eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
112 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 سلام بر فاطمه (س) سلام بر مظهر تابناک سلام برآبروی آیینه وآب سلام بر علی سلام بر حسن سلام بر حسین سلام بر زینب سلام بر شما دوستداران اهل بیت
انسان برای دانستن ناچار به خواندن است بهترین خواندنی بعد از قرآن که کلام خداست کلام ولی است در نهج‌البلاغه که برگزیده سخنان حضرت علی علیه السلام می باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#دنیای_مدیریت_مومنانه 32 ⭕️ برخی افراد میگن که اگه مومنین رو تشویق به ثروتمند شدن کنید اون ها میرن
33 🔸 گفتیم که دین به ما توصیه میکند که زندگی خودمان را مدیریت کنیم. طبیعتا چون مدیریت کار خیییلی مهمی هست، خداوند متعال تاکید داره که در همه لحظه های زندگی خودمون بیشترین مدیریت رو داشته باشیم تا به بیشترین لذت ها برسیم.💕 🔶 در واقع ما باید از کودکی رو به بچه ها یاد بدیم تا بتونن در هر لحظه، منابعی که در اختیارشون هست و همچنین تمایلات خودشون رو مدیریت کنند. باید طوری بچه رو تربیت کرد که مدیر بار بیاد. چطور؟ 🔹 مثلا از 7 سالگی اگه پدر و مادر میخوان پولی به بچه هاشون به عنوان پول تو جیبی بدن طوری این کار رو باید انجام بدن که "مدیریت بچه هم تقویت بشه". الکی و بی حساب بهش پول نده! ☢️ مثلا به بچه بگو عزیزم این 20 هزار تومن رو نقد بهت میدم و تو باید تمام هزینه های خودت رو با این پول بدی. هیچ پول اضافه ای بهت داده نمیشه. 💴 ببین چه چیزایی رو واقعا لازم داری بخر. اونایی که واقعا ضروری نیست رو نخر. اگه پس انداز کردی خب میتونی چیزای بیشتری برای خودت بخری اگه میخوای شیرینی بخری یه جوری بخر که بازم برات پول بمونه.☺️ 🍕🍟🍔🍗🍡🍧🍱🍩🍭🍿🍬🍯🍹 🔵 مثلا معلمین و مدیران مدارس میتونن یه نوع پول برای بچه هاشون درست کنند و به بچها بدن که بتونند باهاش خرید و فروش انجام بدن.🏚🏡 هر کسی باید پول خودش رو مدیریت کنه و مراقب باشه که تا آخر ماه کم نیاره. 💵💴 💰 بچه ها ببینید که برای هر چیزی چقدر خرج میکنید؟ ببین برای هر یک از دوست داشتنی های خودت چقدر باید هزینه کنی. 🧲 مراقب باش برای چیزی خرج نکنی که ارزشش زیاد نیست. یا بعدا پشیمون بشی. 💴 خب یه چنین بچه هایی وقتی که 7 سال "مدیریت اقتصادی" و مدیریت "تمایلات" رو یاد بگیرن معلومه که در دوران بزرگسالی دیگه دچار مشکلی نمیشن و میتونن به بهترین شکل ممکن زندگیشون رو مدیریت کنند.👌🏻 🚫 دشمن ما میدونید داره روی چی کار میکنه؟ روی اینکه میگه: "هر کسی که مدیر نباشه من ادارش میکنم! "😈 ⭕️ این مهم ترین شیوه نظام غرب هست که میگه آی مردم شما نمیخواد مدیریت کنید! بذارید که ما براتون "اون طوری که میخوایم" شما رو مدیریت کنیم. 😈 شما توی خونه هاتون بشینید و پولاتون رو توی "بانک ها" بذارید تا ما براتون مدیریت کنیم...! 💢 بعد میبینی چپ و راست انواع رانت ها و اختلاس ها از بانک های مختلف بیرون میزنه... آره یه پول بخور و نمیر بهت میدن ولی پوست از سر تو و اقتصاد کشورت میکَنند.... 🔶 عزیز من تو چرا پولاتو خودت مدیریت نمیکنی که میدی دست لیبرالیست ها!☺️ 🔖 پایان بخش سی و سوم
