eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚علی دریای ایمان و یقین است 💚علی خود کوثر و صهبای دین است 💚علی اسطوره تندیس عشق است 💚علی سرمشق کلّ متّقین است 💚علی سجاده ی نور اناالحق 💚علی تفسیر قرآن مبین است 💚علی خود وارث کون و مکان است 💚علی مهری که دائم بر جبین است عید سعید خم مبارک باد🎊💐 https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو ولی اللهی و آئینه‌ی پیغمبری(ص) در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری 🌸 میلاد با سعادت حضرت موسی بن جعفر امام کاظم علیه السلام مبارک🌺 https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
✴️چهارشنبه 👈29 تیر/سرطان 1401 👈20 ذی الحجه 1443👈 20 ژوئیه 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🐪 امام حسین علیه السلام در راه کربلا اتراق در منزل یازدهم " شقوق " 🌹ولادت امام کاظم علیه السلام " به روایتی " 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای امور زیر خوب است. ✅آغاز چله نشینی و رژیم گرفتن ✅خرید چهارپایان و حیوان ✅درو و برداشت محصولات کشاورزی. ✅ و دیدار با روسا خوب است. 👶 برای زایمان مناسب و نوزاد در آینده حاکم بر منطقه ای گردد ان شاءالله. 🚘مسافرت :سفر مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️صید و شکار و دام گذاری ✳️آغاز شغل و کار. ✳️ آغاز درمان و معالجات. ✳️خرید لوازم منزل. ✳️فصد و حجامت. ✳️دیدار با صاحب منصبان ✳️ و ختنه نوزاد نیک است. 📛ولی برای امور زراعی (کاشت)و بنایی مناسب نیست. 💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث صحت می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت سبب ایمنی از بلا است. 👩‍❤️‍💋‍👨مباشرت: امشب (شب پنجشنبه) ،مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حاصل از آن عالم گردد. 😴🙄 تعبیر خوابی که دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 21 سوره مبارکه "انبیاء علیهم السلام" است. ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که اگر خواب بیننده با کسی کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد. 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 مادرم تا دلش میگیره نذر گندم میکنه... 💚 با ارسال این پست برای عزیزانتان در ثواب سهیم شوید. خادمان فرهنگی حرم مطهر امام هشتم(ع) نائب الزیاره دورماندگان از حرم هستند. 🤍 ❣اینجا است؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
آخرش باید قهرمان خودت باشی؛ چون همه مشغول نجات خودشونن! https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋تفکری وجود دارد که لذت و راحت طلبی را اصل زندگی در دنیا می‌داند و معتقد است اکثر احکام الهی دست و پا گیر و مزاحم آرامش انسان هستند. 🏋‍♂ تصور کنید شخصی در باشگاه ورزشی ثبت نام کند اما هیچ تمرینی انجام ندهد و به دیگران هم توصیه کند که فقط استراحت کنند و لذت ببرند و تمرین نکنند. مطمئنن شما هم معتقدید عملکرد این فرد به دور از عقل است. فراموش نکنیم همه ما با ورود به دنیا در باشگاهی به نام ابدیت ثبت نام کردیم که در فراز و فرود مشکلات فقط باید به دنبال یک چیز باشیم،و آن کسب قلب سلیم و آرام است. https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
ابرار
