eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان زندگی یقمو گرفت و گفت تا ابد باید تاوان بدی ، تا ابد چون آبروی منو توی فامیل مادرم بردی ، شدم نقل مجالس ، همه از تو و اینکه خیانت کردی حرف میزنن ، نمیدونم با بهنام بودی یا نه ولی حتی به همه گفته حامله ام شدی و انداختی. داشتم خفه میشدم کبود شده بودم که ولم کرد ، بعدم روی گوشیش چیزی خواست نشونم بده ، چیزی دیدم که پاهام سست شد باور نمیکردم عرق سرد روی پیشونیم نشست ، وقتی چشمامو باز کردم روی تخت ولو شده بودم. سعیل اومد بالای سرم و گفت چت شد؟ دیدی خودتم شوکه شدی؟ اون در واقع فقط یه صدایی رو به من نشون داده بود که ادعا میکرد بهنام براش فرستاده توی اون صدا گفتم پاشو بیا خونمون ، اما در واقع نوتیفیکشن پیامی اومده بود که دیدم و بخاطر اون حالم بد شد ولی چیزی نگفتم ، عزیزم خیلی مسافرت حال داد ازت بخاطر همه چیز ممنونم ، من بخاطر این جمله بود که سکته کردم ، اگر حتی من اشتباهیم کرده بودم ، اگر حتی با کسیم بودم الان یر به یر شده بودیم ، الان من و اون هردومون خیانت کرده بودیم هرچند که من اشتباهیم مرتکب نشده بودم... یه دفعه از جام پا شدم و گفتم کی بود نوشته بود عزیزم سفر خیلی خوش گذشت هان؟؟ گفت چی؟ کی؟ گفتم خودم دیدم لعنتی ، یکی نوشته بود که خیلی بهش خوش گذشته این سفر ، اسمشو ندیدم فقط از کلمه عشقم استفاده کرده بود. گفت عباس آقا بود همکارم ، هول و دستپاچه شد ، پیام بهنامو یادش رفت گفتم زنگ بزن عباس آقا ببینم ، گفت برو بابا تو خیانتکاری فکر میکنی منم مثه تو عوضیم؟ زنگ بزنم عباس آقا که آبروم میره بگم چی؟ بگم تو نوشتی عشقم خوش گذشت؟ شرفم نمیره؟ گفتم عباس به تو گفته عشقم آره؟ سهیل بس کن با کی رفته بودی سفر؟؟ صدامون رفت بالا ، اون به من میگفت خراب و من که افسردگی شدید بخاطر این چند روز گرفته بودم و خیلی مراعات سهیلو کرده بودم بیشتر و بیشتر داد و فریاد کردم ، همسایمون اومد دم در و شروع کرد در زدن ، مدام میگفت ستاره حالت خوبه؟ ستاره؟ سهیل با عصبانیت رفت درو باز کرد و داد زد زن خودمه آقا زنم به من خیانت کرده میخوام بکشمش اصلا ، شما چی میگید؟ و درو محکم بهم زد. اون روز برای اولین بار سهیل به بدترین حالت ممکن له و لوردم کرد ، انقد زدم که دیگه نا نداشتم ، مدام میگفت تو خیانت کردی من جواب بدم؟ ها کثافت؟ هیچ راهی برای رها شدن از دستش نداشتم ، موهامو گرفت و چند بار دور خونه گردوندم خیلی وحشی شده بود ، آخر یه گوشه نشستم و دستمو گذاشتم رو سرمو التماس کردم توروخدا بس کن تورو قرآن نزن ، نفس نفس زنان رفت عقب و… ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 💃💃 برای وقتای عصبانیت وقتی شوهری عصبانی شد، حتی اگه ناراحت شدین، به رو نیارید. اول برین جلوووو با ناز و هر ترفندی که بلدین☝️بگید: ☝️عشقم وقتی عصبانی میشه چقدر جذاب میشه. ✌️مرد اخمووووی من! وقتی اخم میکنی ناز کردن بالا ترین لذت دنیا میشه برام. ☝️✌️یا میتونید بغلش کنید و بگید: پادشاه جونم ملکه خانمت میتلسه وقتی سرورش این جولی عصبانی بجه... و کلی ترفند میشه بکار برد....فقط یادتون باشه اون لحظه ها عصبانی نشید. ناز کردن یادتون نره تا اقایی زود خوب شه. 