« تابش سر »
ای در غم تو ارض و سما خون گریسته!
ماهی در آب و وحش به هامون گریسته
وی روز و شب به یاد لبت، چشم روزگار
نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته!
از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب
اشک شفق به دامن گردون گریسته
در آسمان ز دود خیام عفاف تو
چشم مسیح، اشک جگرگون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادی جنون
لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار
خنجر به دست قاتل تو، خون گریسته
آدم پیِ عزای تو از روضۀ بهشت
خرگاه درد و غم زده بیرون گریسته
گر از ازل تو را سرِ این داستان نبود
اندر جهان ز آدم و حوّا نشان نبود
#نیّر_تبریزی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
بود ده روز سالی موسم این دانه افشانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
#صائب_تبریزی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
حکیمی گفت: کسی که سختی تعلم را در پارهای از عمر خویش تحمل نکند، خواری نادانی را در تمام زندگانی تحمل باید کرد.
#کشکول_شیخ_بهایی
#حکایت
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گرچه گاهی تندبادی شاخهای را هم شکست
سرو میمانَد ولی توفان به پایان میرسد
#فاضل_نظری
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
جنگ ننگ است در شریعت من
جز پی پاس دین و حفظ وطن
#ادیبالممالک
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل چگونه ببینم قصیدهات؟!
#سیدمحمدجواد_شرافت
#محرم
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
و گفت: هرکه از خدای بترسد جمله چیزها از او بترسد، و هرکه از خدای نترسد از جمله چیزها بترسد.
#تذکرةالاولیا_عطار
#حکایت
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم
چشمم از عشق و خجالتزدگی پر شده بود
تیر دشمن کمکم کرد که ابراز کنم
شرم –اینگونه– خدا قست کافر نکند!
دست من باشد و راهی نشود باز کنم
سَر و سِرّیست میان من و دست و سر و مشک
کاش میشد که تو را با خبر از راز کنم
دختری در دل خود گفت: «نباید پس از این
روی زانوی کسی ناز شوم، ناز کنم»
#عباس_سودایی
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی! قمری داشتی چه شد...
🕯@adabavin | ادب آوین🪶
روضه خوانت میشوم با روضهای تک مصرعی
«بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود»
🕯@adabavin | ادب آوین🪶