کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#افزایش_ظرفیت_روحی 11 🔶 در مورد راحت طلبی باید به این نکته توجه کرد که ریشه بسیاری از گناهان فردی و
#افزایش_ظرفیت_روحی 12
⭕️ وقتی به مشکلی مثل اعتیاد نگاه میکنیم ریشه در راحت طلبی داره. همچنین بیکاری، طلاق، هرزگی، بی نمازی، بی حجابی، بالارفتن سن ازدواج، کم فرزندی، فسادهای اقتصادی و سیاسی و... به همین علت هست.
✅ اگه کسی میخواد یه کار فرهنگی عمیق و خیلی خوب برای حجاب کنه، بیاد "کارگاه های آموزش مبارزه با راحت طلبی" برگزار کنه. چه در فضای حقیقی و چه در مجازی.
✔️ کسی که اهل مبارزه با راحت طلبی بشه، داشتن #حجاب براش کار سختی نیست و حتی خودش هم به استقبال حجاب خواهد رفت.
💢 متاسفانه خیلی از مسئولین فرهنگی کشور در زمینه های تربیتی دارن راه رو اشتباه میرن. در هر موضوعی صحبت میکنن غیر از راحت طلبی.
🙄
⭕️ بابا اون کسی که کار خلافی انجام میده در درجه اول نتونسته راحت طلبی خودش رو درست کنه، بعد شما هی میای سراغ زدن شاخ و برگ ها و مسائل حاشیه ای!
اکثر فعالان فرهنگی کشور، موندن که راه رهایی از این وضعیت فرهنگی در کشور چیه؟!
✅ خیلی ساده:
با تمام توان، برای ترویج فرهنگ مبارزه با راحت طلبی تلاش کنید...👌🏻
✨﷽✨
#عالم_برزخ
🌼 ملاقات یکی از پیامبران با دو مرده مختلف 🌼
✍امام باقر (علیه السلام) فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است.
آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد (مرد اولی) بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادی و این (امیر) نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ (آن چیست و این چیست؟)
خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن (مرد اولی) بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من (امیر) که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وعضی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی (و طلب) نداشته باشد.
📚اصول کافی، ج 2، ص 446،
باب عقوبه الذنب، حدیث 11
بانوی قم.mp3
12.85M
#تلنگری 💌
ویژه وفات حضرت فاطمه معصومه "س"
در حــرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها
که #فاطمه_ای_دیگر است ؛
اینگونه باید دعا کـــرد .... 👆
#فاطمه_ای_دیگر
#استاد_شجاعی
@achegan
💠 سلام بانو!
🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ؛
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ 🌹
#سلام
____🍃🌸🍃🌸________
____🍃🌸🍃🌸________
🔴ثواب بی حد و اندازه ی دعای مخصوص شب جمعه!
☘علامه مجلسی فرمودند :
شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها,
اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ ✨
✳️ بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم،
که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که:
🌟 ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
📙 قصص العلماء، ص 80
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #صد_و_چهارده
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #صد_و_پانزدهم: انسان های عجیب
پدر، الهام رو از ما گرفت ... و گرفتن الهام، به شدت مادرم و سعید رو بهم ریخت ...
مادر که حس مادرانه اش و ورود الهام به خونه زنی که بویی از انسانیت نبرده بود ... و می خواستن همه جوره ... تمام حقوقشو ضایع کنن ...
و سعید از اینکه پدر دست رد به سینه اش زده بود ... کسی که تمام این سال ها تشویقش می کرد و بهش پر و بال می داد ... خیلی راحت توی صورتش نگاه کرد و گفت ...
با این اخلاقی که تو داری ... تف سر بالا ببرم توی خونه زنم؟ ... مریم هم نمی خواد که ...
سعید خرد شد ... عصبی، پرخاشگر و زودرنج شده بود ... با کوچک ترین اشاره و حرفی بهم می ریخت ...
جواب کنکور اومد ... بی سر و صدا دفترچه انتخاب رشته و برگه کدها رو برداشتم ... رفتم نشستم یه گوشه ...
با دایی قرار گذاشته بودیم، بریم مشهد ... خونه مادربزرگ ... دست نخورده مونده بود ... برای فامیل که از شهرهای مختلف میومدن مشهد ... هر چند صدای اعتراض دو تن از عروس ها بلند شد ... که این خونه ارثیه است ... و متعلق به همه ... اما با موافقت همون همه و حمایت دایی محمد... در نهایت، قرار شد بریم مشهد ...
چه مدت گذشت؟ نمی دونم ... اصلا حواسم به ساعت نبود... داشتم به تنهایی برای آینده ای تصمیم می گرفتم ... که تا چند ماه قبل، حتی فکر زیر و رو شدنش رو هم نمی کردم...
مدادم رو برداشتم ... و شروع کردم به پر کردن برگه انتخاب رشته ... گزینه های من به صد نمی رسید ... 6 انتخاب ... همه شون هم مشهد ... نمی تونستم ازشون دور بشم ... یک نفر باید مسئولیت خانواده رو قبول می کرد ...
وسایل رو جمع کردیم ... روح از چهره مادرم رفته بود ... و چقدر جای خالی الهام حس می شد ...
با پخش شدن خبر زندگی ما ... تازه از نیش و کنایه ها و زخم زبان ها ... فهمیدم چقدر انسان های عجیبی دور ما رو پر کرده بودن ... افرادی که تا قبل برای بودن با ما سر و دست می شکستن ... حالا از دیدن این وضع، سرمست از لذت بودن ... و با همه وجود، سعی در تحقیر ما داشتن ...
هر چقدر بیشتر نیش و کنایه می زدن ... بیشتر در نظرم حقیر و بیچاره می اومدن ... انسان های بدبختی که درون شون به حدی خالی بود ... که بر ای حس لذت از زندگی شون ... از پیش کشیدن مشکلات بقیه لذت می بردن ...