💫 ایده های شیطنت 👇 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام سلام احوالتون حدودا 7الی8ساله بودم یادمه تازه خونمون موکت کرده بودیم یه چند روزی بود مامانم تو حیاط مشغول بود و من با بابام که خواب بود تو خونه بودیم که دلم خواس ببینم دستمال کاغذی چجور میسوزه🙊😅با فندک اتیشش زدم و تا اومد برسه به دستم انداختم رو موکت و انداز جای دستمال سوخت😞رفتم پیش مامانم گفتم مامان یچی بگم نمیزنی گف نه گفتم قول بده گف بگو نترس نمیزنم گفتم موکت سوخت😢 تنها لطفی کرد رفت اول نگاه کرد ببینه حجم سوختگی چقدره بعد زد😭😂هنوزم موکترو میبینم یاد کتک میفتم و قولی که بهش عمل نکرد😄 چاکر شوما •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه سری، مجرد که بودم خواهرم که متاهل بودهر بار که منو می دید ازپسرعمه شوهرش تعریف میکردکه چقدرزیبا،کاری وآرومه دستش به دهنش میرسه و.....نگواین بنده خدا میخواسته باتعریف فامیل شوهردرواقع شوهرشو بالا بکشه،نمیدونسته که من همون پسرعمه روشاهزاده سواربراسب واسه خودم🤗تصورمیکنم زمان گذشت،وبعدازیه مدتی همون پسرعمه" آقامحسن" مهمون خواهرم شد وما بیخبر خونه شون رفتیم ☺😊بجان خودم وقتی دیدمش حاجی فیروز ازاون قابل تحمل تربود وجالب اینکه اعتیاد ازسروروش میبارید🙄حالا خواهرمن چرا ۱٪هم فکرنکرده بودکه شایدمحسن جان یه زمانی احتمال داره روءیت بشه ،الله اعلم🤔🤷 بانوی غرب😂❄ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 میخواستم به بعضی از خانما بگم و این چیزا ارزششو نداره 😒 که بخواین باهمسرتون بحثتون بشه یا بشه بینتون 😢 یه روز آقایی اومد خونه خیلی بود ناهار خورد دراز کشید ، پرسیدم چیشده ناراحتی😞 گف هیچی حالا اصرار کردم گف بدهی دارم ، از مغازه ام هیچی درنمیاد چجوری میخوام بدم اینارو... منم داشتم به حرفش گوش میدادم بهش دادم ، دیدم نه بابا هی میگف بابا چه جور میشه آخه ، وقتی نیس ، یعنی نیس منم خب ناراحت بودم همینجوری النگومو درآوردم گفتم حاضرم همه اینارو بفروشم ولی تورو اینجوری ناراحت نبینم 😊 کلی کرد پیش همه میگف خانمم دید اینجوریه وضعیتم ، بیچاره النگوشو درآورد داد بهم خانما این چیزا گرچه کوچیکه ولی میمونه همونجور که اونا کاری‌ میکنن ما خوشحال میشیم😍😘 ارزششو نداره واقعا ☺️ دلتون با خدا ، لبتون خندون😊 ✍ در شرایط سخت انسان ها شناخته میشوند . وقتی خوبی در حق کسی کردید فقط منتظر اتفاقات شیرین از طرف خدا باشید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
نسخه ای براتون میگم که میتونین بدون سرکتاب و البته یا اعتقاد بدونین طلسم و السحر دارین و اگر دارین کی هست ♦️اگر شک دارین سحری برای شما زده شده یا نه، برای باطل کردن سحر به امر خداوند مقتدر در اتاقی تنها با طهارت کامل بعد از نماز عشاء ( تقریبا یکساعت بعداز نماز مغرب) بدون اینکه از روی سجاده برخیزی با یک تسبیح درحالیکه اتاق تاریک باشد و در اتاق هم قفل کرده تا کسی مزاحمتون نشه ، با چشمانی بسته دل بخدا بدین و ٩٩ بار تکرار کنین 💠سحر حسبى الله و نعم الوكيل💠 🎗به قدرت خدا کم کم تصویر شخصی که برای شما سحر درست کرده رو خواهید دید ومحل اختفاء سحر و چگونگی سحر زدن رو بشما نشون میدن واگر در این مدت چیزی ندیدین سحر شما به امر خدا عاطل و باطل