eitaa logo
انجمن ادبی آوین
240 دنبال‌کننده
208 عکس
45 ویدیو
4 فایل
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها 🌱 انجمن ادبی دبیرستان تیزهوشان شهید قدوسی ارتباط با ادمین: @Avin_administrator
مشاهده در ایتا
دانلود
انجمن ادبی آوین
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار حا
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گر خون دلی بیهده خوردم، خوردم  چندان که شب و روز شمردم، مردم آری همه باخت بود سرتاسر عمر  دستی که به گیسوی تو بردم، بردم 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد، وان تازه‌بهار زندگانی دی شد؛ حالی که ورا نام جوانی گفتند، معلوم نشد که او کیْ آمد، کیْ شد! 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
؛ سال بلوا 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
دعوی چه کنی؟! داعیه‌داران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید: «چه نشینی؟! که سواران همه رفتند» داغ است دل لاله و نیلی است بَرِ سرو کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند فریاد که گنجینه‌طرازان معانی گنجینه نهادند به ماران‌، همه رفتند یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند خون بار بهار از مژه در فُرقت احباب کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
من حاصل عمر خود ندارم جز غم در عشق، ز نیک و بد ندارم جز غم یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توأم دیده چه شب می‌گذراند زنهار که خون می‌چکد از گفته سعدی هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت! چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد؟ کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب چون بازنوازد، شود آن داغ جفا سرد صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد او خشم همی گیرد، تو عذر همی خواه هر روز به نو یار دگر می‌نتوان کرد 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گناه آید به نادانی ز مستان چو عذر آرند ازیشان داد مستان خرد را مِیْ ببندد چشم را خواب گنه را عذر شوید جامه را آب 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی سال‌ها کرده تباهی و هوس‌رانی دزد ایام گرفتست گریبانت بس کن این بی‌خودی و سربگریبانی صبح رحمت نگشاید همه تاریکی یوسف مصر نگردد همه زندانی راه پر خار مغیلان و تو بی موزه سفره بی توشه و شب تیره و بارانی ای به خود دیده چو شدّاد، خدابین شو جز خدا را نسزد رتبت یزدانی تو سلیمان شدن آموزی اگر، دیوان_ نتوانند زدن لاف سلیمانی تا به کی کودنی و مستی و خودرائی؟ تا به کی کودکی و بازی و نادانی؟ دست تقوی بگشا، پای هوی بربند تا ببینند که از کرده پشیمانی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