🔶️ #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ با زبان خوش مار را میتوان از سوراخش بیرون کشید.
در روزگاران گذشته و در روستایی سرسبز مردمانی مهربان در کنار یکدیگر زندگی میکردند و روگار به سر میبردند.
عدهای از ایشان که در صحرا با یکدیگر کار میکردند در هنگام ظهر و وقت خوردن غذا کنار هم مینشستند و هرکس با خوشی سفره خود را میگشود و نان و پنیر خود را میخورد و کسی را با کسی کار نبود. اما روزی از روزها که مردمان آبادی در سایه دیوار کاروانسرایی مشغول خوردن نان و استراحت کردن بودند، چند مرد جنگی سوار بر اسب سر رسیدند و بیصدا اسبشان را در طویلهای بستند و شمشیر بهدست و خشمگین بیرون آمدند. سردسته سواران هنگامی که نان خوردن مردم را دید بر سر جمع آنها ایستاد و گفت:
«این چه جور غذا خوردن است؟»
مردم که چنین شنیدند با تعجب به یکدیگر نگریستند و گفتند:
«مگر چه اشکالی دارد؟ مگر تو عیبی در آن می بینی؟»
سوار سری جنباند و گفت:
«بله، عیبش این است که شما همسفر هستید ولی همسفره نیستید و این خود کاری اشتباه است.»
پیرمرد آهی بلند کشید و گفت:
«ما مردمی ساده هستیم و همه همشهری و خودی هستیم و رسم ما چنین است»
سوار با خشم پا بر زمین کوبید و گفت:
«همان که گفتم. باید به فرمان من عمل کنید وگرنه اینجا را ویران میکنم و شاید هم سر از تن کسی جدا سازم.»
مردم آبادی که دیدند مرد بسیار پر زور است و چارهای ندارند، ترسیدند و به ناچار سفرهها را یکی کردند و نان و پنیرها را در هم ریختند ولی خب در اصل خشونت مسئله را حل نکرد. سوار همچنان حیران به آنان مینگریست و هنگامی که سفره بزرگ را دید گفت:
«خب اکنون درست شد. منظور من درست همین بود.»
سوار شمشیرزن پس از گفتن این سخنان سوار بر اسبش شد و رفت و همین که کمی دورتر شد مردم نفس راحتی کشیدند و دوباره به رسم دیرین خودشان سفرهها را جدا کردند و نانها را یکی یکی برداشتند و تکههای پنیر را از کنار هم جدا کردند. در این هنگام مسافری رهگذر از راه رسید. پس او نیز آمد و نشست و سفره نان و پنیرش را گشود و سپس شروع به سخن گفتن کرد و گفت:
«من از جایی دور آمدهام و اکنون از دیدار شما بسیار خرسندم زیرا دیگر در این مکان تنها نیستم. امیدوارم همیشه همین گونه جمعتان جمع باشد و دلتان خوش. نمیدانم با کدامتان هم نمک باشم، ای کاش سفره یکی بود. خب ما همه برادریم. ما هم در آبادی خود همین گونه غذا میخوردیم درست مانند شما. البته بسیار خوب هم بود اما چرا خوب بود؟ برای اینکه زندگی مردم با هم تفاوت دارد، یکی بیشتر دارد و یکی کمتر، یکی دندان دارد و یکی ندارد، یکی آبرو دارد و نمیخواهد دیگران بدانند که چه میخورد، سلیقهها هم با هم تفاوت دارند. ولی یک روز که چند نفر با هم به سفر میرفتیم گفتیم دوستان اکنون که همسفر هستیم همسفره نیز باشیم. پس نان و پنیرها را درهم شکستیم و دیدیم اینگونه هم بهتر شد زیرا اگر مهمانی از راه برسد سفره بزرگ آبرومندتر است و اگر هم غریبهای از راه برسد ما را همدل و همفکر و دوست و یگانه میبیند و دیگر جرأت نمیکند بر ما بزرگی بفروشد. پس از آن دیگر هرکجا که هستیم سفرهها را یکی میکنیم. دوستان بدانید که برکت و رحمت در سفره بزرگ است.»