خواهد شد🎗 ☀️شرط موفقیت اطمینان و اعتقاد به قدرت خدا در باطل کردن سحر و ساحران هستش بدون شک وتردید و با یقین عمل کنین اگر شب اول ندیدن تا ٧ شب عمل کنین☀️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 من میخواستم به اون خانمایی که از ازدواج بخاطر نقص کوچیکشون میترسن بگم اول از همه خدارو شکر کنید به خاطر تن سالمتون و به خاطر چیز کوچولو این همه خودتونو اذیت نکنید منم اولا مثل شما فکر میکردم ، من صورتم خیلی لک و خال داره ، فکر میکردم اگه خواستگار بیاد نمیپسنده ولی اتفاقا خیلی هم خوشش اومده بود و الانم میگم برم خالامو بردارم میگه من تو رو با خالهات پسندیدم و خیلی هم دوست داره 😂 اصلا فکرشم نمیکردم. خدارو شکر 🙏 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خوانندگان محترم! خانمهای عزیز! سعی کنید با خانم هایی داشته باشید که خانه دار های خوبی هستن. من خودم قبلا زیاد با جاری بزرگم رفت و آمد نمیکردم. اون نزدیک ۱۶ سال ازم بزرگتره و همیشه خونه و زندگیش . از وقتی که رفت و آمدم رو باهاش زیاد کردم، رو زندگیم تاثیر گذاشته. حالا منم سعی میکنم علاوه بر تمیزی خونه، خودم، بچه و شوهرم کارای دیگه رو مثل ترشی انداختن و مربا گرفتن رو هم انجام بدم و توی خیلی ماهر تر شدم. طوری که همسرم و مادر شوهرم خیلی از کارام میکنن. 😍😊 ✍ انسان به آیین دوست و همراه خود است. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 👸🏻 توصیه هایی برای ارتباط با شوهر در جمع 👈🏻 اگر یه حرفی خیلی بهتون زور اومد و داشتید از نگفتنش خفه میشدید . اس ام اس بدید. بهترین چیزه در مجالس. مثلاً اس بدید یقه بلوزتو درست کن. یا من خسته شدم پاشو بریم. 👈🏻 هیچ وقت باهاش تند و عصبی تو جمع حرف نزیند. درسته اخلاق ادمه عصبی شدن دست خود ادم نیست. یا درسته که مردا کلاً از عصبانی شدن زنا خوششون نمیاد. ولی تو جمع با عصبانیت حرف زدن با مرد ویرانگره. 👈🏻 تعریفای زیادم نکنید از شوهرتون. تعریف بیش از حدم از زندگی و شوهر باعث میشه مردم یا زندگی آدمو چشم بزنن یا حس بدی به آدم پیدا کنن بگن چه خودشونو قبول دارن. 👈🏻 دنبال دروغ در اوردن از شوهرتون تو جمع یا تذکر مداوم بهش نباشید. مثلاً داره یه داستانی میگه . شما هی بگید نه فلان روز نبود فلان روز بود. نه اونجور نشد اونجور شد. بذارید راحت باشه. دیدم اینطور زنایی که میگما. حتی بعضی هاشون میگن دورغ نگو فلان جور شد. خیلی زشت و زننده اس 👈🏻 اجازه انجام کاری رو تو جمع از شوهرتون نگیرید. یواشکی بگید. اگرم قبول نکرد خودتون بگید خودم پشیمون شدم. حتی اگه تو دلتون غوغاست. نذارید دیگران فکر کنن آخی بیچاره شوهرش نذاشت بیاد سیاست های زنانه 👇 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه خاطره دیگه ام یادم اومد بگم من عاشق ترکا بخصوص زبون شیرین ترکی هستم . همه میدونیم که ترگا بجای حرف (ق)از (گ)استفاده میکنن😍 ما یه همسایه داریم ترک هست یه روز تو حیاط داشتیم باهم حرف میزدیم میگفت من باید برم اخر این هفته دکتر گفتم چی شده گفت فک کنم گندم(گ رو با فتحه بخونید😁) بالا زده.حالا قبلش درمورد حاملگی اینا صحبت میکردیم .این گفت فک کنم گندم بالا زده منه خنگ اصلا ذهنم رفت ناکجا آباد فک کردم چکار کرده که گند زده🤔.