eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام وقتتون بخیر و شادی خیلی ممنونم از کانال بسیار خوبتون کاشکی میشد ک یه کانال هم مخصوص اقایون ایجاد میکردین تا اونا هم بیشتر از مسایل زناشویی اطلاعات میگرفتن و راهنمایی میشد برای زندگیشون. چون تو رابطه فقط زن نمیتونه همه تلاششو کنه ک زندگیه شیرینی درست کنه. چون خیلی از مردها هستن ک واقعا اطلاعات ندارن ، مدام با رفتار هاشون و حرفهاشون دل خانومشونو خالی میکنن که دیگه رمق زندگی کردنو از خانوم میگیرن.. تو زندگی واقعا یه دست هیچ صدایی نداره هر دو باید بخوان ، هردو بدونن مفهوم زندگی و ارامش رو. هردو تلاش کنن. واقعا ممنون میشم که نحوه برخورد صحیح با خانوم هارو برای آقایون اموزش بدین. با سپاس فراوان🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ یه روز برای اقایی یه برگه دم در گذاشتم و نوشتم: لطفا با لبخند وارد شین. دوستت دارم. وقتی اومد، دیدم خوشحاله. ادامه دادم. هرشب که برمیگشت یه چیز قشنگ میذاشتم دم در. دیدم عکس العملی نداره تصمیم گرفتم دیگه چیزی ننویسم 😒 یه شب که ننوشتم ، اومد داخل گفت : امروز چیزی برام ننوشتی ناراحت شدم😉 گفت : به زندگیم امیدوار میشم اون لحظه. منم خوشحال شدم و هنوز این روند رو ادامه میدم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
نسخه نایاب دیگر این بار برای امر ازدواج •┈┈••✾🍀🎗🌹🎗🍀✾••┈┈• ♦️ جهت فهمیدن اینکه امسال ازدواج میکنین یا نه مقداری خمیر نان آماده کنین یک دانه گندم سالم بگذارین وسط خمیر و کمی بهم بزنین که مشخص نشه گندم کجای خمیره سپس خمیر رو به سه قسمت مساوی تقسیم کنین طوری که نفهمین دانه گندم در کدام قسمت هستش 🔻 🔸یک قسمت رو داخل خانه بگذارین 🔸قسمت دوم رو تو پنجره اتاق ما بین نردهای پنجره نه داخل باشه نه خارج 🔸قسمت سوم رو بیرون پنجره یعنی دورتر از نرده ها بگذارین 🌹روز بعد یک یک خمیرهارو چک کنین 🔶اگر دانه گندم در خمیر داخل خانه بود فعلا ازدواجی ندارین 🔶اگر گندم در خمیر مابین نرده ها بود عقد نزدیکه 🔶اگر گندم در خمیر خارج بود امسال ازدواج میکنین انشاء الله 🎗دستوری است از یکی از دوستان باکمالات . موفق باشید 🎗 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خدمت دوستان گل 🌸 من هم می خواستم تجربمو در اختیار دوستان بذارم . من 14سال ازدواج کردم شوهر جانم 39خودم 34سالم هست . دوستان همیشه صبر داشته باشید .من خودم خیلی صبور هستم و تو زندگیم خیلی سختی کشیدم چون شوهرم شغل ثابت نداشت ولی من صبر کردم و اصلا به روی شوهرم نیوردم و به خدا توکل کردم و شوهرم تو یک استخدامی شرکت کرد و قبول شد 😍 و اینو هم بگم احترام خانواده شوهرمو خیلی دارم و روزهای مادر برا مادر شوهرم کادو می گیرم و میرم بهش سر میزنم دستشو می بوسم 😜 برا روز پدر هم همینطور . خدا روشکر می کنم ک خوشبختم عزیزان من 6سال بچه نداشتم باز توکل کردم و الان 3تا دختر گل دارم .دوتاشون دوقلوون 😍 دوستان قدر زندگی هاتون رو بدونید شاید داشته های شما آرزوی دیگران باشد . باتشکر از خانم دکتر عزیز و کانال خوبتون خسته نباشید با آرزوی خوشبختی برای همه خانوادهای ایرانی 🙏 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه بارم تو روضه یه خانمی اومد پیشم دخترشو میشناختم و شنیده بودم پسرش نامزد کرده...