و اگر مرتضیٰ سخن نگفتی
اصحاب طریقت چه کردندی!
▪️و [جُنَیْد] گفت: اگر مرتضی این یک سخن به کرامت نگفتی، اصحاب طریقت چه کردندی و آن سخن آن است که سؤال کردند از مرتضی، رضی اللّه عنه، که «به چه خدای را شناختی؟» گفت:
«بدان که شناسا گردانید مرا به خود که او خداوندی است که شِبه او نتوانَد بود به هیچ صورتی و او را در نتوان یافت به هیچ حِسّی او را قیاس نتوان کرد به هیچ خلقی که او نزدیکی است در دوریِ خویش و دوری است از نزدیکیِ خویش. بالای جمله چیزها است و نتوان گفت که تحتِ او چیزی است و تحتِ جملهٔ چیزها است [و نتوان گفت که بالای او چیست] و او نیست چون چیزی و نیست از چیزی و نیست به چیزی. سبحان آن خدایی که او چنین است و چنین نیست هیچ چیز غیرِ او» و اگر کسی شرحِ این سخن دهد مجلّدی برآید. فَهِمَ مَنْ فَهِمَ.
__
▪️فَهِمَ مَنْ فَهِمَ: معنای عبارت این است که «هرکه فهمید، فهمید» و مفهوم مخالف آن این است که هرکه نفهمد، با او نمیتوان گفت. عبارتی است که در تذکرةالاولیاء نیز تکرار شده است و از جمله در روضة الفریقین ۱۴۴ كه میگوید: «فَهِمَ مَنْ فَهِمِ. بیش ازین تقریر کنم زیان دارد.» و در مصباح الهدایة ۲۷ به صورت «عقَلَ مَنْ عَقَل و جَهِلَ مَنْ جهِل» آمده است.
ذکرِ جُنَیْد بغدادی
تذکرةالاولیاء، جلد اول
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات
محمدرضا شفیعی کدکنی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
IMG_20250322_022621_769.jpg
حجم:
1.1M
و جُنَید گفت:
اگر مرتضیٰ سُخن نگفتی
اصحابِ طریقت چه کردندی!
فَهِمَ مَن فَهِم.
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
تویی آن تجلی ذوالمنن که فروغ عالم و آدمی ز بروز جلوه ما خَلَق به مقام و رتبه مُقدّمی هله ای مشیت ذا
تو چه بنده ای که خداییت ز خداست منصب و مرتبت؟
رسدت ز مایه بندگی که رسی به پایه سلطنت
احدی نیافت ز اولیاء چو تو این شرافت و منزلت
همه خاندان تو در صفت چو تواند مشرق معرفت
شده ختم دوره ی علم و دین به کمال آل تو یا علی
#فواد_کرمانی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوهگه یار حا
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
#شیخ_بهائی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گر خون دلی بیهده خوردم، خوردم
چندان که شب و روز شمردم، مردم
آری همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم
#هوشنگ_ابتهاج
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
دعوی چه کنی؟! داعیهداران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید: «چه نشینی؟! که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بَرِ سرو
کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند
اندوه که اندوهگساران همه رفتند
فریاد که گنجینهطرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار بهار از مژه در فُرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
#بهار
🌿@adabavin | ادب آوین🪶