حالا میپرسم گند چی اونم هی میگه: گندم، گندم دیگه منم هی میم گند چی از اخر گفت گند خونم(قند خون)😐😐😐.یعنی من از این مغز معیوب خودم ناامید شدم پاک.به شوهرم گفتم اینقد باهم خندیدیم به این عقل ناقص من 😂😂😂😂 عاشق همه ترک زبونا 🥰🥰🥰🥰 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام دوستان زندگي همه تون به شيريني عسل🌸 خواستم به خانوماي كدبانو و عزيز خانه دار بگم من شاغلم و ساعت سه ميرسم خونه دو تا دختر دارم منم چيزاي زيادي از اين كانال ياد گرفتم اما خب فرصت زيادي براي انجامشون ندارم اما دارم سعي ميكنم با هدف و برنامه پيش برم تجربه اي كه ميخوام ازش صحبت كنم در مورد تربيت بچه هاست من به اينكه بچه ها دقيقا هموني ميشن كه پدر و مادر هستن باور دارم شعار دادن و امر و نهي به بچه ها اصلا فايده نداره پدر و مادر بايد با عمل و رفتارشون الگوي بچه ها باشن نگيم بزرگ ميشه ياد ميگيره يا ازدواج ميكنه ميفهمه بايد چيكار كنه يا كار به خودش بمونه درست ميشه فقط عمل ما پدر و مادرها الگوي اوناست من متوجه شدم حتي موقعي كه درس ميخونن يا تلويزيون ميبينن يا مشغول هر كاري هستن حواسشون به ما و رفتارامون هست پس در همه زمينه ها الگوي خوبي باشيم ان شاالله از معجزه ايمان به خدا هرگز در زندگي غافل نشيم چرا كه در كنار همه تلاش ما براي زندگي بهتر اگر كم و كاستي و درد و رنجي بود بهترين و مطمعن ترين منبع ارامش و توسل خداست التماس دعا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
34.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦جوجه کباب سیرو ریحون🍢🍢 ادویه ها⬇️ ✅نمک ۲ ق چ خ،فلفل سیاه ۱ ق چ خ،پودر سیر ۱ق چ خ،پودر زنجبیل ۱ ق چ خ،پودر زیره سیاه ۱/۲ ق چ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•پیتزا مخلوط😍😋 خودت پیتزا مخلوط درست کن و لذتشو ببر😋 ~مواد لازم برای ۲ عدد : آب گرم : 2/3 لیوان خمیر مایه ، شکر ، نمک : از هرکدام 1 ق غ روغن مایع : 1/4 لیوان آرد سفید : 2 لیوان سس تند : 4 ق غ فلفل دلمه : 1 عدد بزرگ قارچ : 5 عدد متوسط گوجه فرنگی : 1 عدد ژامبون رنده شده : 200 گرم پنیر پیتزا : 150 گرم آویشن : به مقدار لازم ذرت و کنجد قابل حذفه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همگی😁😁😁😁😁 ازکردستانم🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بچه ها بحث جاگذاشتن بچه شد .فرانک خانم درموردخودشون گفتن که زمان جنگ جاش می زارن، شهر ماهم مرزی هست ودم به ساعت شهر بمباران می شده وفرار میکردن دور واطراف و کوه ها ویکی از اقواممون همسرش فوت شده بوده 6تا بچه داشته که دختر کوچکش👶 چند ماهه بوده و تو گهواره وطبق معمول دوباره آژیر وهواپیما وفرار بله عزیزان مادره یه کیف پول داشتن بر میداره فرار می کنند کوه واونجا یادش می افته بچه ای وای خدا مرگم بده بچه یادم رفت 😁😁😁😂😂😂😂😂😂 پولارو یادش بوده بچه رو نه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• ،هفت هشت سال پیش دخترم سال اخر دانشگاه بود و پسرم سال اول... همسایمون اومد گفت دوتا آقا و یه خانم اومدن برا بچه هات تحقیق کردن...گفتم بچه هام‌جایی برا استخدام ثبت نام نکردن ...گفت نه پرونده همراهشون بوده و دو برگه امتحانی سوال داشتن ...