ناگهان کسی از میان جمع گفت:
«پس خوب است اکنون هم سفرهها را یکی کنیم و نانها را در هم بشکنیم.»
ریش سفید جمع که تا آن هنگام سکوت کرده بود پس از کمی اندیشه گفت:
«دوستان زود همه نانها و پنیرها را چنان در هم بریزید که دیگر شناخته نشوند. این مرد درست میگوید برکت و رحمت در سفره بزرگ است.»
دیگری گفت:
«آن مرد شمشیرزن هم که همین را میخواست.»
پیرمرد پوزخندی زد و پاسخ داد:
«بله او هم همین را میگفت او از صلح سخن میگفت ولی با جنگ میگفت و تلخ و با زور هم پیش میرفت اما به عکس این دوست عزیز ما خوب و شیرین سخن میگوید و با مهربانی سخن به زبان میآورد زیرا با زبان خوش مار را هم میتوان از سوراخ بیرون کشید.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ شنبه 👈30 اسفند 1399(طبق تقویم دانشگاه تهران سال 1399)
👈6 شعبان 1442👈 20 مارس 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است :
✅ درختکاری .
✅ خواستگاری و عقد و عروسی .
✅ خرید و فروش و داد و ستد .
✅ خرید وسیله سواری .
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ رفتن به تفریح و شکار .
✅ ملاقات با قاضی .
✅ و مطالبه قرض و طلب خوب است .
👶 زایمان مناسب و نوزاد خوش قدم و پر روزی و خوب تربیت شود و از آفات و بلاها دور است.ان شاءالله
🤕 بیمار امروز زود شفا یابد . ان شاءالله
🚖 مسافرت :خوب و خیر دارد .
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️برای پیوستن به کانال ما کلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید.
✳️ آغاز نگارش و کتاب و مقاله .
✳️ خرید کالا و جنس .
✳️ آغاز تحصیل تدریس و تعلیم.
✳️ شکار و صید و دام گذاری .
✳️ و دیدار بزرگان نیک است .
📛برای پیوستن به کانال ماکلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید .
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید .
👩❤️👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : ( شب یکشنبه) حدیث یا دستور خاصی مبنی بر کراهت یا استحباب وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی است .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب رعشه اعضا می شود .
😴😴 تعبیر خواب امشب:خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 7 سوره مبارکه " اعراف " است .
و الوزن یومئذ الحق .....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد بعضی در انجام آن تلاش کنند و باعث رفعت مقامشان شود و برخی نیز کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتد . شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید برای پیوستن به کانال ما کافی است کلمه" تقویم همسران" رادر تلگرام و ایتا جستجو کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن
09032516300
0253 77 47 297
0912353 2816
📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
💐 #تنها_اميد 💐
باز آ، که نوبهار به نام تو بشکـُفـَد
نوروز سرفراز به کام تو بشکـُفـَد
سربسته مانده راز شکوفایی زمین
برگرد، از طراوت گام تو بشکـفـد
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🍃🦋
#آرامشانہ
در این لحظات به این آیات توجه کنیم:
[ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا
بعد از هر تنگنایے گشایشے هست، دراے روزے بہ روت باز میشن. ]
🌹صبر کن بالاخره پاداش صبرت با خداست...
