eitaa logo
ابرار
232 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
🦠 جدیدترین علائم کرونا را بشناسید! ستاد بسیج ملی مبارزه با کرونا
🌎🌗 تقویم نجومی اسلامی🌗🌎 ✴️ جمعه 👈12 اردیبهشت 1399 👈7 رمضان 1441👈1 می 2020 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🏴شهادت استاد مطهری رحمت الله علیه (روز معلم) ❇️روز بسیار شایسته و مبارکی است و برای امور زیر نیک است. ✅اغاز نگارش کتاب مقاله پایان نامه و... ✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅و زراعت و کشاورزی خوب است. ✈️مسافرت خوب است بعد از ظهر اغاز شود. 👶برای زایمان خوب و نوزاد خوب و برای پدر و مادرش خوش قدم و خوش یمن است.ان شاءالله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️خرید حیوان و احشام. ✳️و جابجایی و ورود به خانه نو نیک 💑 انعقاد نطفه و مباشرت 👩‍❤️‍👩امروز.... 💑امشب... برای در جمعه شب (شب شنبه ) دلیلی بر تاثیر ان بر فرزند وارد نشده. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز خوب و باعث دولت و دارایی و ثروت است. 💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.... یا ، زالو انداختن خوب نیست موجب مرگ ناگهانی است ✂️ ناخن گرفتن جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.. ✴️️ وقت استخاره در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه 8 سوره. مبارکه انفال است لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون... و از مفهوم و معنای ان استفاده میشود که بین خاب بیننده و دیگری کدورتی است و برای رفع ان نزد کسی بروند و معلوم شود حق با خواب بیننده است .ان شاءالله .چیزی همانند ان قیاس گردد... ❇️️ ذکر روز جمعه اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ میلادی: Friday - 01 May 2020 قمری: الجمعة، 7 رمضان 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه) - یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️8 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️11 روز تا اولین شب قدر ▪️12 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️13 روز تا دومین شب قدر ✅ با ما همراه شوید.. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🚩 *بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ*🚩 ☀️امروز:جمعه 12 اردیبهشت ماه 1399/02/12 🔴 07 رمضان 1441 هجری1441/09/07 🎄1می2020میلادی 2020/05/01 🖍🔺 رویداد 💠☀️ رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (12 اردیبهشت ماه 99 ) 1️⃣ *روز معلم*🌺🌺 2️⃣تشكيل دولت دكتر محمد مصدق (1330ش) 3️⃣ *شهادت عالم مجاهد، آگاه و انديشمند بزرگ اسلام استاد "مرتضي مطهري"(1358)*🏴 4️⃣درگذشت آیت‌ الله میرزا حسن ابوترابی ، از اساتید و علمای برجسته حوزه علمیه یزد (1394 ش) 5️⃣درگذشت محمد رضا لطفی ، موسیقی‌دان نامدار ایرانی (1393ش) 💠🌙 رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (07 رمضان 1441 هجری قمری ) 1️⃣ تحميل ولايتعهدی به حضرت امام رضا(ع) توسط مأمون عباسي (201 ق) 2️⃣ *وفات حضرت "ابوطالب" عمو و حامي بزرگ پيامبراكرم در مكّه بنا به روايتي(10 بعثت)*🏴 3️⃣ تولد "ابن زُهره" فقيه و متكلم نامدار مسلمان (511 ق) 4️⃣ تولد"صفايي ترمذی" مورخ و شاعر قرن دهم هجري(944 ق) 💠🎄 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی (1 می 2020 میلادی) 1️⃣ورود ارتش سرخ شوروي به "برلين" پايتخت آلمان در پايان جنگ جهاني دوم (1945م) 2️⃣خودكشي "آدولف هيتلر" رهبر خون‏خوار آلمان نازي (1945م) 3️⃣انتخاب "ماندلا" به عنوان اولين رئيس جمهور سياه‏پوست افريقاي جنوبي (1994م) 4️⃣ *روز جهانی کارگر*🌸🌸 5️⃣ *روز جهانی خنده*😃😃 ✅ امروز متعلق است به: حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ♦️اذکار امروز:- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا رحمت بفرست بر محمد و خاندان محمد) ( 100مرتبه)-یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن ✳️ رویداد مهم امروز : *روز بزرگداشت مقام معلم و روزجهانی کارگر*🌹 🌀حدیث امروز : (احترام به معلم ) امام علي علیه السلام 🛑قم عَن مَجلِسِکَ لِاَبيکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَميراً؛ 🔴به احترام پدر و معلمت از جاي برخيز هرچند فرمانروا باشي. غررالحكم، ص136 💐 *اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*💐
