eitaa logo
اَبْرِی‌شَمْ
16 دنبال‌کننده
6 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🌧️ راه گم کن و بیا بر آبادی خشک من ببار ☎️ @ammiiinnnn
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ 🌷
اَبْرِی‌شَمْ
✍ از روزگار 🌺🌺 ( یک آذر چهارصد و یک ) حالا بیش از یک شبانه‌روز است بعد از باخت به تیم ملکه‌ای که دیگر نیست. دردش کمی آرام گرفته و دندانی که سر به دیوار می‌کوباند حالا فقط اندکی ذوق ذوق می‌کند. شور حرف زدن‌ها ته نشسته و احساس‌ها کم‌تر غلبه دارند. هرکس هرچه می‌خواست گفت. روی سکوها تعدادی دست نشانده‌ی معلوم‌الحال فریاد بی‌شرف بی‌شرف‌شان، زیرصدای ورزشگاه را از تلویزیون‌مان گرفت. عده‌ای از سرود ملی نخواندن نالیدند، از غیرت نشان ندادن. این را یواش باید گفت: از به عمد بد باختن. از این‌که مشکل از جایی شروع می‌شود که خودی خود را می‌زند آن هم ناخواسته. از آه اسکوچیچ و از شلم شوربای ذهن کی‌روش. عده‌ای بازی‌کنان را بی‌وجود خواندند که چرا بازی کردید اصلن؟ گروهی گفتند به‌تر که باختید بی‌لیاقت‌ها؛ نان حسین می‌خورید و هم‌صدای یزید می‌شوید؟ گروهی گفتند.... نه این‌ها چیزی دیگر نگفتند، ریختند توی خیابان و رقصیدند. شکلات پخش کردند و نقل پاشیدند که تیم حکومت‌تان را تحویل بگیرید. شما را چه به درافتادن با پنجه‌ی شیرهای بریتانیا؟ هم‌فکران‌شان بعد بازی و بیرون استادیوم پای هواداران انگلیسی را بوسیدند و حتم اگر اروپایی‌ها پا روی سرشان می‌گذاشتند ته کفش آن‌ها را هم زبان می‌کشیدند. عده‌ای هم هنوز دندان به جگر فشار می‌دهند و چشم غره می‌روند برای بقیه و می‌گویند الان وقتش نیست؛ باید صبور بود و محتاط. وسط این معرکه بگذارید آن‌ها که پرچم‌مان دست‌شان است تا می‌توانند آن را بالاتر بکوبند. بس است هرچه حرف شنیده‌اند و طرد وتهدید شده‌اند. مگر ندیدید لرزش ساق‌هاشان را؟ مگر ندیدید بی‌رمقی ماهیچه‌ها و ذهن‌های پریشان را؟ مگر ندیدید آزمون توی دو ثانیه تک به تک هزار فکر توی سرش چرخید و مرد و زنده شد تا بتواند تصمیم بگیرد توپ را به کدام سمت شوت کند؟ راستش نمی‌دانم این کانال از چه مسیری برای خودش راه باز خواهد کرد. نمی‌دانم تهش به دریا خواهد رسید یا سربالایی‌ها و سنگ‌لاخ‌ها میان راه نفسش را خواهند برید. ولی می‌دانم قرار نبود با فوت‌بال شروع شود. فقط خواستم این عکس را بگذارم و بگویم این‌ها که توی عکس می‌بینید فوت‌بال و جام‌جهانی که آرزوی بلند زندگی‌شان بود، شد امتحان‌شان. بیش‌ترشان هم نفهمیدند این را. همیشه همین است؛ آدمی‌زاد با همان چیزی که ازش قالب گرفته‌ و می‌گیرد برگه‌ی امتحان را زیر بغلش می‌گذارند، طوری که شاید خودش هم نفهمد. https://eitaa.com/abri_sham
اَبْرِی‌شَمْ
