eitaa logo
کانون شعر و ادب دریا
750 دنبال‌کننده
538 عکس
88 ویدیو
18 فایل
کانون شعر و ادب دریا دانشگاه فرهنگیان هرمزگان ارتباط: @admiin_bnd تلگرام: https://t.me/adabi_bnd اینستاگرام:https://www.instagram.com/adabi_bnd?igsh=MWtzdDZ3azVucDkyOA== لینک زیلینک👇👇 https://zil.ink/adabi_bnd
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند مردی از گرسنگی مشرف به مرگ گردید. شیطان برای او غذایی آورد به شرط آن كه ایمان خود را به او فروشد. مرد پس از سیری از دادن ایمان ابا كرد و گفت: آن‌چه را كه در گرسنگی فروختم موهوم و معدومی بیش نبود. چه آدم گرسنه كه ایمان ندارد. ، ۷ اسفند، درگذشت 🍃| @adabi_bnd
سگ و زمستان بلند .pdf
8.31M
📚رمان سگ و زمستان بلند ✍🏻اثر شهرنوش پارسی پور 📖| @elmi_adabiat 📖| @adabi_bnd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من عاشقی کردم تو عادت، فرق ما این بود اهل سیاست بودی و اهل هنر بودم ای کاش آن روزی که گفتی دوستت دارم یا لال بودی، نه! زبانم لال! کر بودم... 🦋| @adabi_bnd
به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است، بغض گاه‌گاهش را نگه دارد پریشان است گیسویی در این باد و پریشان‌تر مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد، تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد! 🍃| @adabi_bnd
تنها راه تحمل هستی این است که در ادبیات غرقه شوی، همچنان که در عیشی مُدام.‏ ‏📬 نامه به دوشیزه لوروایه دشانتپی 📜| @adabi_bnd
Arman Garshasbi - Ziba.mp3
10.41M
🎼 زیبا 🎙 آرمان گرشاسبی 🎧| @adabi_bnd
کانون شعر و ادب دریا
🔹 #لیلی_و_مجنون 🔸 #در_احوال_لیلی 2⃣ (۲۹) می‌رفت نهفته بر سر بام نظاره‌کنان ز صبح تا شام تا مجنون
🔹 🔸 3⃣ (۳۰) لیلی که چنان ملاحتی داشت در نظم سخن فصاحتی داشت ناسفته دُری و دُر همی‌سفت چون خود همه بیتِ بکر می‌گفت بیتی که ز حسب حال مجنون خواندی به مثل چو دُر مکنون آنرا دگری جواب گفتی آتش بشنیدی آب گفتی پنهان ورقی به خون سرشتی وان بیتک را بر او نوشتی بر راهگذر فکندی از بام دادی ز سمن به سرو پیغام آن رقعه کسی که بر گرفتی برخواندی و رقص در گرفتی بردی و بدان غریب دادی کز وی سخن غریب زادی او نیز بدیهه‌ای روانه گفتی به نشان آن نشانه زین گونه میان آن دو دلبند می‌رفت پیام گونه‌ای چند زآوازهٔ آن دو بلبل مست هر بَلبَله‌ای که بود بشکست زان هردو بریشم خوش آواز بر ساز بسی بریشم ساز بر رود رباب و نالهٔ چنگ یک رنگ نوای آن دو آهنگ زایشان سخنی به نکته راندن وز چنگ زدن ز نای خواندن از نغمهٔ آن دو هم ترانه مطرب شده کودکان خانه خصمان درِ طعنه باز کردند در هر دو زبان دراز کردند وایشان ز بد گزاف گویان خود را به سرشک دیده شویان بودند بر این طریق سالی قانع به خیال و چون خیالی 《لیلی و مجنون از طریق رهگذرانی که در گذر بودند نامه و بیتی عاشقانه برای هم می‌فرستادند. تا جایی که کودکان نغمه و ترانه آنها را میخواندد. این کار آن دو را طعنه گویان تاب نیاوردند و شروع به عیب‌جویی کردند. و لیلی و مجنون از بدی این گزافه گویان گریان و اندوهناک بودند؛ و بدین طریق سالی را گذراندند.》 ادامه دارد... ☘️| @adabi_bnd
هنوز بوی محبت ز خاکم آید اگر جدا شود به لحد بند‌بندم از ترکیب 🌸| @adabi_bnd
از آدمی که همه دوسش دارن بترس! هیچ آدمی نمیتونه همه رو از خودش راضی نگه داره، مگر اینکه یه خصلت کثیف رو توی خودش پرورش بده، و اون دو روییه ! 🎥 The Dark Knight (2008) 🎞| @adabi_bnd
درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکی‌اش مدرسه را دوست نداشت! ✏️| @adabi_bnd