*دعای روز جمعه* 🌹🌹🌹 *بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* *الْحَمْدُ لِلّٰهِ الأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشاءِ وَالْإِحْياءِ ، وَالْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الأَشْياءِ ، الْعَلِيمِ الَّذِى لَايَنْسىٰ مَنْ ذَكَرَهُ ، وَلَا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ ، وَلَا يَخِيبُ مَنْ دَعَاهُ ، وَلَا يَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ وَكَفىٰ بِكَ شَهِيداً ، وَأُشْهِدُ جَمِيعَ مَلائِكَتِكَ وَسُكَّانَ سَمٰواتِكَ وَحَمَلَةِ عَرْشِكَ ، وَمَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ ، وَأَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ ، أَنِّى أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللّٰهُ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ؛وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ لَا عَدِيلَ ، وَلَا خُلْفَ لِقَوْلِكَ وَلَا تَبْدِيلَ ، وَأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ ، أَدَّىٰ مَا حَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ ، وَجَاهَدَ فِى اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ ، وَأَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ ، وَأَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقَابِ ، اللّٰهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلىٰ دِينِكَ مَا أَحْيَيْتَنِى؛وَلَا تُزِغْ قَلْبِى بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِى ، وَهَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ . صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجْعَلْنِى مِنْ أَتْباعِهِ وَشِيعَتِهِ ، وَاحْشُرْ نِى فِى زُمْرَتِهِ ، وَوَفِّقْنِى لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ ، وَمَا أَوْجَبْتَ عَلَىَّ فِيها مِنَ الطَّاعَاتِ ، وَقَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِى يَوْمِ الْجَزَاءِ ، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.* *برحمتك يا أرحم الراحمين* *اَللهُمّ صَلّ عَلي مُحمَّد وَ آل مُحمَّد وَعَجّل فَرَجَهُم* 🌹🌹🌹
جمعه روز حضرت صاحب الزّمان (عج) و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود. بگو:السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره میيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو اى پاك نهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دل بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام، و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. و از خدا درخواست مى كنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد، اى سرور من، اى صاحب زمان، درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت اميد می رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه دهى مأمورى، پس مرا پذيرا باش و پناه ده، درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه ات. سيّد بن طاووس فرموده: من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل می جويم و به آن حضرت اشاره نموده، می گويم:نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلاد ِدر هر كجا و بر سر هر خوان، من ميهمان توام اى صاحب الزّمان
🌹جنبندگان زمین، ماهی‌های دریاها، و هر کوچک و بزرگی در زمین خدا و آسمان او برای معلم خوبی‌ها، استغفار می‌نمایند. امام صادق (علیه‌السلام) نقش معلم در دل‌هاست و دیگری جای او را نمی‌گیرد، آن‌که دل‌ها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی‌میرد. ۱۲ اردیبهشت مصادف با شهادت استاد دکتر مطهری و به همین دلیل روز معلم نامیده شده است. روز معلم را به تمامی معلم های عزیز تبریک و تهنیت عرض می نمایم. تندرست ،مانا و پیروز باشید 🌺🌻🙏🙏🌹🌷
🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵 «من معلّم هستم» هرشب از آينه ها می‌پرسم : به کدامين شيوه ؟ وسعت ِ ياد ِ خدا را بکشانم به کلاس؟ بچه ها را ببرم تا لب ِ درياچه یِ عشق؟ غرق ِ دریایِ تفکّر بکنم؟ با تبسّم يا اخم؟ «من معلّم هستم» نيمکت ها نفس ِ گرم ِ قدم‌هایِ مرا می‌فهمند بال هایِ قلم و تخته سياه رمز ِ پرواز ِ مرا می‌دانند سيب ها دست ِ مرا می‌خوانند «من معلّم هستم» درد ِ فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال ِ من است. فریدون مشیری 🎵🎶🎵🎶🎵 "روز بزرگداشت مقام معلم بر تمامی معلمان محترم و دلسوز مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜💦💜💦💜💦💜💦💜 صــلوات... هم مـــداد است و هم پاك ڪن!!! یعنے هم حسنہ مینویسد!!! و هم گـناه را پاڪ ميڪند!!! روزمان رو با یک صلوات شروع کنیم. ذکر روز جمعه👈🏻صلوات صد مرتبه 💜💦💜💦💜💦💜💦💜
سلام عرض میکنم خدمت یکایک شما عزیزان و عرض تبریک روز جهانی کارگر به تمامی تلاشگران عرصه صنعت ، اقتصاد و سربلندی ایران اسلامی چندتا کاریکاتور طنز تلخ رو براتون میفرستم😔👇
اینم سهم ما کارگران از سفره عدالت اجتماعی😔✋
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان تهران قسمت 1⃣2⃣ 🍁🍁🍁 🌿ابراهیم می گفت: «اگر قرار است انقلاب پایدار بماند و نسل های بعدی هم انقلابی باشند. بهترین و زبده ترین نیروهای انقلابی باید در مدارس و خصوصا دبیرستان ها باشند.» وقتی می دید افرادی که اصلا انقلابی نیستند، به عنوان معلم به مدرسه می روند خیلی ناراحت میشد. برای همین کاری کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاری پر دردسر رفت، با حقوقی کمتر! به تنها چیزی که فکر نمی کرد مادیات بود. می گفت: «روزی را خدا می رساند. برکت پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد.» در دو مدرسه مشغول بکار شد. دبیر ورزش در مدرسه ابوریحان و معلم عربی در یک مدرسه راهنمایی محروم تهران. 🍁🍁🍁 🌿تدریس عربی او زیاد طول نکشید و به مدرسه دیگری رفت. تا اینکه یه روز مدیر مدرسه راهنمایی آمد پیش من و بهم گفت: «تو رو خدا، بروید با برادرتان آقای هادی صحبت کنید تا به مدرسه برگردد.» گفتم: «مگه چی شده؟!» کمی مکث کرد و گفت: «حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد و برای زنگ اول برای کلاس نان و پنیر می گرفت. آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد. من با آقای هادی برخورد کردم و گفتم شما نظم مدرسه را بهم زدید در حالی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سرش داد زدم که دیگه حق نداری چنین کاری بکنید. آقای هادی از پیش ما به مدرسه دیگری رفت. 🍁🍁🍁 🌿حالا همه بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی های معلم خودشان شنیده بودند شیفته او شده بودند. 🍁🍁🍁 📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 69 الی 70 کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان تهران قسمت 2⃣2⃣ 🍁والیبال 🍁🍁🍁 🍃سال 59 دبیر ورزش دبیرستان شهدا بودم. رفتم دبیرستان ابوریحان دیدن ابراهیم که آنجا معلم روزش بود. کلی باش صحبت کردم. شیفته مرام و اخلاق ابراهیم شدم. آخر وقت گفت: «والیبال تک به تک بزنیم!؟» خنده ام گرفت. من با تیم ملی والیبال به مسابقات جهانی رفته بودم. خودم را صاحب سبک می دانستم. حالا این آقا می خواد...! گفتم باشه. توی دلم گفتم: «ضعیف بازی می کنم تا ضایع نشه!» 🍁🍁🍁 🍃سرویس اول را زد. آنقدر محکم بود که نتوانستم بگیرم! دومی، سومی و ... رنگ چهره ام پریده بود. جلوی دانش آموزان کم آوردم! دور تا دور زمین را بچه ها گرفته بودند. ضرب دست عجیبی داشت. گرفتن سرویس ها واقعا مشکل بود. نگاهی به من کرد. این بار آهسته زد. امتیاز اول را گرفتم. امتیاز بعدی و بعدی و... . می خواست ضایع نشم. عمدا توپ ها را خراب می کرد. رسیدم به ابراهیم. بازی به دو شد و آبروی من حفظ شد. توپ را انداختم که سرویس بزند. آمد سرویس بزند که صدای الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. 