✍ از روزگار 🌺🌺 ( ۴ آذر ۱۴۰۱ ) سال‌هاست داریم سنگ و کلوخ می‌خوریم. از خودی‌ها و غیرخودی‌ها. ده‌ها سال. همیشه می‌خواستند ما را بکُشند. بکشند سمت همان ناکجایی که می‌رفته و بوده‌اند. پدران‌مان سینه‌هاشان انباشته‌‌ی غصه‌ی این قصه‌هاست. ترکش آرپیچی‌های صدام هنوز توی تن‌شان است. نقاشی‌های شلاق ساواک روی بوم کمرشان جا خوش کرده. مادران‌مان هنوز جگرسوز تنهایی در برهوت جنگ و دوری از معشوق‌اند. هنوز لکه‌های سیاه دست‌های پر از کثافت دست‌نشانده‌ی انگلیسی‌ها از سفیدی گیسوان ننه‌جان‌هامان پاک نشده. زن‌هایی که مدام توی قاب آینه موقع بافت زلف‌هاشان، گوشه‌ی چشم‌شان خیس می‌شود. ما را زده‌اند. همیشه‌ی تاریخ. خودی و ناخود. زورشان می‌آمد و می‌آید که حرف‌مان سر باشد. علم‌مان دست‌ بالاتر را داشته باشد و سیاست‌مان کارزار را به سودمان پیش ببرد. همه‌اش زیاده غلطی است که مجبورشان می‌کند پا پس بکشند. حالا هم نمی‌خواهیم با یک برد در جام‌جهانی خودمان را ته ورزش دنیا بدانیم. اصرار نداریم دنیا را مدهوش شوت چشمی و چیپ رضائیان جلوه بدهیم. حرف‌مان این است امروز وقتی روزبه در به‌ترین روزمان الرحلة را شلیک کرد به قلب حریف و رامین توپ جام‌جهانی قطر را چسباند به شش ضلعی‌های تور دروازه‌ی ستاره‌های ولزی، تمام کیف دنیا برای‌مان بود. همان وقتی که مردها با چشمان اشک‌آلود، زن‌ها را صدا زدند تا تماشای قل خوردن توپ توی دروازه‌ی سربازان بریتانیا از کف‌شان نرود. تا ببینند هزار بار تکرار گل‌هایی که ثانیه‌ها و دقیقه‌ها مرهمی بود برای دل‌دل زدن ترکش توی بدن پدرها. مسکنی بود بر درد رد مداد‌های نقاشی روی کمرهاشان. گلی که خنک کرد جگر سوخته‌ی مادرها را. لب‌خند به صورت‌های همه‌مان کاشت. زن و مرد. کوچک و بزرگ. نشان‌مان داد می‌شود خندید. می‌شود قه‌قهه زد. می‌شود یک دست بود و یک رنگ. می‌شود با قیافه‌های شکوفه زده و همه‌گانی سینه سپر کرد و زل زد به تمام سر تا پای دنیا. دنیایی که باید عکس‌مان را بگیرد تا تصویری ناب با هارمونی‌ای عجیب از این ارتش بی‌شمار را چاپ کند بر صفحه‌های روزنامه‌هاش. تمثال میلیون میلیون آدمی که کوچک‌ترین چیزها بهانه می‌دهدشان تا غرش خنده‌هاشان گوش عالمی را کر کند و محکم‌تر از همیشه و خیره خیره جلوترها را ببینند. ملتی که هیچ سگی جرئت چپ نگاه کردن‌شان را هم نداشته باشد. https://eitaa.com/abri_sham
🇮🇷 از برد تیم ملی برابر ولز ... بیش‌تر از امید صعود به دور بعد، شیرینی یک لب‌خند پاییزی به وجودمان چسبید. 🇮🇷 @abri_sham
🔸 جمجمه‌ات را سفت بغل کن تا بخار دهانی در سرمای زمستان سرزمینت را با خود نبرد. @abri_sham
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 ما از تاریخ فقط یک توقع داریم؛ این‌که همه‌چیز را بهمان راست گفته باشد. البته به‌جز ماجرای یک عصر دوشنبه. @abri_sham
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸خدا روزی کسی نکند. خواب و آرامش را از انسان می‌گیرد. @abri_sham