eitaa logo
کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س)
329 دنبال‌کننده
800 عکس
37 ویدیو
28 فایل
جاودان زی،‌ ای زبان دانش و فرزانگی تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری ✨🖋️ارتباط با دبیر مجموعه: @A_Jalalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
تورا با رنگ گل های بِه با رنگ های بلوط تو را دوست خواهم داشت 🦋 🦋 @adabpardis
گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد که هر بار گل هایش خشک می شود و دوباره گل می دهد، یادش بیفتد که روزهای درد هم به پایان می رسند... 🌸 @adabpardis
💫کتاب دختری که رهایش کردی داستان کتاب دختری که رهایش کردی نوشتۀ جوجو مویز، درباره یک نقاشی مربوط به دوران جنگ جهانی اول است. این اثر دو زندگی، دو انسان، دو کشور و دو سرنوشت را به هم ربط داده است. این کتاب داستانی درباره دو زن با برخی ویژگی‌های مشابه است؛ یکی از آن‌ها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است تا از خانواده‌اش در نبود شوهر در مقابل نازی‌ها محافظت نماید و دیگری به نام لیو که در لندن زندگی می‌کند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلو نقاشی با نمایی از یک زن هدیه می‌دهد که مربوط به یک قرن قبل می‌باشد و در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. جسارت و شجاعت و جنگیدن برای ارزش‌های خود، صفاتی هستند که در رمان دختری که رهایش کردی خوب و پسندیده تلقی می‌شوند و جوجو مویز (Jojo Moyes) نشان می‌دهد که چگونه قهرمانان داستان با اتکا به این صفات به اهداف خودشان دست می‌یابند و چگونه در حالی که امیدشان را از دست دادند از جنگیدن دست بر نداشته و همچنان تلاش می‌کنند. 🌈📖 @adabpardis
🍁 ✍ مرد ثروتمندی گله ای گوسفند داشت. شبها شیر گوسفندان را می دوشید و در آن آب می ریخت و می فروخت. روزی چوپان گله به او گفت: ای مرد، در کارت خیانت نکن که آخر و عاقبت خوشی ندارد. اما آن مرد به حرف چوپان توجه نکرد. یک روز که گوسفندانش در کنار رودخانه مشغول چرا بودند، ناگهان باران تندی درگرفت و سیلی بزرگ روان شد و همه گوسفندان را باخود برد. مرد ثروتمند گریه و زاری کرد و بر سر و روی خود زد که خدایا، من چه گناهی کرده ام که این بلا بر سرم آمد؟ چوپان گفت: ای مرد، آن آبها که در شیر می ریختی اندک اندک جمع شد و گوسفندانت را برد. آری دوستان سزای کسی که کم فروش و گران فروشی می کند، همین است... 📚 @adabpardis
🍁 درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی... پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام... این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...! 📚 @adabpardis
✳️ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﻡ ﺧﺮ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ❇️ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺮﺱ، ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ، ﺧﻮﺩ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﻣﻠﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺯﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﻄﻌﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﯾﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪﺕ ﻓﺪﺍﯼ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﯾﺎ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﻨﺎﻣﯿﺖ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻣﺠﻮﺋﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﻋﻘﺪﻩﮔﺸﺎﺋﯽ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ. ﻭﺍﮊﻩ ﻣﺼﻠﺤﺖ، ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻋﻘﻼﺋﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺗﮑﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ، ﻏﯿﺮ ﻋﻘﻼﺋﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﯾﺠﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ! ﺁﯾﺎ ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ ﺩﻡ ﺧﺮ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟ 📚 @adabpardis
هدایت شده از تَلواسه:)
🌿 هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله... ✨سفری از جنس نور و معرفت 🔸 پیش ثبت نام راهیان نور دانشجویی: https://survey.porsline.ir/s/olguRsjo برای اطلاع از اخبار راهیان نور و لینک اصلی ثبت نام، همراه ما باشید. @bdf_semnan
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل می زند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود اول اگر چه با سخن از عشق آمده  آخر خلاف آنچه که گفته است می رود وای از غرور تازه به دوران رسیده ای  وقتی میان طایفه ای پست می رود هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود اینجا یکی برای خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست تیریست بی نشانه که از شصت می رود بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند اما مسیر جاده به بن بست می رود 🌱 🌱 @adabpardis