🍁🍁🍁 🍃توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. عده ای از بچه ها رفتند وضو گرفتند. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها هم پشت سرش. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. نماز تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: «آقا رضا رقابت وقتی زیباست که با رفاقت باشد.» رضا هوریار معلم ورزش در عملیات کربلای پنج به یاران شهیدش پیوست. 🍁🍁🍁 📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 72 الی 73 کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان تهران قسمت 3⃣2⃣ 🍁🍁🍁 🌿محور همه فعالیت هایش نماز بود. ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند . ببشتر هم به جماعت و در مسجد. دیگران را هم به نماز جماعت دعوت می کرد. ابراهیم حتی قبل از انقلاب، نماز های صبح را در مسجد و به جماعت می خواند. بهترین مثال آن، نماز در گود زورخانه بود. وقتی کار ورزش به اذان می رسید، ورزش را قطع می کرد و نماز جماعت را برپا می نمود. 🍁🍁🍁 🌿یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت به نماز بود. ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخوندم و خوابیدم. به محض اینکه خوابم برد، در عالم رویا پدرم را دیدم. درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبری من ایستاد. و برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خوای پریدم. نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم و نمازم را خواندم. 🍁🍁🍁 🌿به نماز جمعه خیلی اهمیت می داد. هر زمان که در تهران حضور داشت در نماز جمعه شرکت می کرد. ابراهیم می گفت: «شما نمی دانید نماز جمعه چقدر ثواب و برکات دارد.» امام صادق (ع) قدمی نیست که به سوی نماز جمعه برداشته شود، مگر اینکه خدا آتش را بر او حرام می کند.» 🍁🍁🍁 📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 74 الی76 کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان تهران قسمت 4⃣2⃣ 🍁🍁🍁 ابراهیم روزها انسان بسیار شوخ و بذله گویی بود. خیلی هم عوامانه صحبت می کرد. اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هر چه به این اواخر نزدیک می شد. بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده اند. 🍁🍁🍁 او به خواندن دعای کمیل و ندبه و توسل مقید بود. دعاها و زیارت های هر روز را بعد از نماز صبح می خواند. هر روز یا زیارت عاشورا یا سلام آخر آن را می خواند. همیشه آیه وجعلنا را زمزمه می کرد. یکبار گفتم: «آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است، اینجا که دشمن نیست!» ابراهیم نگاه معنی داری کرد و گفت: «دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟» 🍁🍁🍁 📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 75 الی 76 کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان تهران قسمت 5⃣2⃣ 🌿نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگیرش ... دزد ...دزد! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: «سریع سوار شو!» رفتند درمانگاه ، با همان موتور. دستش را پانسمان کرد. 🍁🍁🍁 🌿بعد با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: «همه اینها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم.» ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها ، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: «خدا رو شکر، شغلی مناسب برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه کمکت کند. همیشه بدنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.» 🍁🍁🍁 📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 77 کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
اینم جدید تقدیم نگاه شما عزیزان🌹👇
قسمت_اول 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: @abrar40