنیا بر سرم آوار شد
دومرد با ٱور کت نظامی روبه رویم ایستادند و مرد ریش سفید حرفی زد که مهر تایید برتمام این روایات بود...
-سلام علیکم خواهر٬اینجا منزل 🌷شهید نیایشه؟
افتادن من بر زمین مصادف شد با جیغ مامان ملیحه که میگفت اقا نگوووو.
تمام دنیا دور سرم میچرخید
نفسم بالا نمیامد صورتم به کبودی میزد و دستان ضعیفم را به دور گردن میپیچیدم تا شاید راهی باز شود برای این نفس جامانده.
مامان ملیحه فقط گریه میکرد و یاحسین میگفت قلبم تیر کشید و تصویر علی من جلویم نقش بست و فکر نبودنش مرا وادار به صدا کردن اسمش کرد و سیاهی مطلق.
-علیییییی....
🍃🌺ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
#تو_ارزوی_بلند_منی_و_دست_های_من_کوتاه
#کانال_ابرار
#کپی_با_ذکر_منبع_بلامانع_است.
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3