حتی شغل پدرشوهر و پدر خودمم پرسیده بودن خلاصه خیلی سوالات دقیق و نکته سنجی بوده....چند تا دیکه هم تو محل بهم تبریک گفتن‌که بچه هام‌میخوا سرکار برن و لطف داشتن میگفتن براتون خوب گفتیم 😳...بعد چند وقت یه آقایی بهمون زنگ زد که محیط دانشگاه دخترمو دیدن و به قول خودشون میخوانش برا برادر خانمش ...دخترم دانشگاهش یه شهر بود با پنج ساعت فاصله و این آقا حدودا چهار ساعت فاصله داشت...همسرم گفت نه دختر راه دور نمیدم...بعد چند روز یه خانم هی زنگ زد و گفت که اون آقا پدرشون بوده و ایشون دخترمو برا داییش انتخاب کرده ..اصرار که قبول کنید گفتم خانم اصل موضوع منتفیه من نمیتونم دخترمو به شهری دیگه بدم...با دخترم تماس گرفتیم گفت اصلا در جریان نیست و جوابش قطعا منفیه...یه روز اون خانم زنگ زد باز اصرار...گفتم خانم شما یه نظر دخترمنو تو دانشگاه دیدید و ظاهرشو پسندیدید ...ولی خانواده ما رو که نمیشناسید همونطور که ما نمیشناسیم...گفتن نه کامل میشناسیم با دوتا داییم اومدیم یه روز تا غروب تو محله تون تحقیق کردیم ....فقط نفهمیدیم خودت چکاره ای؟؟حتی شغل پدر و پدر شوهر و فامیلتم میدونیم😁😢 یعنی چهار ساعت راه رو کوبیدن اومدن یه روز تا غروب علاف شدن و برگشتن بعد اومدن خواستگاری😏😏😏 وقتی وجدان کاری باشه اینطوری میشه😅😅😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خدمت همه خانمای عزیز من ۳۲ سالمه و شوهرم ۳۸ ساله.۷ ساله ازدواج کردیم. متاسفانه تا ۳-۴ سال اول زندگیمون من خیلی زود عصبانی میشدم و شروع میکردم ب داد و فریاد و توهین😔 شوهرم هم سکوت میکرد و صبوری. تا اینکه باردار شدم و تصمیم گرفتم آرامش داشته باشم اوایل خیلی سختم بود چون برام شده بود یه عادت. و متاسفانه تازه شوهرم شده بود مثل من. زود عصبی میشد و توهین میکرد و وقتی بهش اعتراض میکردم میگفت تازه شدم مثل تو 😔 بعد زایمان رفتم دکتر و دارو مصرف کردم ک خیلی صبورتر و آرومتر شدم حدود یکسال دارو مصرف کردم و قطع کردم و الان ۸ ماهه دارو نمیخورم و خیلی خوبم. تبدیل شدم ب یه خانم آروم و باوقار ک حتی وقتی شوهرم عصبیه آرومش میکنم. و البته با مطالعه زیاد سیاستهای زنانه رو یادگرفتم و ب شوهرم حسابی محبت میکنم خوشبختانه ایشون هم داره مثل اوایل ازدواجمون خوب و مهربون میشه. میخوام ب خانما بگم اصلا راه منو نرید ک تاوان سختی باید بدید. و دوم اینکه وقتی ب شوهرتون محبت میکنید یکم صبور باشید مطمئن باشید نتیجه شو خواهید دید.شک نکنید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که اگر فرزندتان سرکش شده اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد با اعتقاد تام و باور کامل ، این سوره مبارکه را(107) مرتبه با نیت خالص و توجه به خدا بخواند فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
امروز غم انگیز ترین روز عمرم بود با اینکه هر روز خانومای باردار زیادی بهم مراجعه میکردن ولی امروز یه مورد عجیب داشتم .آخر وقت کاریم بود که زنی حدودا سی‌ساله با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. شش‌ماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنج‌ساله‌اش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه‌ ش تکان نمی‌خورد. گفت: «سر خاک بچه‌م بودم که احساس کردم بچه‌ی توی شکمم تکون نمی‌خوره. بهم شربت و نبات‌داغ دادن ولی باز هم حسش نکردم.»خیلی دلم براش سوخت گفتم بخواب ببینمت...رفتم قلب بچه را پیدا کنم خوشبختانه یه صدای ضعیفی رو حس کردم اما یه دفه دیدم چشمای اون زن ....👇😔🔴 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db چقدر صبر داری خدا😭👆
