صحیح بنویسیم
مثمرثمر
مثمر بهمعنای «ثمردهنده» است. بنابراین مثمرثمر حشو قبیح است. بهجای آن بهتر است که سودبخش، ثمربخش، سودمند، مفید و نظایر اینها یا مثمر خود به تنهایی بهکار رود: «بر بامِ سرایْ سیصد تغارِ نقرهگین بنهاده است و در هر یک درختی کشته، چنان است که باغی، و همه درختهای مثمر و حامل» (سفرنامهی ناصرخسرو، ۷۲)
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرّایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
#فخرالدین_عراقی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
"طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود: با نادان مپیوند "
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
قاصد ز بَرم رفت که آرد خبر از یار
باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد
#ولی_دشتبیاضی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
Mohammadreza Shajarian12 Tasnif (Bee Hamegaan) (Mowlavi).mp3
زمان:
حجم:
16.4M
🎼 بی همگان به سر شود بی تو به سر نمشود
#محمدرضا_شجریان
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الّا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت
ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت
#بهار
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انسان یک راز است…
باید فاش شود،
و اگر تمام عمر خود را صرف فاش کردن آن راز کردید، نگویید که وقت خود را تلف کرده اید
من در حال مطالعه بر روی آن راز هستم زیرا می خواهم یک انسان باشم
#فئودور_داستایوفسکی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
شاهکار بی بدیل ادبیات کلاسیک ؛ جنایت و مکافات 🔵⚫️
تقابل بی رحمانه خیر و شر که هرخواننده ای را محو خودش میکند. جنایت و مکافات، ندای وجدان است؛ ندایی که راسکولینکفِ جوان قصه را دچار پریشانی و ویرانیِ بی حد و مرز میکند.
راسکولینکف، دانشجوی پریشان احوال، عاشق و فقیری است که ناخواسته اما با قصدی از پیش تعیین شده، دست به قتل زنی رباخوار میزند. حضور خواهر آن زن نیز منجر به دومین قتل توسط وی میشود و پس از آن ردپای جنایت، روح و روان اورا بر هم میریزد تا بالاخره در اداره پلیس به کار خود اعتراف میکند.
#معرفی_کتاب
🌿@adabavin | ادب آوین🪶