تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی
که نه در انجمنی نه برون ز انجمنی
جگر خراش عقیقی خراش بر جگری
سخن گداز و سخن آفرین و خوش سخنی
به هر صدف گهری و به هر گهر چمنی
که در نظر مه و منظور چشم مرد و زنی
محمدی نه علی نه حسن نه پس تو که یی؟
تویی حسین که بویت وزد به هر چمنی
به بوی، همچو محمد به خوی، همچو علی
بدین مظهر داور به خُلق چون حَسنی
تو آن حسین غریبی که روز عاشورا
جهان مصالحه کردی به کهنه پیرهنی
تو آن حسین وحیدی که زد لبان تو را
یزید چوب، همی گفت خوش لب و دهنی
تو آن حسین شهیدی که در کنار فرات
شدی شهید و نکردی ز آب، تر دهنی
تو آن حسین غریبی که زیر خنجر شمر
به فکر درد و غم شیعیان خویشتنی
بلی بلی تو همانی که روز عاشورا
دو صد مجادله کردی نبرده یک کفنی
تو آن حسین غریبی که خانۀ خولی
سرت میان تنور و جداست از بدنی
خموش ناصردین شو که زینب مضطَر
بگفت نیست به دوران ستم کشی چو منی
#ناصرالدین_شاه
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
« تابش سر »
ای در غم تو ارض و سما خون گریسته!
ماهی در آب و وحش به هامون گریسته
وی روز و شب به یاد لبت، چشم روزگار
نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته!
از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب
اشک شفق به دامن گردون گریسته
در آسمان ز دود خیام عفاف تو
چشم مسیح، اشک جگرگون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادی جنون
لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار
خنجر به دست قاتل تو، خون گریسته
آدم پیِ عزای تو از روضۀ بهشت
خرگاه درد و غم زده بیرون گریسته
گر از ازل تو را سرِ این داستان نبود
اندر جهان ز آدم و حوّا نشان نبود
#نیّر_تبریزی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
بود ده روز سالی موسم این دانه افشانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
#صائب_تبریزی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
حکیمی گفت: کسی که سختی تعلم را در پارهای از عمر خویش تحمل نکند، خواری نادانی را در تمام زندگانی تحمل باید کرد.
#کشکول_شیخ_بهایی
#حکایت
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گرچه گاهی تندبادی شاخهای را هم شکست
سرو میمانَد ولی توفان به پایان میرسد
#فاضل_نظری
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
جنگ ننگ است در شریعت من
جز پی پاس دین و حفظ وطن
#ادیبالممالک
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل چگونه ببینم قصیدهات؟!
#سیدمحمدجواد_شرافت
#محرم
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
و گفت: هرکه از خدای بترسد جمله چیزها از او بترسد، و هرکه از خدای نترسد از جمله چیزها بترسد.
#تذکرةالاولیا_عطار
#حکایت
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم
چشمم از عشق و خجالتزدگی پر شده بود
تیر دشمن کمکم کرد که ابراز کنم
شرم –اینگونه– خدا قست کافر نکند!
دست من باشد و راهی نشود باز کنم
سَر و سِرّیست میان من و دست و سر و مشک
کاش میشد که تو را با خبر از راز کنم
دختری در دل خود گفت: «نباید پس از این
روی زانوی کسی ناز شوم، ناز کنم»
#عباس_سودایی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی! قمری داشتی چه شد...
🕯@adabavin | ادب آوین🪶