سلام صبح تون بخیر 💜 🤍✨روزتــون آروم ♥✨ بـــــرای شروع روز جدید 🤍✨برای تک تکون از خدا میخوام ♥✨در کــنــار خــانــواده و 🤍✨عـزیـزانـتـان بـهـتــریـن ♥✨روز را سـپـری کـنـیـد 🤍✨لـحـظـه هـایـی شـیـریـن ♥✨دنـــیــــایــی آرام و 🤍✨یـــه زنــدگــی صــمـیـمـی 🦋خدایا شکرت که هوامونو داری❤️ 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام دوستان 😌 من ۱۷ و عشق زندگیم ۲۴سالشه میخواستم بگم اگه چیزی رو تو زندگیتون میخواین هر روز و شب بهش کنین حتما میشه☺️ ناامید نشین هیچوقت ، من اول نامزدیم وزنم خیلی بالا بود جوری که خودمم احساس میکردم ، ولی عشقم انقد تشویقم کرد و منم تلاش کردم و هرشب به اندام خوب و زیبا فک میکردم انقد تلاش کردم شد ، بله شد ، الان اندام خوب دارم کلی وزن کم کردم ؛ واسه وزن کم کردن میتونین از چای سبز و چای دارچین استفاده کنین ، چای دارچین خوبه کم خونم نمیکنه . هر روز ورزش کنین موقعی که ورزش میکنین هرروز بدن به ورزش اعتیاد پیدا میکنه و هرروز سرموقع ناخودآگاه پامیشین ورزش میکنین درضمن اونایی که دارن با تحرک میشه درمانش کرد من خودم اونجوریم قرص مصرف میکنم ولی دکترم گف تحرکت زیاد باشه خوب میشی باعث و تنبلی تخمدان میشه😭😕😐 پس واقعا ارزششو داره به خاطره خوراکیایه خوشمزه ولی پرچرب و شیرین که واسه سلامتی مضرن سلامتیمونو به خطر بندازیم نه ارزششو داره 🤨🤨 قدر سلامتی رو قبل از اینکه از دستش بدیم بدونیم😎 شاد و پیروز باشید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 💃💃 "با آغـوش گـرم از شـوهرت استقبال کـن...!" ‌‏🍃 برای اغلب آقایان، و گرم، بیش از مهمه. چون اکثر آقایون مثل خانومها نیستن که منتظر کادوی روبان شده باشن. 👈 وقتی شوهرتون از سرکار خسته میاد خونه، خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته هرچند وقت یک‌باری بوسیدن و گرفتن دستش و گفتن اینکه از ته دل بهت میگم تو مرد زندگیم هستی و با همه وجودم دوستت دارم میتونه خیلی روی مردان تاثیرگذار باشه. ✅ همیشه زیباترین آرایش و نازترین رفتارو تو برخورد با داشته باشین. به سوی خوشبختی 👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
داستان زندگی نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد، دستشو گذاشت روی صورتش، از جیبش یه سیگار درآورد و رفت توی بالکن، وقتی برگشت من همونطور اون گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم. زیر لبی گفتم بخدا سهیل من به تو خیانت نکردم صد سالم اسیرم کنی بازم میگم خیانت نکردم، گفت ولی من خیانت کردم تا بفهمی چه طعمی داره فهمیدی؟ اره من با دختر رفته بودم بیرون رفتیم مسافرت خوب کاری کردم حقت بود میفهمی؟ حقت بود، چند شب تا صبح گریه کنم؟ دلم خنک شد. زیر لب گفتم خدا لعنتت کنه هم تورو هم اون پسرعمه احمقتو، خدا همتونو به زمین گرم بزنه. یه نگاهی تو صورتم و لبم که خون سرازیر شده بود کرد و گفت ببخشید ببین ستاره دست خودم نبود به قرآن مجید خیلی داغونم خیلی ناراحتم. گفتم تو رو قرآن بیا و باورم کن، گوشیشو درآورد و ویس آخرو برام دوباره پلی کرد که توش به بهنام گفته بودم بیا خونه و اون گفته بود چشم عشق دلم، گفت میخوای باور کنم، باورت میشه رفتم آزمایش دادم نکنه مریضی چیزی ازت گرفته باشم؟ بهنام ادم خرابیه دل تو دلم نبود که نکنه تو باهاش بودی و یه درد و مرضی چیزی انداختی به من، این زندگیه؟ و دوباره اون ویسو پلی کرد سه باره چهار باره، داد زدم بس کن دیگه خستم کردی من اینو به اون نگفتم کلی نرم افزار هست که صدا رو شبیه سازی میکنه من اینا رو نگفتم، اومد جلو دستمو گرفت میلرزیدم گفت یکی از اون برنامه ها رو پیدا کن، من خودم دارم متلاشی میشم ستاره، دارم از درون میترکم تورو خدا یکاری کن… تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟ بهنام چند وقت پیش بهم زنگ زد و گفت تن زنت یه تیشرت صورتیه که عکس گربه روشه و شلوار تنگ سرمه ای پوشیده، اون از کجا میدونست؟؟ باور نکردم اومدم خونه دیدم تو سبد رختیت تیشرت صورتی و شلوار سرمه ایه، میخوای نمیرم از این درد؟ لباس ناموسمو میدونن، باهاش بودی اره؟؟ نمیدونستم چیکار کنم دو دستی زدم تو سرمو فهمیدم همون لباسایی بود که اون روز کلید انداخته بود و اومده بود توی خونه، گفتم ببین میدونم باور نمیکنی ولی به قرآن قسم اون کلید داشت اومد توی خونه درو باز کرد بهم حمله کرد، گفت ستاره چرا به من نگفتی؟ گفتم باور میکردی؟ بخدا من شاهد دارم عفت خانوم، وقتی جیغ میزدم عفت اومد دم در و بهنام فلنگو بست تو رو خدا بیا بریم ازش بپرس تو رو امام حسین بریم، گفت برم ازش چی بپرسم بگم زنمو با یه مرد دیدی یا نه؟ خجالت میکشم بخدا. دستشو گرفتم و به زور خواستم ببرمش در خونه عفت، دیدم نمیاد خودم خواستم از در بیرون برم که شاهد بود، گفت به قرآن بری در خونه عفت خانوم مجبورم میکنی این خونه رو بفروشم و از اینجا برم، چجوری دیگه روم میشه تو چشمای شوهرش نگاه کنم، بیا بگیر بشین سر جات، من میرم بیرون و برمیگردم، یه ساعت. خلاصه که رفت بیرون با کلی خرید برگشت گفت چاره ای جز زندانی کردنت ندارم اینارو خریدم، چندتایی تن ماهی بود و کنسروای مختلف، هدفشو نمیدونستم چیه که چرا این همه کنسرو خریده، چرا این همه خرید کرده آخه؟ ما از شروع زندگیمون هیچوقت انقدر زیاد اونم کنسروای مختلف نخریده بودیم… ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
بابام ی لیوان آب برام اورد، گفتم من که اب نمیخواستم، گفت بخور برا سلامتت خوبه. بعدش که خوردم گفت: فیلتر تصفیه آب رو تازه عوض کردم و فروشنده گفت ده بیست تا لیوان بگیرم بریزم بره تا کیفیت مطلوب برسه، بنظرت خوب بود طعمش یا بازم بریزم بره؟ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 ✅ حرف یه آقا با خانمها 👇 ســلــامــ خــدمــت شــمــا و بــا تــشــڪــر از ڪــانــال خــوب و زحــمــاتــتــونــ در جــواب خــانــمــے ڪــه گــفــتــن از آقــاشــون بــزرگــتــرنــ. خــواهرگــرامــے بــنــده پــنــج ســال از خــانــم ڪــوچــڪــتــر ؛ ایــن تــصــمــیــم بــا درڪ تــمــام جــوانــب از طــرف مــن صــورت گــرفــت ولــے 5 ســال اول زنــدگــیــمــون رفــتــار شــمــارو خــانــم من داشــتــنــد و مــن در پــے اثــبــاط دوســت داشــتــنــش ؛ ڪــه نــتــیــجــا نــداد و ایــشــون تــمــام مــهربــونــے مــنــو بــه حــســاب اجــبــار مــیــذاشــتــنــ. مــجــبــور شــدمــ اونــقــد بــهش ســخــت بــگــیــرم زنــدگــیــرو تــا بــدونــه اجــبــارے در ڪــار نــیــس و اگــه بــخــواے اونــقــد بــد تــا مــیــڪــنــے خــودش بــذاره بــره بــالــاخــره فــهمــیــدن و واقــعــا زنــدگــیــه خــوبــے داریــم شــڪــر خــدا و ازش مــمــنــونــمــ 18 ســال از زنــدگــیــمــون مــیــگــذره ولــے دیــگــه اونــقــد عــذاب دادن خــودشــونــو ڪــه روحــے و جــســمــے بــهم ریــخــتــه و پــشــیــمــونــنــ پــس نــذاریــن دیــر بــشــه و بــراتــون مــهم نــبــاشــه ✍ برای مردم زندگی نکنید ، برای خودتون زندگی کنید . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دیروز داشتم ماجرای خانمی که گفته بود مادرش خودشو به غش زده و گفته خونم کثیف شده رو میخوندم یه دفعه لبخند زدم ...دخترم گفت به چی میخندی؟جریان رو براش گفتم(دخترم کارمند بیمارستانه) یه جریان رو تعریف کرد در همین رابطه....گفت چند وقت پیش یه خانم جوانی با جیغ و داد اومده تو بخشی که ما هستیم که ای وای خواهرم مرد ..و بچه اش یتیم شدن همش تقصیر شوهر فلان فلان شده اشه...میگه ارامش کردیم گفتیم اشتباه اومدی اورژانس قسمت بعدیه...بعد اینقد ماجرا دردناک بوده که یکی از اقایون همکارمو باهاش رفت ...ما هم نگران و ناراحت که فک نکنم این زن زنده بمونه... شوهره .چقد دقش داده که سکته کرده و ووو..بعد که همکارمون برگشت فقط میخندید ...گفته که این خانم سابقه غش مصلحتی داشته...تا پرستار دیدش رو تخته گفته آب مقطر بیارید براش تزریق کنم تا به هوش بیاد...که خانمی که غش کرده چشاشو باز کرده گفته نه داره حالم خوب میشه...بعدا از پرستارا پرسیدیم گفته تزریق اب مقطر خالی خیلی دردناکه کسی که الکی غش کنه نمیتونه تحمل کنه و آبروش میره و این خانم یه بار پیه اب مقطر به تنش خورده😅😅😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من تازه گیتار خریده بودم یه اهنگو یاد گرفته بودم بزنم اووونقد لفتش میدادم تا صدای بعدیو در بیارم آهنگ از هم میپاچید کلا😕 بعد جوگرفته بودم سر ظهر ساعت۳میرفتم میشستم تو حیاط شروع میکردم زدنو خودمم باهاش میخوووندم  هی میخوندم میرفتم جلو اهنگه جا میموند  بعد برمیگشتم از اول میخوندم تا ی روز اجیم اومد گفت نه صدا ‌داری نه بلدی بزنی حداقل بزار بخوابیم بدبختمون کردی😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• منم ناظممون دید گفت تو فلانی هستی از توی کلاس طبقه دوم آب توی دهنت پر میکردی شووور  میریختی پایین.منم حالا کتمان از اون اصرار.اخر گفتم خانم اشتباه گرفتی من اصلا  دبیرستان نرفتم درسمو ول کردم.حالا گیر داده بود از کجا فهمیدی من ناظم دبیرستانت بودم😣😮.آقا آلزایمر مگه اختراع نشده تو چرا نگرفتی چقدر حافظه داری اخه منو یادته •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•