eitaa logo
انجمن ادبی آوین
240 دنبال‌کننده
206 عکس
45 ویدیو
4 فایل
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها 🌱 انجمن ادبی دبیرستان تیزهوشان شهید قدوسی ارتباط با ادمین: @Avin_administrator
مشاهده در ایتا
دانلود
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی کآن کافر اَعدا می‌کشد وین سنگدل اَحباب را فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را «سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گر بر فَلَکَم دست بُدی چون یزدان، برداشتمی من این فلک را ز میان؛ از نو فلک دگر چُنان ساختمی، کازاده به کامِ دل رسیدی آسان. 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
آتش نبر به دلت از اجاق کین با باد کینه نسوزد چراغ دین هرگز نروید علف، گر به جای آب بارد ز ابر فلک، سنگ بر زمین 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
برگزاری محفل شعر آوین دوشنبه، 20اسفند ماه 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
سروبالایی به صحرا می‌رود رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود تا کدامین باغ از او خرمترست کاو به رامش کردن آنجا می‌رود می‌رود در راه و در اجزای خاک مرده می‌گوید مسیحا می‌رود این چنین بیخود نرفتی سنگدل گر بدانستی چه بر ما می‌رود اهل دل را گو نگه دارید چشم کان پری پیکر به یغما می‌رود هر که را در شهر دید از مرد و زن دل ربود اکنون به صحرا می‌رود آفتاب و سرو غیرت می‌برند کآفتابی سروبالا می‌رود باغ را چندان بساط افکنده‌اند کآدمی بر فرش دیبا می‌رود عقل را با عشق زور پنجه نیست کار مسکین از مدارا می‌رود سعدیا دل در سرش کردی و رفت بلکه جانش نیز در پا می‌رود 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
بر لوحْ نشانِ بودنی‌ها بوده‌است، پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده‌است؛ در روز ازل هر آن‌چه بایست بداد، غم خوردن و کوشیدنِ ما بیهوده است، 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
دیگر من از کف رفته ام، بهر خدا با من بمان گر رفتی ام ای یار من، بر خاک من قرآن بخوان زیبا! بدان آن زلف تو، چون بند بر هر بند من بر بند کرد و قلب من، کردش چو من بی‌خانمان این خوب‌رویان که همه دل میبرند از مرد و زن در پای تو هیچ اند، در این قافله، این کاروان گر میروی ای یار من، بی من مرو بی من مرو سخت است تنها گفتنم، با من بخوان ای ساربان ای ساربان آهسته ران، داری دو چشمم می‌بری بعد از عزیز من، خدا! رنگی ندارد این جهان هرجا نظر کردم ندیدم غیر تو ای یار من ای خوب رویا! ای بتا! پیداترینِ هر نهان این روزگاران را نبین، قدری تامل کن، امین! ماهم بهاری داشتیم، کز کف ببردش این زمان 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ در شهر تبریز چشم به جهان گشود. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد، پایان‌نامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد. پروین، مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود. سرانجام در پانزدهم فروردین ۱۳۲۰ به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. روحش شاد، یادش گرامی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گرچه جز تلخی از ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی‌دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت‌بین است هر که باشی و به هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت‌گاه خاطری را سبب تسکین است 🌿@adabavin | ادب آوین🪶