کانون شعر و ادب دریا
#معرفی_کتاب 📚سمفونی مردگان اثری از #عباس_معروفی ناشر: ققنوس رمان سمفونی مردگان، اثری فوقالعاد
#خلاصه_کتاب
#سمفونی_مردگان
📕این رمان روایتی معاصر از داستان هابیل و قابیل است.داستان این اثر در اردبیل و اندکی پس از جنگ جهانی دوم می گذرد. اورهان اورخانی، فردی شناخته شده در شهر، تصمیم می گیرد تا برادر خود را در زمستانی بسیار سرد و بی رحم پیدا کند.
در طول این جست و جوی یک روزه، تمام تاریخ خانواده ی اورخانی در بخش هایی سمفونی مانند برای مخاطب آشکار می گردد.
مشکلات خانواده ی اورخانی، از نقطه نظرهای متفاوت پدر خانواده و هر یک چهار فرزندش روایت می شوند و همانند آینه ای، جنبه های مختلف زندگی در جامعه ای پدرسالارانه و خفقان آور را بازتاب می دهند؛ جامعه ای که برادر را علیه برادر می شوراند، پدری را به طرد کردن پسر خود و سوزاندن اشعار او تشویق می کند و دختری را مجبور می کند که در ازدواجی شکست خورده باقی بماند.
🌱| @adabi_bnd
4_5958354146296858195.mp3
10.79M
#آوای_روز
هوام دوباره پَسه...
🎧محسن چاووشی
🌱| @adabi_bnd
#غزل_روز
ﮔﺮ ﻧﯿم ﺷﺒﯽ ﻣﺴﺖ،ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻟﺒﺶ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﻧﻢ ﮐﺰ ﺳﺨﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﯿﺶ ﻗﺪﻣﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ
ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﮕﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺶ به من ﺍﻓﺘﺪ
ﺍﯼ ﺑﺮﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺗﻮ،ﺳﺮﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻨﺎﻧﻢ ،ﮐﻪ سری ﺑﯽ ﺑﺪﻥ ﺍﻓﺘﺪ
ﺁﻭﺍﺯﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﻫﻨﺖ ﻭﺭﺩ ﺯﺑﺎن هاﺳﺖ
ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍﺯ،ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻫﻦ ﺍﻓﺘﺪ
طوفان حدیث من اگر بگذرد از هند
در زیر لحد ریگ به کفش حسن افتد
ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﻔﺘﺪ؛ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪ ﺗﯿﺸﻪ،ﮐﻪ ﺍﯾن رمز
ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ به سر ﮐﻮﻫﮑﻦ ﺍﻓتد
#ملک_الشعرا_بهار
🌱| @adabi_bnd
مست رویت بودم از اغواگری ها بیشتر
می برند عقل از سرم مو فرفری ها بیشتر
شال آبی را به سر کردی و چون تاج کبیر
از خودی ها خورده ایم،از "داوری ها" بیشتر
#احمد_جم
💙| @adabi_bnd
💠#حکایت
#گلستان_سعدی
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد.
چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند.
حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم.
گفت: غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تا غلام به دریا انداختند.
باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت.
چون بر آمد به گوشهای بنشست و قرار یافت.
ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟
گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست.
همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر، تو را نانِ جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در
#گلستان_سعدی
#باب_اول
#در_سیرت_پادشاهان
حکایت شماره ۷
🌱| @adabi_bnd
«راجع» از ریشه «رَجَعَ» به معنای بازگشت است. ما وقتی میگوییم میخواهیم «راجع به» چیزی صحبت کنیم، منظورمان این است که میخواهیم به مطلبی بازگشت داشته باشیم و دربارهاش صحبت کنیم.
#یادگیری
🌱| @adabi_bnd
#شب_نوشت
گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
#جامی
🌱| @adabi_bnd
ز دست هجر تو کنجی نشسته عارف و گفت:
چو نیست چاره ز بیچارگی صبور شدم...
#عارف_قزوینی
🌱| @adabi_bnd
#غزل_روز
از باغ میبرند چراغانی ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تنها به اين بهانه که بارانیات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن ميروی
شايد به خاک مردهای ارزانیات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطهای بترس که شيطانیات کنند...
#فاضل_نظری
🌱| @adabi_bnd
4_5895684693637990419.mp3
4.27M
#آوای_روز
آهای خبر دار
🎧همایون شجریان
🌱| @adabi_bnd
آخر کار محبّت، جان به حسرت دادن است
میتراشد کوهکن سنگ مزار خویشتن...
#سلیم_تهرانی
🌱| @adabi_bnd