حبه نور ✨ اللَّهُمَّ فَأَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ وَ أَجِرْنِي بِعِزَّتِكَ مِمَّا أَرْهَبُ خدایا! آنچه را که در راه رسیدن به آنم، به قدرتت برایم فراهم نما و از آنچه بیم دارم به عزّتت پناهم ده. # دعای مکارم الاخلاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 واسطه شدن کودک در اتصال جماعت 💠 سؤال: آیا حضور در ، مانع است؟ ✅ جواب: اگر واسطه‌ اتصال در جماعت، کودک نابالغ باشد، چنانچه بدانند او صحیح است، مى ‏توانند كنند و به جماعت نماز بخوانند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#ابوحلما💔 قسمت دهم: حقیقت -چرا چیزی نمیگی +نمیدونم چی بگم -تو فقط چند دقیقه از زندگی بچه های سرطان
💔 قسمت یازدهم: صراط محمد درِ ماشین را باز کرد و پیاده شد و رو به حلما گفت: این مرده کیه با داداشت حرف میزنه؟ حلما همانطور که پیاده می شد نگاهی به سمت چپش انداخت و گفت: +دوستِ میلاد -هر وقت میلادو میبینم این باهاشه خیلی از میلاد بزرگتر میزنه +آره فکر کنم از تو هم بزرگتره، سربازی میلاد که تموم شد آخرهفته ها چندباری رفت هیئت فکر کنم همونجا دوست شده باهاش میلاد که آنها را دید  برخلاف همیشه، با چهره ای گرفته و اخم عمیقی جلو آمد و رو به محمد گفت: ×سلام... چه عجب از این ورا؟ -سلام میلاد جان خیرباشه جایی میری؟ ×اگه زحمتی نیست مارو برسون ترمینال -شمارو؟ ×آره...صادق جان بیا...منو دوستمو محمد نگاهی به حلما انداخت و بعد رو به حلما گفت: پس به مادر بگو زود میام حلما لبخندی زد و دکمه آیفون را زد. محمد همراه میلاد و صادق به طرف ماشین رفتند. وقتی سوار شدند صادق گفت: سلام علیکم محمد کمربند را بست و در آیینه نگاهی به صادق انداخت و پاسخ سلامش را داد. بعد رو به میلاد پرسید: -به سلامتی سفر میری؟ × میریم قم -زیارت دیگه؟ ×نه...هیئت -چه هیئتی که از زیارت واجب تره؟ ×جلسه داریم با حاج آقا یکدفعه صادق اخمی کرد سرش را جلو آورد و گفت: *بازجوییه برادر؟ میلاد بلافاصله نفسش را با بی حوصلگی بیرون داد و گفت: ×تو خونه زندانی مامان خانم، بیرون خونه هم اینطوری محمد خنده ای کرد و گفت: سخت نگیر داداشم به جاش زن بگیر خیلی خوبه ها یکدفعه ابروهای درهم کشیده میلاد باز شدند و لبخند روی لبانش نشست. محمد با کف دستش محکم روی پای میلاد کوبید و به شوخی گفت: مثل اینکه بدتم نیومد...آره؟ صادق خودش را جلوتر کشید و گفت: البته مسائل هرکس مربوط به خود شخصه محمد دنده را عوض کرد و بعد از مکث کوتاهی رو به میلاد پرسید: -خب چه خبرا؟ چه میکنی این روزا؟ ×جلسه و هیئت و یکم مطالعه -چه خوب...اگه بخوای حرفه ای مطالعه رو شروع کنی بهت یه سری کتاب معرفی کنم، حالا تو چه زمینه ای مطالعه میکنی؟ یکدفعه صادق خودش را از سمت راست صندلی میلاد، جلو کشید و دهانش را به گوشش نزدیک کرد و چیزی نجوا کرد که اخم های میلاد در هم رفت و گفت: یه سری کتاب هست دیگه اگه بشه تندتر برو ما عجله داریم. ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم✍؛ سین.کاف.غفاری