سورہ طلاق | آیہ ۷
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
سال نو مبارک عزیزان♥️
امیدوارم امسال به هدفاتون برسین و همیشه تو زندگیتون موفق باشین♥️✨
دوستان عزیز سال خوبی داشته باشید و ان شاء الله همه مشکلاتتون از بین بره❤️*
ان شاء الله که در کنار عزیزان دلتون درگیر خوشبختی و آرامش باشید💓
امیدوارم ۱۴۰۰ سالی پر از شادی و موفقیت و سلامتی باشه💓💓💓
احمد شمیری🌹
سلام همراهان گرامی🌹
این چند روز تاخیر در ارسال ادامه رمان #رویای_نیمه_شب و همچین ارسال مطالب رو بگذارید به حساب شک وارد شدن به #قرن_جدید و #سال_جدید 🙈😅😂
ان شاءالله امسال برای همگی ما پر از احساس خوب آرامش باشه🤲🏻🤲🏻🤲🏻
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#بخش4 #قسمت_دهم #رویای_نیمه_شب #مظفر_سالاری - من اینها را قبول دارم، ولی مدتهاست سؤالی توی ذهنم جس
#بخش5
#قسمت_یازدهم
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
وزیر مردی لاغراندام با ریشی دراز بود. عبایی نازک با حاشیه ای طلادوزی شده بر دوش داشت. روی یکی از پله های سکونشست. پس از نگاهی به اطراف، به قوها خیره شد. مسرور ظرف انگور را تعارف کرد. وزیر با پشت دست اشاره کرد که دور شود. سعی میکرد کمتر به ابوراجح نگاه کند.
- حمام قشنگی داری، ابوراجح!
ابوراجح به علامت احترام، سرش را پایین آورد و گفت: «لباستان را بکنید. برای استحمام وارد صحن حمام شوید تا سقف زیبای آن جا را هم ببینید. هم فال است و هم تماشا!»
وزیراز ابوراجح روبرگرداند.
- فرصت نیست. از این جا می گذشتم، گفتم بیایم و این دو پرنده زیبا را ببینم.
باز به قوها نگاه کرد. چشم های کوچک و تندی داشت.
- همان گونه اند که تعریفشان را شنیدم. انگار پرنده هایی بهشتی اند که از بد حادثه، از حمام توسردرآورده اند. بیچاره ها!
بدون رغبت خندید و متوجه من شد.
- این جوان زیبا کیست؟ مانند شاهزادگان ایرانی است!
ابوراجح خواست مرا معرفی کند. وزیر اشاره کرد ساکت بماند.
- خودش زبان دارد. می خواهم صدایش را بشنوم.
گفتم: «من هاشم هستم. ابونعیم زرگر پدربزرگ من است.»
- ابونعیم هنوز زنده است؟
باز با بی حالی خندید و دو دندان نیش بلندش را نشان داد. معلوم بود آدمی است که از قدرتش لذت می برد و حاضراست دست به هر کاری بزند.
- بله، خدا را شکر!
- شنیدهام زرگر قابلی هستی. این جا چه می کنی؟ این حمام جای مناسبی برای جوان زیبایی چون تو نیست. با پدربزرگت می آمدی بهتر بود.
دل به دریا زدم و با خنده گفتم: «شما هم با حاکم نیامده اید.»
بلند خندید. صدای خندهاش زیر گنبد پیچید.
-از جسارتت خوشم آمد! من جرئت نمی کنم تنها به این جا بیایم. برای همین با نگهبان ها آمده ام. هرکجا ابوراجح باشدُ جای خطرناکی است!
به ابوراجح نگاه کرد تا او چیزی بگوید. ابوراجح که می دانست وزیر دنبال بهانه ای است، ساکت ماند. وزیرپوزخندی زد و به من گفت: «به هر حال، دیدن توواین قوهای زیبا را به فال نیک می گیرم.»
رو کرد به ابوراجح .
- هرچند خداوند از زیبایی به تونصیبی نداده، اما سلیقه خوبی به تو بخشیده. حمامی به این زیبایی! قوهایی به این قشنگی! مشتری هایی با این حسن و ملاحت و حاضرجوای!
ابوراجح گفت: «اجازه بدهید بگویم شربتی خنک برایتان بیاورند.»
