شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش!
منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش!
غم عشق تو را نازم ، چنان در سینه رخت افکند؛
که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش . . .
#فریدون_مشیری
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
#شیخ_بهائی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
باشد که آوازخوان آتش
ما را از تاریکی به روشنایی باز آورد
برکت و گرمای رویا را به ما باز آورد
باشد که سرما بمیرد
گرسنگی بمیرد
نفرت و نادانی بمیرد
#سیدعلی_صالحی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
کارم چو زلف یار پریشان و دَرهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخَمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
«این شادی کسی که در این دور خُرمست»
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
زین سان که میدهد دل من دادِ هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسَلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت؟
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیرهشب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان من استی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#سعدی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ا
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
#شیخ_بهائی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گور به گل سرخ گفت:
گور به گل سرخ گفت: ای گل عاشقان! با قطره های اشکی که هرشب از دیدهٔ سحرگاهان بر چهره تو میریزد چه میکنی؟
گل پاسخ داد: اول تو بگو، با آنچه پیوسته در کام خود فرو میبری چه میکنی؟
گل گفت:
– ای گور تیره! من این اشکها را در درون سایه، آرام آرام به صورت عطر و عسل در میآورم و تحویل مردم میدهم.
گور گفت: ای گل! من نیز از روحی که به منش میسپارند فرشته ای میسازم و به آسمانش میفرستم.
#ویکتور_هوگو
🌿@adabavin | ادب آوین🪶