eitaa logo
انجمن ادبی آوین
241 دنبال‌کننده
210 عکس
45 ویدیو
4 فایل
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها 🌱 انجمن ادبی دبیرستان تیزهوشان شهید قدوسی ارتباط با ادمین: @Avin_administrator
مشاهده در ایتا
دانلود
ghazal.mp3
زمان: حجم: 464.4K
حالِ دل با تو گفتنم، هوس است خبرِ دل شِنُفتَنَم، هوس است طَمَعِ خام بین که قِصهٔ فاش از رقیبان نَهُفتَنَم، هوس است شبِ قدری چنین عزیزِ شریف با تو تا روز خُفتنم، هوس است وه که دُردانه‌ای چنین نازک در شبِ تار سُفتنم، هوس است ای صبا امشبَم مَدَد فرمای که سحرگه شکفتنم، هوس است از برای شَرَف به نوُکِ مژه خاکِ راهِ تو رفتنم، هوس است همچو حافظ به رَغمِ مُدَعیان شعرِ رندانه گفتنم، هوس است 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
تو مپندار کز این در به ملامت بروم دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای سعدی تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان د
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر «خیالی» به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقص
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی‌جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه نیم من که روم خانه به خانه عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آیین تو جوید تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه بیچاره بهائی که دلش زار غم توست هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر «خیالی» به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ای چرخِ فلک خرابی از کینهٔ توست، بیداد گری پیشهٔ دیرینهٔ توست، وی خاک اگر سینهٔ تو بشکافند، بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست. 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی گه فصل خزان و گه بهار آوردی مردان جهان را همه بردی به زمین نامردان را به روی کار آوردی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت، خواهی تو فلک هفت شِمُر، خواهی هشت، چون باید مُرد و آرزوها همه هِشْت، چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت. 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که: مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود؛ یکی نقصانِ مایه و دیگر شماتتِ همسایه. مگوی اندُهِ خویش با دشمنان که لاحَوْل گویند شادی‌کنان 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
Roozbeh Bemani @RozMusic.comRoozbeh Bemani - Payane Khoob.mp3
زمان: حجم: 10.7M
🎼 من جز گذشته ام هیچ آدمی رو بغل نکردم... 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
انجمن ادبی آوین
تو همان ملیک مهیمنی که بهشت و جنت و نه فلک شده ذکر نام مقدست همه ورد اَلسنه ملک پی جستجوی تو سالکان
تویی آن که تکیه سلطنت زده ای به تخت موبدی به فراز فرق مبارکت شده نصب تاج مخلدی ز شکوه شان تو بر ملا جلوات عز ممجدی متصرف آمده در یدت ملکوت دولت سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت بود اعتزال تو یا علی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطهٔ دوریِ دلبر بگداخت جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت سوزِ دل بین که ز بس آتش اشکم، دلِ شمع دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوزِ من است چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت خرقهٔ زهدِ مرا، آبِ خرابات ببُرد خانهٔ عقلِ مرا، آتشِ میخانه بسوخت چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ترک افسانه بگو حافظ و مِی نوش دمی که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
حیلت رها کن عاشقا؛ دیوانه شو، دیوانه شو. و اندر دل آتش درآ؛ پروانه شو، پروانه شو. هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن، وآنگه بیا با عاشقان هم‌خانه شو؛ هم‌خانه شو. رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها، وآنگه شراب عشق را پیمانه شو؛ پیمانه شو. باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی؛ گر سوی مستان می‌روی مستانه شو؛ مستانه شو. 🌿@adabavin | ادب آوین🪶