کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س)
📣 کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س) سمنان برگزار می کند : ⭕️ سلسله نشست دانشجویی با محوریت شعر خوانی
فردا در کلاس ۲۲۶ منتظر حضور گرم شما هستیم 🌺
#گزارش_تصویری
#محفل_شعرخوانی_باموضوع_آزاد
#نقدوبررسی
#جلسه_اول
🔹با حضور جناب آقای دکتر یعقوبی
🔸با حضور خانم دکتر سراج
✍با حضور دانشجویان توانمند و با استعداد در حوزه ی شعر و ادب
✨در تاریخ: 1402/12/21
@adabpardis
ناگهان در کوچه دیدم بیوفای خویش را
باز گم کردم ز شادی، دست و پای خویش را
با شتاب ابرهای نیمه شب میرفت و بود
پاک چون مه شسته روی دلربای خویش را
چون گلی مهتاب گون در گلبنی از آبنوس
روشنی میداد مشکین جامههای خویش را
گرم صحبت بود با آن خواهر کوچکترش
تا بپوشد خندههای نابجای خویش را
میرخشید از میان تیرگیها، گردنش
چون تکان میداد زلف مشک سای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفتههای خویش را...
دیدم و آمد به یادم دردمندیهای دل...
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
اینچه ذوق و اضطرابست؟ اینچه مشکل حالتیست؟
با زبان شکوه پرسیدم خدای خویش را
تا به من نزدیک شد، گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما هیچ نشنیدم صدای خویش را
کاش بشناسد مرا آن بیوفا دختر امید
آه اگر بیگانه باشد آشنای خویش را
#اخوان_ثالث✨
#شعر✨
@adabpardis
⁉️افسانه قورباغه پخته!🐸
اگر قورباغهای را در آب جوش بیاندازید، قورباغه بلافاصله برای نجات جان خودش تلاش میکند و با یک پرش ناگهانی از ظرف آب جوش بیرون میپرد. اما اگر قورباغه را در آب سردی بگذارید که بر روی اجاق قرار دارد و در حال گرم شدن است، قورباغه احساس میکند در شرایط مناسبی قرار دارد و تلاشی برای خروج از این شرایط نمیکند. به مرور که آب، گرم و گرمتر میشود، با توجه به اینکه این گرم شدن به کندی انجام میشود، قورباغه متوجه تغییرات دما نمیشود. به تدریج عضلات قورباغه در اثر گرما سست میشود و زمانی که قورباغه متوجه میشود شرایط مناسب نیست و باید از آب بیرون بپرد، دیگر توانی برای بیرون پریدن ندارد. در نهایت قورباغهٔ داستان ما در همان آب میپزد و جانش را از دست میدهد.
چرا قورباغه پخته؟ چون کسی که در این شرایط قرار میگیرد، آنقدر آرام آرام اهداف و آرمانهایش را از دست میدهد و به وضع موجود عادت میکند، که خودش هم متوجه بلایی که دارد بر سرش میآید نمیشود. در این شرایط حتی اگر روزی اهداف گذشته خود را با وضع موجود مقایسه کند و بخواهد تغییری ایجاد کند هم دیگر توانی برای تغییر در خود نمیبیند.
#دانستنی
@adabpardis
✨زیبایی✨
تو قسمتی از کتاب فیهمافیه حضرت مولانا اومده:
"دوستان را در دل رنجها باشد
که آن به هیچ دارویی خوش نشود!
نه به خفتن،
نه به گفتن و
نه به خوردن؛
الا به دیدار دوست…"
#فیه_مافیه
#مولانا
@adabpardis📚
🦋سوره ی مریم را که باز میکنی دنیایی سراسر شگفتی میبینی
از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و ...
❤️اما نکته ی جالب اینجاست:
(قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ ) [سورة مريم 21]
(پرودگارت گفت ، این کارها نزد من بسیار آسان است...)
❤️یعنی خداوند شگفت انگیز ترین کارها برای ما را ، آسان ترین کارها برای خود میداند
و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو ، اطمینان دهد که :
آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری
نزد خداوند ابدا سختی و دشواری ای ندارد.
❤️به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل کن
بی شک ، او تو را به سر منزل مقصودت خواهد رساند.
✨و خدایی که به شدت کافیست✨
@adabpardis
🏷معرفی کتاب مردی به نام اُوه
🔰این کتاب از آثار مشهور فردریک بکمن است.این کتاب در سال انتشارش ۲۰۱۲، بلافاصله ۶۰۰ هزار نسخه فروخت و در سال ۲۰۱۶ فیلمی بر اساس آن ساخته شد. مردی به نام اوه به بیش از ۳۰ زبان در دنیا ترجمه شد. این اثر را با ترجمهی حسین تهرانی میخوانید.