- لازم نیست. میترسم مسمومم کنی!
به قوها اشاره کرد.
- فکر نمی کنم در تمام بین النهرین چنین پرنده هایی باشد. در خلوت سرای حاکم، حوضی است از سنگ یشم که هنرمندان چینی، نقش هایی از گل برآن تراشیده اند. این قوها سزاوار آن حوضند. دیروز نزد حاکم بودم. از تو سخن به میان آمد. به گوش حاکم رسیده که از او و حکومت بدگویی میکنی. مبادا راست باشد! یکی گفت در حوض حمام ابوراجح چنین پرندگانی شنا می کنند. چنان آنها را توصیف کرد که حاکم به من گفت اگر چنین زیبا و تماشایی اند، ترتیبی بده که به حوض یشم کوچ کنند.
با لبخندی دندانهایش را بیرون ریخت.
- چه سخن نغزی! «به حوض یشم کوچ کنند.» حال برتومنت نهاده ام و با پای خویش به دیدارت آمده ام تا پیشنهاد کنم برای رفع کدورت هم که شده، آنها را به حاکم تقدیم کنی.
ابوراجح کنار حوضی نشست. قوها به طرفش رفتند. گفت: «اینها همدم من اند. بهشان عادت کرده ام. مشتریها هم به این دوقوعلاقه دارند. کسبو کارم را رونق داده اند.» .
وزیربا بی حوصلگی گفت: «آدم بی ملاحظه ای هستی! خوب است دست از لجاجت برداری و عاقبت اندیش باشی! شاید دیگر فرصتی به این خوبی گیرت نیاید. به نظر من یا آنها را به حاکم هدیه بده و یا بهایش را بگیر»
- چرا به بازرگانان سفارش نمی دهید که چند جفت از این پرنده را برایتان بیاورند؟
نشانه های خشم در چهره وزیر نمایان شد.
- ابله نباش ابوراجح! کمی بیندیش مرد! این کار چند ماه طول می کشد. حاکم دوست دارد همین امروز این پرنده ها را در حوض خلوت سرایش ببیند و از گناهان توچشم پوشی کند. تو به همان کسی که اینها را آورده بگوتا بار دیگر هم برایت بیاورد. صبر حاکم اندک است.
سربازی که در مدخل صحن حمام ایستاده بود، مردی را که می خواست وارد رختکن شود به صحن برگرداند. ابورجح قوها را به میان حوض راند و ایستاد.
- اگر گناهی کرده ام از خدای مهربان میخواهم مرا ببخشد! رو کرد به وزیر.
- بسیار خوب. قبول کردم. نه می خواهم حاکم از تودلگیر شود و نه این که برمن سخت بگیرد. قوهایم را به مرجان صغیر هدیه می دهم.
#ادامه_دارد.
#کپی_با_ذکر_منبع_بلامانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#بخش5 #قسمت_یازدهم #رویای_نیمه_شب #مظفر_سالاری وزیر مردی لاغراندام با ریشی دراز بود. عبایی نازک با ح
#بخش5
#قسمت_دوازدهم
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
وزیربا خرسندی سری تکان داد: «مرد زیرکی هستی!»
- وقتی من از قوهایم می گذارم، جا دارد حاکم هم هدیه ای درخور مقام و بخشندگی اش به من بدهد.
وزیرانگشتش را به طرف ابوراجح گرفت.
- این که می شود معامله. حاکم خوشش نمی آید.
- مطمئنم تو با زبان چرب و نرمی که داری می توانی راضی اش کنی!
- مواظب حرف زدنت باش! بگو چه می خواهی؟
- دو تن از دوستانم، بی گناه به سیاه چال افتاده اند. آزادشان کنید.
وزیر چشمان ریزش را از هم دراند. تلاش کرد خشم خود را بروز ندهد.برخاست.