خانمه گفت اجازه میدید بیام خواستگاری دخترت؟؟؟گفتم مگه پسرت ازدواج نکرده؟گفت بله ولی پس دادیم..گفتم چرا؟؟؟گفت خانواده اش پرجمعیت بود چهار پنج تا دیگه بچه داشت بچه ام بین اونا حیف میشد😳(من یه دختر و دوتا پسر دارم) ولی تو کم بچه ای...گفتم آره خودم کم بچه ام ولی شش تا برادر دارم و چهارتا برادر شوهر ...هر وقت جمع بشیم راحت چهل پنجاه نفری میشیم..😅 چشاش شد قد نلبکی و قدر مسلم دیگه دنبال خواستگاری رو نگرفت😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام اومدم یکی از دیوونه بازیام بگم و برم 😂🤪 البته بچه بودم هنوز عقلم درست حسابی سر جاش نبوده 🤣 خوب خوب ، کلاس دوم بودم روز عاشورا به سرم زد برم با کامپیوتر بازی حالا سیم کامپیوتر و مامان خانم قایم کرده بود 😐 خلاصه من رفتم سیم و برداشتم و یه سر سیم که باید می خورد به کیس تو دهن من و سر دیگه سیم که باید می رفت تو پریز به دستم اقا خلاصه زدن سیم تو پیریز همانا و برق گرفتن منم همانا 😂 فقط نمیدونم چجوری جون سالم به در بردم و نه بیمارستانی نه چیزی تازه بعدشم می خندیدم و برا مامانم تعریف می کردم بازم نمی گفت حالا ممکنه بلایی سرم اومده باشه براش مهم نبود کلا (کلا از همون بچگی همینجوری بود 😂)تازه دیده بود که این اتفاق برا من افتاده ولی کلا بیخیال 😂😂 دیگه الانم زنده هستم و نشستم براتون سوتی و خاطره تعریف می کنم 😂 دوستون دارم فری 😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک آلبالو😍😋 مواد لازم: تخم‌ مرغ درشت‌:🥚 4 عدد شکر: 🍚1 ليوان وانيل:🌸 1/2 ق م ماست سفت:🍶 1 ليوان روغن مايع:🥃 1 ليوان آرد:🥡 3 ليوان بیکینگ پودر: 🥄1 ق چ جوش شیرین: 1/2 ق چ آلبالو نصف شده بدون‌ هسته:🍒 1 ليوان نکته: برای اینکه آلبالوها ته مایه ی کيک نره حتمآ به روشی که توی فيلم نشون دادم عمل کنين. مواد کيک رو مِطابق فيلم آماده می‌کنیم و قالب رو در فر از قبل گرم شده با دمای 175 درجه به مدت 50 دقیقه قرار می‌دهیم و برای اینکه سطح کيک کمی طلایی بشه چند دقيقه گریل رو روشن می کنیم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام دیشب خونه ی پدرشوهرم بودیم دوست پدرشوهرم هم اونجا بود ولی رفت سر سفره به پدرشوهرم گفتم چرا دوستتونو نگه نداشتید واسه شام... پدرشوهرم گفت آخه اون هیچوقت بدون خانومش جایی واسه شام نمیمونه😳 منم يه دفعه محکم زدم پشت شونه ی شوهرم و بهش گفتم: یاد بگیر❗️ همه هم خندیدن 😂😂😂 ولی بعدش تازه فهمیدم که چه حرف اشتباهی زدم 😔 نباید شوهرمو مقایسه میکردم و یه مرد دیگه را میزدم تو سرش😔 ای کاش قبل اینکه حرفی بزنیم فقط چندثانیه " فکر " کنیم... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و درس عبرت در زندگی 🥀 من 25 و همسرم 29سالشه میخواستم یکی از تلخترین تجربه ی زندگیمو بهتون بگم که باعث شد زندگیم خراب شه و ازتون خواهش کنم برام دعا کنید تا بتونم دوباره بسازمش همسر من مردی مومن و مذهبی، دلسوز و بسیار مهربون هست ولی یه اخلاقی که داشت زود عصبی میشد که اونم کم کم گذاشت کنار همین خصلت عصبی بودنش باعث شد که من اصلا خوبی های همسرم رو نبینم و ازش کینه به دل بگیرم، اگه یکم بهم اخم میکرد ازش متنفر میشدم و همه ی بدی ها رو تو ذهنم بهش نسبت میدادم، متاسفانه افکار منفی من باعث شد من جذب یک نفر دیگه بشم و حدود یکسال و دو ماه باهاش باشم و به خودم و زندگیم خیانت کرده و همه وجودم رو له کردم، ولی پشیمون شدم و توبه کردم تا اینکه یک ماه پیش همسرم فهمید چون واقعا اقاست گفت از ته دلم بخشیدمت و یه فرصت بهت میدم تا جبران کنی ولی دیگه بهت اعتماد ندارم در حالی که واقعا خودش داغون شده و روز به روز داره از بین میره و هیچ انگیزه ای برای زندگی نداره الان تموم زندگیم شده همسرم و بچه ای که درون شکممه تو رو خدا برام دعا کنید تا بتونم دوباره اعتمادش رو بدست بیارم، من بشدت از گذشتم پشیمونم و از ته دلم عاشق همسرم هستم خانومای عزیز خوبی های همسرتون رو ببینین و زندگیتونو خراب نکنین •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• ✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام مرسی از همه برای ایده ها و تجربه هاتون . میخواستم به اون دسته از دوستانی که جوش میزنن پیشنهاد کنم که حتما صبح ها ناشتا خاکشیرو امتحان کنید و بعد یکی دو هفته نتیجشو ببینید من خودم دکتر رفتم دارو مصرف کردم ولی اصلا نتیجه نگرفتم😔 ولی از وقتی ناشتا خاکشیر میخورم جوشام کامل محو شده 😍☺️ امیدوارم شماهم نتیجه بگیرید💐🌸 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
‌🌷الهی امروز بهترين ثانيه ها 🌻 شيرين ترين دقايق🌻 دلچسب ترين ساعت ها🌻 دوست داشتني ترين لحظه ها راپيش رو داشته باشید💜 چهارشنبتون پر از خیر و برکت❤️ 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و ممنون از کانال خوبتون من و همسرم ۱ سال و نیمه که با هم آشنا شدیم و بعد از ۲ ماه شروع آشنایی انگار که سالهاست همو میشناسیم عقد کردیم الان حدود ۹ ماه از ازدواجمون میگذره ، به نظر زود میاد ولی شناختش اصلا سخت نبود ای که میخوام بدم یه جورایی به کممون ربط داره چون بعد از عروسی خیلی با هم بحث داشتیم و بیشتر شوهرم کوتاه میومد برای این که نمیتونستیم حرفا و منظورمون رو به هم برسونیم... یه فکری به ذهنم رسید اونم این که وقتی از دست هم ناراحتیم داد و دعوا نکنیم فقط و فقط بهم پیام بدیم اینجوری راحت تر صحبت میکنیم متنی که میدم اینه اول و آخرش قربون صدقش میرم و وسطش حرفی که تو دلم مونده رو بهش میزنم با این کار کمتر بینمون تنش و دعوا رخ میده •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💃 .... 😎😎😍😍 عاشق مردی شده ام… که بوی مردانگی اش.. غرور زنانه ام را دیوانه میکند…. ♥️ بزارین تو جیبش یا روی آینه بنویسین..... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