🔍داستان رمان مردی به نام اوه داستان شخصیت دوستداشتنی و در عین حال تلخ اوه است که خیلی زود توانست در دل مخاطبان بیشمارش جا بازکند، پیرمردی که در جوانی بسیار سختکوش و صادق بوده، بسیار پایبند اصول است، به سختی و تلخی میتواند با تکنولوژیهای روز ارتباط برقرار کند و به هیچوجه به کامپیوترها اعتماد نمی کند. همسرش را به تازگی بر اثر بیماری از دست داده و ارتباطش با دنیای اطراف سخت و رقتانگیز شده است. اوه به سادگی مردی است که دیگر امیدی به زندگی ندارد، وارد داستان که میشویم، او در حال مقدمهچینی برای یک خودکشی است؛ اما، دنیا به زندگی دوباره فرامیخواندش. خانوادهای ایرانیتبار و تازوهوارد به همسایگی او میآیند که به تدریج و خیلی نرم، امید به زیستن را به اوه بازمیگردانند.
#مردی_به_نام_اوه
#معرفی_کتاب
@adabpardis📖
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم تصویر ماهش را نگه میداشتم
رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده بودن را چنین مشکل نمی پنداشتم
#علی_صفری |✨
#شعر🦋
@adabpardis
"علی صفری"
🔹شاعر معاصر ایرانی
🔹متولد 1360 در تهران
🔹 تحصیلات: ادبیات _ آی تی _ کارمند بانکداری الکترونیک
▫️ نظر ایشان راجع به شعر: تنها ارج نهادن به تغزل و سرودن غزل هایی است با ترکیباتی بدیع و ناب است.
🔹 آثار: «وقتی کنارت چای با عطرِ تو نوشیدم»
#زندگینامه
#علی_صفری
@adabpardis💡
روزی بهلول به حمام رفت، خدمتکاران به او بی اعتنایی کرده و آنطور که دلخواه بهلول بود او را کیسه نکشیدند ولی بهلول هنگام خروج از حمام ده دینار به حمامی داد. کارگران حمامی چون این بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. هفته دیگر بهلول به حمام رفت این بار تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو دادند ولی بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد حمامی با تعجب پرسید: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروز چیست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتریهای خود را بکنید!
+ چقدر از ماها وظایفمون رو بدون چشم داشت اضافی درست انجام میدیم؟!
@adabpardis🤔🧠
✍🏻انجمن علمی علوم تربیتی پردیس الزهرا با همکاری کانون شعر و ادب پردیس شهید رجایی در نظر دارد به مناسبت بزرگداشت بانو پروین اعتصامی مسابقه ای برگزار کند:
🔺دو بیت از اشعار بانو را انتخاب کنید و با خط زیبای خود آن را بنویسید و در قالب عکس برای ما ارسال کنید.
🏆آثار برگزیدگان در نشریه بهار منتشر خواهد شد.
🏆گواهی تولید اثر هم به سه اثر برتر داده میشود
⏳مهلت ارسال آثار ۲۵ و ۲۶ اسفند ماه
🔻جهت ارسال آثار وکسب اطلاعات بیشتر به آیدی ذیل مراجعه بفرمایید.
@ftm_rza
💭در بزرگداشت استاد پروین اعتصامی، شاعرهی نامدار ایرانی، بیاییم با الهام از اشعار او با خط زیبای خود ، قدردان فعالیت های او باشیم.
✍️#حکایت_زیبا
در ولایتی دیوانه ای بود که با حرکات خویش موجب آزار و اذیت مردم می شد، به خصوص، زمانی که دیوانه به حمام می رفت، رفتارهای غیر معقول خود را، بیش از پیش از خود نشان می داد و مردم از ترس او، مادامی که او در صحن حمام بود، وارد حمام نمی شدند.
روزی بر طبق عادت، دیوانه حمام را قرق کرده بود، مرد تازه واردی که چیزی در مورد دیوانه نمی دانست، خواست وارد حمام شود، استاد حمامی رو به تازه وارد می کند و می گوید :"برادر اکنون به حمام نرو، دیوانه ای در صحن حمام است."
تازه وارد به حرف حمامی گوش نمی کند و وارد حمام می شود و در همان بدو ورود لنگی را با آب حمام خیس می کند و آنرا به در و دیوار حمام و پشت دیوانه می زند و آنچنان رفتارهای دیوانه واری از خود نشان می دهد که، باعث وحشت دیوانه اصلی می شود و دیوانه از حمام فرار می کند و در حین فرار به استاد حمامی می گوید :"مبادا به حمام بروی، دیوانه ی داخل حمام هست! "
استاد حمامی که شگفت زده شده است، رو به تازه وارد می کند و می گوید:" چه کار کردی؟ "تازه وارد می گوید :"دیوانه ی شما، تا به حال دیوانه تر از خودش ندیده بود!
#حکایت
📚 @adabpardis