- بهتر بود خودم نمی آمدم و سرباز خشنی می فرستادم تا قوها را مصادره کند و آنها را در دارالحکومه به من تحویل بدهد. جان ومال شما هیچ ارزشی ندارد!
- من که حرف بدی نزدم. سعی کنید آرام باشید. این فقط یک پیشنهاد بود.
- دیگرچه می خواستی بگویی! با وقاحت تمام ادعا می کنی که دو تن از دوستانت را بی گناه به سیاه چال انداخته ایم. می دانی اگر نتوانی این ادعا را ثابت کنی، خودت هم باید به آنها ملحق شوی؟ بگذریم از این که در حال حاضر هم سزاوار سیاه چال هستی. از اینها که بگذریم، جوابت منفی است. حاکم از گناهشان نمی گذرد.
- دلیلی برگناهکار و مجرم بودنشان وجود ندارد. همه می دانند که بدون محاکمه، راهی سیاه چال شده اند.
وزیر خود را به ابورجح رساند و سیلی محکمی به صورتش زد. صدای سیلی در فضای زیر گنبد پیچید. ابورجح که بنیه ضعیفی داشت، تلوتلوخورد و روی زمین افتاد.
- دهانت را ببند، بوزینه بدریخت! ما هر کسی را که احساسی کنیم برای حکومت، خطرناک است به سیاه چال می اندازیم. تو اگر عقربی را اینجا ببینی، صبرمی کنی تا نیش بزند؟
به ابوراجح کمک کردم تا برخیزد.
- کاشی به این جا نمی آمدم! راست گفته اند که زبان تلخ و گزنده ای داری؛ مثل عقرب.
ابوراجح با بی باکی گفت: «اگرسرباز خشنی میفرستادی تا این دو پرنده را به زور از من بگیرد و ببرد، بدترو زشت تراز این نمیتوانست رفتار کند! حالا که این طورشد، من قوهایم را نه هدیه می دهم و نه میفروشم. من گفته ام و می گویم که رفتار شما با شیعیان، بدتراز رفتاری است که با غیرمسلمانان و کافران دارید و می بینی که راست گفته ام!»
وزیربه سوی پرده رفت و آن را چنگ زد.
- قوهایت باشد برای خودت. با این وضعی که به وجود آوردی، اگر آنها را در دارالحکومه ببینم به یاد تو می افتم و من هرگز نمی خواهم تو را به یاد بیاورم. به راستی که وجود تو شرم است!
اوراجح خونی را که ازبینی اش راه افتاده بود، با دستمال پاک کرد وگفت: «مثل باجگیران به حمامم آمدی. با تکبرحرف زدی. بی دلیل عصبانی شدی. مثل دیوانگان به من حمله کردی. می خواستی پرندگانی را که دوستشان دارم و به کسب و کارم رونق می دهد، با تهدید از من بگیری، از همه بدتر مقابل حاضران تحقیرم کردی، کتکم زدی. هنوز هم طلبکاری! اگر ذره ای انصاف داشته باشی، می توانی قضاوت کی که وجود چه کسی شوم است!»
چشمهای وزیر از خشم دو دو زد. فکری به خاطرش رسید. بر خود مسلط شد. با صدایی که میلرزید، گفت: «می بینم که از جان خودت گذشته ای! راست می گویی. من شوم هستم. پس بدان تا این حمام را برسرت خراب نکنم، رهایت نخواهم کرد.»
- از توو آن دارالحکومه به خدا پناه میبرم! انگار به روزی که باید جوابگوی اعمالتان باشید ایمان ندارید. این قدرت و مقام زودگذر و فانی، شما را فریفته. پس هرچه می خواهید بکنید!
وزیرسرجنباند.
- تعجب میکنم که چرا آمدنم را غنیمت نشمردی. میتوانستی با گشاده رویی، دل از این دو پرنده بکنی و مرا شاد و خشنود روانه کنی. به نفعت بود.
ابوراجح دستمال خونی را نشان داد.