داستان زندگی … شده بود روزایی که چک داشته باشیم استرس باشه ولی بهش چیزی نمیگفتم یا حتی قضیه اون سال اون پسره که بهت متلک انداخت و مجبور شدیم دیه بدیمم نگفتم ، اینا رو فقط شقایق میدونست و همیشه آرومم میکرد. چند روز همینجور گذشت ، صبح سهیل درو قفل میکرد و میرفت سرکار ، ولی من زنجیر پشت درو پشت سرش از ترسم مینداختم ، توی خونه غذا میپختم ، بدون گوشی سختم بود خودمو با فیلم سرگرم کرده بودم ، گاهی برا خودم میرقصیدم ولی حالم داغون بود ، سعی میکردم بگم همه چیز عادیه این یه بحران سادست که میگذرونیش! ولی فایده نداشت ، استرس امونمو بریده بود ، گاهی میدیدم که سهیلم حالش خوب نیست ، صبح که میرفت سرکار بالشتش از شدت گریه خیس بود ، میفهمیدم اونم داره متلاشی میشه ولی چاره واقعا چی بود؟.. باید انقد این روند رو ادامه میدادیم که شک سهیل رفع بشه ، شاید اگه مردی بود که دوسش نداشتم یه ذره ام تلاش نمیکردم میگفتم چه بهتر ولی ما از اون زوج هایی بودیم که به سختی بهم رسیده بودیم ، از اونها که جونمون برای هم در میرفت ، میگفتیم خدا هم نمیتونه مانع ازدواج ما بشه ، حالا به این روز افتاده بودیم… رفتار سهیل باهام بهتر شده بود ، اما گاهی میگفت راستشو بگو باهاش بودی؟ بوسیدیش؟… و من شروع میکردم قسم خوردن که بخدا قسم هیچی نبوده دست میکشیدم تو صورتش و میگفتم آخه من تو رو ول میکنم سهیل؟! بهنام خر کیه؟ چرا با وجود تو باید عاشق اون باشم؟ یکمی آرومش میکردم و دوباره از چند روز بعد شروع میشد ، گاهی حالش خوب بود و گاهی میومد شیشه ها رو مشجر میکرد ، در و پنجره رو قفل میزد که نتونم باز کنم ، فکر میکردم همه چیز درست میشه اما نمیشد. بیرون رو نمیدیدم دوماه بود که بیرون رو ندیده بودم ، تازگیا هم سهیل شبا دیر میومد خونه ، من تنها بودم و عصبی ، همش خواب بودم ، ده کیلو وزن اضافه کرده بودم و تا هم اعتراض میکردم میگفت چیه نکنه فکر کردی من مثه تو خرابم؟ با کسیم؟ نه جانم من مثل تو عیاش نیستم... یه شب ساعت از دو نیمه شب هم گذشته بود ، پشت درو انداخته بودم ، با هر صدای در از جا میپریدم چون میترسیدم سهیل باشه و پشت در مونده باشه ، تا اینکه واقعا سهیل سر رسید ، درو باز کردم و داد زدم من ترسیدم دلم هزار راه رفت حالم بده تا کی باید تاوان اشتباه نکرده رو پس بدم ، هر چی میخوام با دلت راه بیام بدتر میکنی ، گوشیمو دادم بهت ، پرینت تلفنو میگیری ، درو روم قفل میکنی و میری ، پنجره ها رو مشجر کردی قفل زدی به در و پنجره ، ولم کن دیگه ، بسه خستم از این که تاوان غلط نکرده رو بدم و گریه کردم، یقمو گرفت... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ی عروس دایی دارم خیلی حسوده خونه هرکس که میره میبینه یچیز جدید گرفته کلی بد میگه مثلا میگه خوب نیست جنسش و... بعد میره مثل همونو میخره یکی از عجیب ترین کارایی ک کرده بود هم این بود که از سر خسودی فرشاشو عوض کرد رفت  فرش شبیه به فرش جاریشو خرید😐🤌🏻 الان فرش دوتا جاریا شبیه به همه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام. میخوام تجربه زندگیمو بگم. من ۲۷ سالمه و اقاییم ۳۳. دوتا پسر ۷و۳ ساله دارم. 10 ساله زندگی مشترک دارم. بعد از ده سال هنوزم عشقم مثل روزای اوله. همیشه بهم میگه . شبا قبل خواب صحبت و محبت هیچ وقت یادش نمیره. از و بیرون رفتن برام چیزی کم نمیزاره. اما من یکم مغرورم. زود ناراحت میشم . الان دارم سعی میکنم با خوبیهای شوهرم، منم خودمو اصلاح کنم و خیلی خوشبختم خداروشکر. ❤️ ✍ اگر واقعی باشه با گذر زمان نه تنها کمرنگ نمیشه بلکه روز به روز جون میگیره و بهتر میشه. ✍ عشق واقعی با مرور زمان دلبستگی و خوشبختی رو بیشتر میکنه. البته نیاز به ، و دو طرفه داره. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک زبرا کافی شاپی😍 مواد لازم : شکر ۱.۵ لیوان آب ولرم ½ لیوان روغن مایع ۱ لیوان آرد سفید ۲.۵ لیوان بیکینگ پودر ۲ ق چ پودر کاکائو ۳ ق غ تخم مرغ ۵ عدد آرد سفید ۳ ق غ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✋ سلام اون خانومی که گفتند از جومونگ خوششون اومده بود خاطرشون خیلی باحال بود و خنده دار منم یاد یه خاطره افتادم من وقتی ۷ سالم بود خواهرم ۴ سالش بود یه روز که زن عموم خونمون بود من داشتم واسش تعریف میکردم من جومونگو مثل اون میزنم زن عموم گفت چه شکلی جومونگ میشی و میزنی من میخواستم به زن عموم نشون بدم من به خواهرم گفت تو سوسانو بشو منم جومونگ اونم قبول کرد آبجیم نشست منم به عنوان جومونگ یه سیلی محکم زدم تو صورت سوسانو آبجیم بدبخت هنگ کرده بود زن عموم هنوزم که هنوزه تعریف میکنه بهمون می‌خنده از اون واقعه حدودا دوازده سال میگذره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام و صد سلام....حالا که تا اینجا اومدم بزار یه سوتی از دوران مدرسه با خانم قربانی عزیزبگم و برم😂😂😂😂 یه باراوایل باز شدن مدرسه ها سر کلاس بودم وسط درس یهو جیشم اومد و امانم رو برید😂منم دستمو بردم بالا گفتم مامان اجازه برم دسشویی خندید گف برو دخترم😂خلاصه رفتم دسشویی و برگشتم با خودم گفتم (با لهجه مشهدی) یَرَه چه کاریه آخه... بُرُم سر کلاس ک چی بِشه😒 در آخر مخام چِکارَه بُرُم😵‍💫تَه تَهِش یه خانم وَلِّک میشی اَدَم (ببخشید منظورم معلم بود که مدام سر پا باید باشه وَلِّک یعنی ایستاده)😂😂 سرتون رو درد نیارم رفتم در کلاس و در زدم یکی از بچه ها درو باز کرد گفتم اَنیس( همو کیف مُرِه بِده)گفت (مخِی چکار) گفتوم (مُخام برم خَنَه(خونه) گفت باشه الان برات میارُم😂😂😂😂تازه زنگ اول هم بود دیگه کیفمو آورد قشنگ انداختم رو شونه و عینهو فِشنگ در رفتم😂😂😂😂 وسطای راه صدای نفسای خانم قربانی رو میشنیدم 😂😂😂ولی جرات نمیکردم پشت سرمو نگاه کنم😂نزدیک خونه که رسیدم دیدم یه اُرگان آدم با چادر جلو در وایستادن منتظر منن😂😂😂نگو خانم قربانی به من نرسیده سریع تلفن کرده خونه😂😂 دوباره منو برگردوندن مدرسه😭😂😂😂خلاصه منم خسته و نا امید رفتم سرکلاس و گرفتم خوابیدم ایشونم دلشون سوخته بود بیدارم نکردن تا زنگ آخر که صدام زدن گفتن خسته نباشی😂 برو خونه تخت بگیر بخواب😂😂😂 فدای مهربونیاش🥰🥰 دل شکسته💔 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
خب خب یه سوتی دیگه یادم اومد .من معلم هستم و یکم سخت گیرم و تو درس دادن جدی هستم البته درکنارش کلی بازی و خوش گذرونی میکنیم با بچه ها .خلاصه یکی از کاراموزا اون روز گفت من میام کلاس شما امروز رو مهمون کلاس شما باشم .گفتم باشه از اونجایی که یه شلوار نو گرفته بودم و کمرش یکم گشاد بود هی میومد پایین منم هی این روز اون روز کردم که درستش کنم .