آنقدر درگیر ِ من بوده ای که بعد از رفتنم باید تا آخر ِ عمر تظاهر کنی عاشق ِ کسانِ دیگری تظاهر کنی عاشق ِ من شدنت، اشتباه بود تظاهر کنی من، لیاقتِ عشق ِ تو را نداشتم و به دروغ بگویی من دروغ می گفتم و... خودت می دانی هیچکدام ِ اینها واقعیّت ندارد. تو تا آخر ِ عمر درگیر ِ من خواهی بود و تظاهر می کنی نیستی مقایسه، تو را از پا در خواهد آورد. من می دانم به کجای قلبت شلیک کرده ام تو دیگر خوب نخواهی شد... 💔 ❄️ @adabpardis
💡زادهٔ: ۲۱ دی ۱۳۴۷ اصفهان، ایران 💡درگذشت: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ (۴۸ سال)هشتگرد،بر اثر سانحه تصادف 💡آرامگاه: قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا 💡ملیت : ایرانی 💡تحصیلات: روان‌پزشک 💡پیشه: ترانه‌سرا، متخصص روان‌پزشکی 💡سال‌های فعالیت: ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۵شناخته‌شده برای ترانه‌سرایی 💡شهر زادگاه: تهران 💡آثار:از افشین یداللهی پنج مجموعه شعر به نام‌های «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزل‌های من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرف‌هایی که باید می‌گفتم و… تو باید می‌شنیدی» و «مشتری میکده‌ای بسته» به جا مانده‌است. @adabpardis
برف و کولاک زده است. راه خراب است. نرو...! @adabpardis🌨
🔹کتاب عقاید یک دلقک 🔹🤡 🌱درباره کتاب ~» کتاب عقاید یک دلقک رمانی از هاینریش بل نویسنده آلمانی است که اولین بار در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. این کتاب داستان هانس شنیر، دلقکی مبارز را روایت می‌کند که تلاش دارد با پایان رابطه‌اش با معشوق سابق خود، آنه ماری، کنار بیاید. این رمان به بررسی مضامینی چون عشق، از دست دادن، و مبارزه برای یافتن معنا و هدف در زندگی می‌پردازد. هاینریش بل در سال ۱۹۷۲ به خاطر نگارش این کتاب جایزه‌ی نوبل ادبی را دریافت کرده است. 🌱پیشنهاد به چه کسانی ~» اگر به خواندن کتاب‌های ادبی پرآوازه‌ علاقمندید و یا اگر مطالعه‌ی کتاب‌هایی که در روند داستان خود به مفاهیم مهمی مانند معنای زندگی اشاره دارند و وضعیت جوامع در زمان خود را نقد می‌کنند برایتان جذاب است خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. 🤡 @adabpardis
🤡💡تعدادی از جملات معروف کتاب عقاید یک دلقک ✍ ✨▫️وقتی آدم‌های پولدار چیزی به کسی هدیه می‌کنند، همیشه یک جایش می‌لنگد. ✨▫️ولی من یک خاصیت دیگر خودم را فراموش کردم معرفی کنم و ان بی‌تفاوتی است، و این صفت است که می‌تواند در مقابل خطر مقاومت کند. ✨▫️انسان بایستی بعضی کارهای حتی به ظاهر احمقانه را فورا و بدون تفکر و تعمق انجام دهد. ✨▫️هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت. باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد. @adabpardis💎
✨💚 دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت جز نور تو در عرصه‌ی آفاق نیافت هنگام نهادن قدم بر سر خاک دیوار حرم به احترام تو شکافت 🌺میلاد امام علی (ع) مبارک باد🌺 @adabpardis
اگه زندگی رو یک فیلم در نظر بگیریم، پدر میشه «تدارکچی» کسی که خیلی زیاد تلاش می‌کنه و هیچ وقت هم دیده نمیشه. آقای سایه @adabpardis 🤍
کتابخونه‌ای از جنس طبیعت✨ وقتی پدر، فرزندانش رو در آغوش می‌گیره🌳📚 @adabpardis
🟢 کتاب‌های مورد علاقه نویسندگان بزرگ 📖کدامیک از این کتاب‌ها رو مطالعه کردید؟ @adabpardis
عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامه‌ریزی می‌کرده است را با خط خوش و درشت بنویسد و روی دیوار اتاقش بزند. این یادداشتی است که اواخر عمرش نوشته تا به مفاد آن پایبند باشد. @adabpardis 🪧
هر نویسنده‌ای که متولد می‌شود ، محاکمه‌ی ادبیات در وجود او آغاز می‌شود. 👤 رولان بارت @adabpardis ✍🏻
روزی شیخ را گفتند: یا شیخ، فلان مریدت بر فلان راه افتاده‌است، مستِ خراب. فرمود: بحمدِالله که بر راه افتاده‌است، از راه نیفتاده‌است. 📚 جمال‌الدین ابوروح منبع: حالات و سخنانِ ابوسعیدِ ابوالخیر، به کوششِ محمدرضا شفیعیِ کدکنی، تهران: آگاه، ۱۳۶۶، ص ۱۰۴ ❄️ @adabpardis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟ پدر گفت سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور.. دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند. پدر گفت امتحان کن..دخترم. دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد . پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم . دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است... پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟ اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. پس دنیاوکارهای آن قلبت را از بدی‌ها پر میکند، خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی... خواندن قرآن یکی از شیوه های قوی پاکسازی احساس منفی ودرونیه با خواندن قران  پاکی آن به زندگی ما برکت ، نعمت ، سلامتی و آرامش فراوان میدهد.. 📚 @adabpardis
ًضرب المثل: ما کوتاه و خرما بر نخیل🏝 خرما در بالاترین نقطه درخت نخل قرار دارد و چیدن آن به شکل سنتی همواره کاری سخت و تخصصی و گاها حتی خطرناک می‌باشد. در واقع این ضرب المثل بیان حسرت و ناتوانی مطلق است. هر گاه شخصی از دسترسی به هدف یا خواسته‌ای کاملا ناامید و ناتوان بوده، به گونه‌ای که کمترین احتمالی برای موفقیت وجود نداشته باشد، و یا نیل به موفقیت بسیار سخت باشد از این ضرب‌المثل استفاده می‌شود. این ضرب المثل از یک بیت از غزلیات حافظ گرفته شده است: پای ما لنگ است و منزل بس دراز دست ما کوتاه و خرما بر نخیل 📚 @adabpardis