- همین قصد را داشتم، اشتباهم این بود که کلمه حقی بر زبان آوردم. حالا هم که طوری نشده. در این میان، من یک سیلی خورده ام. این که نباید سبب کدورت خاطر شما بشود؛ قوها را بردارید و ببرید. دو-سه روزی دلتنگ می شوم. خودم را به این تسکین میدهم که قوهایم زندگی بهتری دارند و غرق در ناز و نعمت اند.
وزیر قبل از آنکه در پس پرده ناپدید شود، گفت: «امروز به هم ریخته ام! قوها پیش خودت بماند تا ببینم تصمیمم چه خواهد بود.»
از آنچه در آن چند دقیقه پیش آمد، بهت زده بودم. ابوراجح دست و صورت خود را شست و آب کشید. او را به اتاقی که در راهرو بود، بردم تا استراحت کند. به بالش که تکیه داد، گفت: «کارمن دیگرتمام است. اگر خیلی خوش شانس باشم به سیاه چال می افتم. فکر نکنم این وزیربی کفایت، دست از سرم بردارد. مرد کینه توزی است.»
پنجره اتاق به حیاط خلوت باز بود. سجاده ابوراجح کنار پنجره پهن بود. کتابهایش توی طاقچه، کنار هم چیده شده بود. مسرور ظرف انگور را آورد، جلوابوراجح گذاشت و رفت. ابوراجح به شوخی گفت: «صحنه قشنگی نبود. نمیخواستم پس از مدتها که به دیدنم آمدی، شاهد آن باشی، اما فایده اش این بود که برای چند دقیقه، عشق و عاشقی را از یادت برد.»
ابرار
#بخش5 #قسمت_یازدهم #رویای_نیمه_شب #مظفر_سالاری وزیر مردی لاغراندام با ریشی دراز بود. عبایی نازک با ح
ابوراجح خندید و من هم بی اختیار به خنده افتادم.
- اگر پدربزرگ بیچاره ات بفهمد این جا چه اتفاقی افتاد، دیگر نمی گذارد پیش من بیایی.
باز هم خندیدیم. انگار که هیچ اتفاق نیفتاده بود. ابوراجح خوشه ای انگورتعارف کرد و گفت: «بگیرو بخور که قسمت وروزی خودمان است.»
آن را گرفتم و با لذت مشغول خوردن شدم. مسرور سرک کشید تا ببیند چه خبر است. نمی توانست باور کند که می خندیم. با دیدن چشمهای گردشده او باز به خنده افتادیم. ((خوب شد که ماندی و با چشم های خودت دیدی که حکومت با ما چگونه رفتار می کند.))
#ادامه_دارد.
#کپی_با_ذکر_منبع_بلامانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
✴️ شنبه 👈 7فروردین /حمل 1400
👈13 شعبان 1442👈 27 مارس 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️ امروز برای امور زیر است :
✅ دیدار با صالحان و عابدان.
✅ و اشتغال به دعا و نیایش خوب است .
📛 صدقه صبحگاهی رفع نحوست است .
📛 از منازعه و کشمکش پرهیز شود .
📛 از دیدار رؤسا پرهیز شود .
👶 زایمان مناسب نیست .
🤕 بیمار آزارش زیاد باشد .
🚖 مسافرت :خوب و خیر دارد .
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 امروز قمر برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️برای پیوستن به کانال ما کلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید.
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ خرید باغ و زمین .
✳️ داد و ستد و تجارت و معاملات.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ قباله و سند نوشتن .
✳️ خرید خانه و مسکن .
✳️ و اشتغال به امور تجاری نیک است .
📛برای پیوستن به کانال ماکلمه" تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید .
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید .
👩❤️👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : ( شب یکشنبه) حدیث یا دستور خاصی مبنی بر کراهت یا استحباب وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب ملال می شود .
😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 14 سوره مبارکه " ابراهیم علیه السلام " است .