این بنده خدااومد کلاس و قشنگ تدریس منو زیرنظر داشت تا مثلا از کلاس و تدریس من استفاده کنه حالا وسط تدریس ریاضی هی من دارم پای تخته درس میدم هی این شلوار لامصب میاد پایین و منم یه دست به ماژیک و تخته یکی ب شلوارم اونم جلوی کلاس😢😢😢😢😢دو زنگ اومد زنگ سوم دیگه دید من خیلی با شلوارم درگیرم نیومد حتما باخودش گفته این بنده خدا که از شلورشو نمیتونه بکشه بالا چی میخوام از کلاسش یاد بگیرم 😂😂😂😂.اینقد اون روز شلوارم رو بالا کشیدم و اعصابم داغون شد و بچه ها رو دعوا کردم که خودم یادم میاد خجالت میکشم از اون بنده خدا . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 💃بانوی قرررری💃 👈 بعضی صبحها زودتر از شوهرتون بیدار بشین و با محبت بیدارش کنین. 👈همیشه به شوهرتون با شرم و خجالت نگاه کنین. بهش خیره نشین. مردا این خجالتو خیلی خیلی دوس دارن 👈 زیاد از شوهرتون نپرسین کجایی؟؟؟ گاهی بهش زنگ بزنین و بگین خیلی دوست دارم. دلم برات تنگ شده. امروز زودتر بیا خونه 👈خانوما همیشه حد و مرزها رو با خانواده همسرتون حفظ کنین. زیاد شوخی و لودگی نکنین. هرچی سرسنگینتر باشین احترامتون بیشتر سر جاش میمونه. باهاشون مهربون باشین ولی صمیمی نشین. هیچوقت از گذشته تون برا خواهر شوهر و جاری نگین هیچوقت از اتفاقات خانواده پدریتون برا اونا نگید 👈 هیچوقت شب خونه مادرشوهرتون نخوابین. حتی اگه تا دیروقت اونجا بودین بعدش برین خونه خودتون. 👈 همیشه با شیکترین و مرتب ترین حالتتون برین اونجا. 👈 توی مهمونی ها وقتی نمیتونین نزدیک شوهرتون بشینین یا باهاش حرف بزنین بهش حتما اس بدین. مثلا بگیم قربون شوهرم برم خوشتیپ! یا بگین واقعا باشخصیتی .عاشق این وقارتم ،یا هرچی که میدونین خوشحال میشه 👈 همیشه رو غذاتون رو با سس و یا سبزیجات جملات عاشقانه برا شوهرتون بنویسین 👈وقتی مشغول کاره براش چای ببرین و میوه پوست بکنین. 👈ماساژ مردا رو سرحال میکنه. تو خستگیشون با ماساژ سرحالشون کنین کلییییک کنید 👇👇 ❤ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 با عرض سلام خدمت تمام اعضا من میخواستم چند تا نکته بگم به خانم های گل 🌸 ببینید خواهرهای گلم من بیست سالمه ولی یه هایی دارم که ان شاالله به دردتون میخوره اول از همه هیچ زندگی بی مشکل نیست ائمه ها که مظهر پاکی و خوبی بودن تو زندگی شون سختی کشیدن ، ما که جای خود داریم بینید عزیزان وقتی به میخورید ناامید نشید ، بدترین است با غصه خوردن ، ناراحتی و عصبانیت چیزی حل نشده و نمیشه شاد گوش کنید ، ، به خودتون برسید ، ببینید ، پدرومادرتون سربزنید و...... روی مشکلات ، قبول دارم نمیشه به مشکل فکر نکرد ولی فکرکردن با غصه خوردن خیییلی فرق داره اگه شما ارامش داشته باشید این ارامش رو به بچهاتون ، شوهرتون ، پدرومادرتون و بقیه منتقل میکنین به وضع ظاهری تون توی خونه خییییلی اهمیت بدید ، لباس های تمیز و مرتب بپوشین ، عطر به خودتون بزنید ، به موهاتون حالت های مختلف بدید ، ارایشتون همیشه یه جورنباشه یه بارملایم یه بار غلیظ یه با بدون ارایش و.... وقتی تو گیرافتادین سوره توحید و صلوات وذ کربگین ، وقت بخونین و ارامش رو بچشید ، ، ، و..... برای اوقات فراغت خیییلی خوبه همیشه بزنین تا همه از بودن با شما ارامش بگیرن ، به بچه راستگوبودن ، نمازخوندن ، دعاکردن ، محبت کردن ، شکرگذاری وکمک به دیگران رو یاد بدین ؛ اونا اینده سازان کشورن این چیزهایی که من گفتم شاید باشه ولی زندگی رو میکنه ، از الان امتحان کن و اگه نتیجه گرفتین تو کانال بگین . نگین حوصله ندارم و فایده نداره برای باید 💪 صلوات برای خوشبختی تمام مردم 😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💠 یَا قَرِیبُ الْمُتَعَالِی فَوْقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ عُلُوُّ ارْتِفَاعِهِ💠 🔶اگر کسی به خواندن این اسم مداومت کند در نظر خلق عزیز و مکرم شود و برای دوستی و دشمنی و زبان بند و بستن خواب کسی و خیلی چیز های دیگر نافع است که بیش از این از شرح آنها معذورم🔸 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا من 28 سالمه ی بار رفته بودم خونه یکی از فامیلامون بعد از خواب که پاشدم بابام گفته بود زنگش بزنم منم تلفن خونه اونارو برداشتم زنگ زدم به بابام بعد از کلی احوال پرسی و اینا براش توضیح میدادم که اره تازه پاشدیم میخوایم صبحونه فلان چیز بخوریم خلاصه کلی حرف زدم باهاش برامم جالب بود که چرا انقد نشسته داره به حرفم گوش میده چون معمولا خیلی حرف نمیزنه پای تلفن.. خلاصه بعد از کلی حرف زدن گفت من بابات نیستم .منم هول کردم قطع کردم تلفنو شماره رو دیدم دیدم اشتباه زنگ زدم:))))) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• سلام چند وقت پیش یکی از دوستام با یه پسره رل زد وقتی کات کردن پسره هزینه شیرکاکائو هایی که خریده بود براشو ازش گرفت😐این هیچی باشه اصلا اشکال نداره، رفته بود از بابای دختره پولو میخواست و می‌گفت من هزینه کردم😐😂مگه قیمت شیر کاکائو چقدره؟! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
عاقا چند شب پیش برای عید قربان رفته بودیم سر قبر پدربزرگم یهو دخترعمم ک امسال میره کلاس سوم برگشت به مامانش گفت مامان اون دختره چرا تنها نشسته سر اون قبر ما هم ک توجهمون جلب شده برگشتیم ببینیم کیو میگه ک کسی رو ندیدیم خلاصه بیخیال شدیم و داشتیم برمیگشتیم ک دختر عمم جلوی یه قبر یه دختر6ساله ایستاد و به عکس دختره اشاره کرد و گفت مامان ببین این همون دختریه ک تنهایی اینجا نشسته بود فکرکنم منتظر خانوادش بود. بقیه تا اینو شنیدن فرار و برقرار ترجیح دادن ولی من و عمم برا دختره فاتحه خوندیم و یکمم باهاش حرف زدیم و رفتیم خدا به مامانش صبر بده.. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ « من هم همينطور » 👩🏻👦🏻همسر/نامزدتان به شما مي‌گويد : 😍. و شما به او مي‌گوئيد : !!! روزي ديگر نيز به شما مي‌گويد : دلم برايت تنگ شده. و باز شما به او مي‌گوئيد : من هم همينطور !!! استفاده از عبارت «من هم همينطور!» درست مانند این است که پس مانده های شخص دیگری را بخورید. اين مسئله از دو حالت خارج نیست! یا به لحاظ گفتاری ـکلامی هستید و حوصله ندارید همان فکر یا احساس را تمام و کمال دوباره ابراز و بیان کنید یا اینکه دوست ندارید آن را دقيقاً بر زبان بیاورید و اعتقادی هم به آن ندارید. « من هم همینطور » مثل یک نصفه « دوستت دارم » به حساب می آید و این احساس را به ما می دهد که در حق ما اجحاف شده است. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•