#قبله_ی_من #قسمت_دوازدهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 پرستو پشت سرم می ایستد و به چهره ام در آینه خیره می شود. آهی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خجالت زده نگاهم را میدزدم و حرفی برای زدن جز یک تشکر پیدا نمیکنم. به مبل سه نفره ی کنار شومینه اشاره میکند و ارام می گوید: بفرمائید اونجا بشینید محیا جون. باشنیدن پسوند جان از وسط سر تا پشت گوشم از خجالت داغ می شود. باقدمهای آهسته سمت مبل میروم و کنار سحر میشینم. مهسا به رستمی دست می دهد و روی مبل تک نفره کنار ما میشیند. خوب که دقت میکنم بطری های مشروب را روی میز میبینم. چشمهای گرد و متعجبم سمت آیسان می گردد و تنها با یک لبخند سرمست مواجه می شوم. رستمی به دسته ی یکی از مبل ها درست کنار پریا تکیه میدهد و درحالیکه کف دستهایش رابه هم میمالد،آهسته و شمرده می گوید: خب،خیلی خیلی خوش اومدید.چهره های جدید می بینم …. (و به آیسان و سحر اشاره میکند)… البته این نشون میده اینقد بامن احساس صمیمیت میکنید که دوستاتون رو هم اوردید.ازین بابت خیلی خوشحالم.به طرف آشپزخانه می رود و ادامه می دهد: اول با بستنی شروع میکنیم .چطوره؟ همه باخوشحالی تایید میکنند. برایمان بستنی میوه ای می آورد و خودش گیتار به دست میگیرد تا سوپرایزش را باتمرکز تقدیم مهمان ها کند.همانطور که به چهره اش خیره شده ام با ولع بستنی می خورم. یک پایش را روی پای دیگرش میندازد و شروع میکند به خواندن آهنگ ای الهه ی ناز. دستهایش ماهرانه روی سیم ها می لغزد و صدای دلچسبش در فضا می پیچد. باذوق گوش می دهم و به فکر فرو می روم. زندگی یعنی همین.همیشه باید لذت ببریم.بعداز خوردن بستنی ازما درخواست میکند که به صورت هماهنگ یک شعررا بخوانیم و او دوباره گیتار بزند. همگی بعداز مشورت تصمیم میگیریم که شعر سلطان قلبم را بخوانیم. همزمان باخواندن شعر سرهایمان راتکان می دهیم و فارغ از غم های دنیا و زندگی های شخصیمان در یک اتفاق ساده غرق میشویم. قسمتی از شعرراخیلی دوست داشتم.تنها یک جمله، خیلی کوچیکه دنیادنیا.گذشت زمان درک این جمله را برایم ملموس تر میکرد. دراول مهمانی تمام روحم رضایت را می چشید. هرچه می گذشت،ازادی چهره ی دومش را رو میکرد. تفریح سالم جمع به کشیدن سیگارو قلیون و خوردن مشروب و….کشیده شد. من مات و مبهوت در کنج پذیرایی ایستاده بودم و تنها تماشا میکردم. چندمرد دیگر هم به خانه ی رستمی امدند و تصویر ساختگی من از استقلال خراب شد. تمام دوستانم سرمست باهم می رقصیدند و هرزگاهی مراهم کنارخودشان میکشیدند. حالت تهوع و سرگیجه دارم.یکی ازدوستان استاد که نامش سپهر است بایک بطری و سیگار سمتم می آید و مرا به رقص دعوت میکند. بااخم اورا پس میزنم و باقدمهای بلند به سمت در خروجی می روم که یکدفعه دستی محکم ازپشت بازوام رامی گیرد ومرا به طرف خودش میکشد. باترس به پشت سرم نگاه میکنم و بادیدن لبخند چندش آور سپهر جیغ میکشم. دستم را محکم گرفته و پشت سر خودش به سمت راه پله میکشد. قلبم چنان میکوبد که نفس کشیدن را برایم سخت میکند.باچشمان اشک الود با مشت چندبار به دستش میزنم و خودم راباتمام توان عقب میکشم. سپهر دستم را ول میکند و می خندد. روسری ام راکه روی شانه ام افتاده ،دوباره روی سرم میندازم و به سمت در می دوم. رستمی خودش رابه من می رساند و مقابلم می ایستاد. باصدای بریده از شوک و لبهای خشک ازترس داد میزدم: ازت بدم میاد دیوونه!میخوام برم بیرون!برو کنار! شانه هایم را می گیرد و باخونسردی جواب می دهد: عزیزم! سپهر رو جدی نگیر زیادی خورده، یکوچولو بالازده. یکم خوش بگذرون. شانه هایم را بانفرت از چنگش بیرون میکشم و دوباره داد می زنم: نمیخوام.برو کنار.برو! پرستو بین رقص نگاهش به من می افتد و به سمتم می آید. موهای موج دار و شرابی اش کمی بهم ریخته. ابروهایش را درهم میکشد. پرستو: چت شده محیا؟ عصبی می شوم و جواب میدهم: مگه کور بودی ندیدی داشت منو می برد باخودش بالا؟ ... . https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3