و لنسکننکم الارض من بعد هم ذلک لمن ....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی که دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید برای پیوستن به کانال ما کافی است کلمه" تقویم همسران" رادر تلگرام و ایتا جستجو کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن
09032516300
0253 77 47 297
0912353 2816
📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
🍃🌸
ای باد خوش که از
چمن عشق میرسی
بر من گذر که
بوی گلستانم آرزوست
در نور یار
صورت خوبان همی نمود
دیدار یار و
بوسیدن دست رهبرم آرزوست...
#سرباز ولایت
#اللهمعجللولیک_الفرج
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
سلام عزیزان
صبح زیباتون بخیر
یه چیز جالب براتون آوردم😉✌️
*هم با چرخش ۳۶۰ درجه تصویر*
*هم با لمس نماد چرخش روی تصویر به طور اتوماتیک* تماشا کنید.
*دروازه قران*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/quran-gate/
*شاهچراغ*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/shahe-cheragh/
*باغ دلگشا*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/delgosha-garden/
*باغ جهان نما*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/jahan-nama-garden/
*موزه تاریخ طبیعی*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/natural-history-museum/
*مسجدنصیرالملک*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/nasiralmolk-mosque/
*مدرسه خان*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/khan-school/
*موزه پارس*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/pars-museum/
*ارگ کریم خان زند*
https://www.panoman.ir/vt//shiraz/arg-e-karimkhan
*هفت تنان*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/haft-tanan/
🟣 *تخت جمشید*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/persepolis/index.html
*حافظیه*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/hafezieh/
*آرامگاه سعدی*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/sadieh/
*باغ ارم*
https://www.panoman.ir/eram/index.html
*مسجد نصیرالملک*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/nasiralmolk-mosque/
*حمام وکیل*
https://www.panoman.ir/vt/shiraz/vakil-bath/
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۰۷ فروردین ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 27 March 2021
قمری: السبت، 13 شعبان 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️18 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️27 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️32 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️36 روز تا اولین شب قدر
✅ با ما همراه شوید...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#دعای_روز_شنبه
🔸🔹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلاَ شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلاَ تَمْلِيكٍ لاَ تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لاَ تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي (وَ صُدَّنِي) عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاَوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلاَمَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لاَ تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
🔸🔹به نام خداى بخشنده مهربان به نام خدا كه ورد زبان پاكان از گناه و ذكر دايم پرهيزكاران عالم است و به خداى تعالى پناه مى برم از جورستمكاران و مكر حسودان و ظلم بيدادگران جهان و حمد مى كنم او را فوق حمد ستايش كنندگان خدايا تويى يگانه بى شريك و انباز و پادشاه از ملك جهان بى نياز كه هيچكس به ضديت فرمان تو و به نزاع در سلطنت بر نخيزد ز تو درخواست مى كنم كه بر محمد (ص) بنده (خاص) و پيغمبر بزرگت رحمت فرستى و مرا شكر نعمتهايت چنان بياموزى كه به منتهاى خوشنوديت نائل گردم و نيز مرا بر طاعت خود يارى كنى و بر ملازمت بندگيت و استحقاق ثوابت به لطف و عنايت مدد فرمايى و بر من ترحمى كنى كه مرا در همه عمر از معصيت بر طاعت خود اعراض دهى و مادامى كه در اين جهانم باقى مىدارى به كارى موفقم بدار كه مرا سودمند باشدو به علوم و اسرار كتاب خود مرا شرح صدر عطا كن و به قرائت قرآن گناهم را محو گردان و در دين و ايمان جسم و جانم را سلامت بخش و خلقم را خوش كن كه آنان كه بايد با من انس گيرند از من وحشت نكنند و با من چنانكه در گذشته عمر احسان كردى در بقيه عمر هم لطف و احسان فرما اى مهربانترين مهربانان عالم.
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