eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
شدن امام زین العابدین علیه السلام به اصحاب خود و کسانی که فرزندی نداشتند فرمود: برای این که خداوند فرزندی نصیب و روزیت کند هفتاد مرتبه این ذکر را بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ‏ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَبَرُّ بِي فِي حَيَاتِي وَ يَسْتَغْفِرُ لِي بَعْدَ وَفَاتِي وَ اجْعَلْهُ‏ خَلْقاً سَوِيّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ شِرْكاً وَ لَا نَصِيباً اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ امام سجاد در ادامه حدیث فوق فرمود: هر کس این دعا را زیاد بخواند هر چه دارد از و و از خیر دنیا و آخرت خداوند به او خواهد داد ان شاءالله •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🎀سیاست های زنانه🎀👠 متن زیر را روی آیینه بنویسید. سرورم همین که بودنت سهم من است من خوشبخت ترین زن روی زمینم. 💋 ✍ ایده های متن را می تونید داخل کیف پول ، جیب ، کفش ، پشت در ، داخل آینه ، داخل سفره و .... برای همسرتان بگذارید و منتظر لحظات باشکوه شور و اشتیاق باشید 😍 👇👇👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام خدمت همه ی دوستان گلم انشالله لبتون خندون ودلتون پراز شادی وصفاباشه ده سال اززندگی مشترک مون میگذشت وبامادرشوهرم زندگی میکردم و سفره یکی بودیم فقط برای خواب طبقه ی بالامیرفتیم یک روزکل فامیل جاریم دعوت بودندوازسرصبح بریز بشوربودخسته شده بودم حسابی ،تااینکه شام خوردند و ظرف شستیم اومدم تایادم نرفته نمازم روبخونم ،وسط نمازخوندن دیدم شوهرم میزنه به شونه م اهمیت ندادم بازدوباره گفت خانم بسته ببین مادرم چی میگه یه لخظه برگشتم دیدم همه زدند زیرخنده ومن پشت به قبله نمازمیخوندم عجب سوتی پیش فامیل جاری جان ، خودم تعجب کردم منی که هرصبح وشب نمازمیخونم تاحالاهم اشتباه نکرده بودم الان جاش نبودخدایی مادرشوهرم چنان بدنگام میکرد میگفت ازتوبعید این چه کاری بوداخه😅😅🙈🙈🙈🙈🙈 کوچک همه تون ننه قمر😊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
نصف شب خوابم نمیومد سرجام داشتم با چشم باز فکر میکردم داداشم پا شد رفت دسشویی موقع برگشت تو تاریکی احساس کرد بیدارم اومد نزدیک تر مطمئن بشه منم دیدم فرصت مناسبه چشامو درشت کردم یهو گفتم پخخخخخخ بنده خدا سکته کرد از ترس ی جیغ بنفش کشید همه بیدار شدن ، بابام بلند شد گفت چرا داد میزنی، گفت میلاد منو ترسوند، بابام ی نگاه بمن کرد گفت این بچه غرق خوابه چرا دروغ میگی، بعد اخوی رو گرفت مثل سگ زد انداخت تو حیاط😎😁😁😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی وقتی صدای جیغ بلند مادرشوهرمو شنیدم، دویدم سمت اتاق و دیدم مهسا بیهوش دراز به دراز ا
داستان زندگی صبح ساعت ده رفتم دم اتاق سهیل ولی نبود رفته بود سرکار به مادرش زنگ زدم و حال مهسا رو پرسیدم گفت خوبه و فردا مرخص میشه، راستش اینکه یه روز دیگه بخوام با سهیل توی این خونه تنها باشم برام کابوس بود، ازش میترسیدم هر بلایی ممکن بود سرم بیاره گاهی فکر میکنم چجور با این آدم این همه مدت زندگی کردم بدون اینکه به ذات واقعیش پی ببرم برگشتم خونه بابام، چیزی از اتفاقا نگفتم نمیخواستم نگرانشون کنم فقط گفتم دلم براتون تنگ شده اومدم بهتون سر بزنم. مدام به مادرشوهرم زنگ میزدم ببینم برگشته یا نه خلاصه همون شب مهسا برگشت، نمیخواستم دل زن بیچاره بشکنه منم برگشتم خونه انقدر گریه کرده بود که چشماش مشخص نبود، دستمو گرفت و گفت میبینی من چه بدبختم؟ اینا همشون اینجورین، اصلا عروس این خانواده شدم بختم سوخت، بچه هاشم عین خودشونن، همشون یه رگ دیوونگی دارن، تا کی از دستشون بکشم؟ چندباری خواستم بگم منم اومدم اینجا زندگی میکنم چون سهیل برای طلاقم باج خواسته و من بهش ندادم ولی نمیخواستم یه غصه به غصه های دیگش اضافه کنم، نمیدونستم تصمیم سهیل چیه.. از سرکار اومد و برگشت رفت پیش مهسا، گفت میخوام پیشش بمونم اینا خیلی وابستگی روانی بهم داشتن و به هیچکس غیر از خودشون دوتا اهمیت نمیدادن، پدرشونم که اصلا مهم نبود دخترش چه بلایی سر خودش آورده، فقط اومد خونه و پرسید زندست؟ وقتی گفتن اره انگار خیالش جمع شده باشه برگشت رفت پای بساطش... مادرش به من نگاه کرد و اروم گفت میبینی روزگار منو؟ اشک از گوشه چشمش چکید و گفت زنی که پشت و پناه نداره باید بمیره، به درد مردن میخوره، یه خانواده خوب یه پدری مادربزرگی چیزی که هوامو داشته باشه ولی من محکوم شدم تا ابد اینجا زندگی کنم، تو تنهایی... نمیدونم چم شده بود که منم باهاش اشک میریختم... یاد بلاهایی که سهیل سرم آورده بود افتاده بودم، بغلش کردم و هق هق باهم گریه میکردیم، اون شب گفتم من پیش شما میخوابم، با اینکه کار هرشبم پیام دادن به شقایق بود که ببینم رابطش تا کجا و چطور پیش رفته و چیکارا کرده اما اون شب شب بخیر گفتم و کنار مادرشوهرم جا انداختم و باهم خوابیدیم. چرا من قبلا از این زن متنفر بودم و الان به یکباره مهرش به دلم نشسته بود نمیدونم.. دوباره صبح به سهیل پیام دادم گفتم لطف کن بیا با تصمیمی که گرفتم موافقت کن تو چته سهیل؟ میدونستم سرکاره، بهش زنگ زدم، جرات نداشتم باهاش روبه رو شم راستش ازش میترسیدم.. نمیدونم اشک مادرش بود یا هر چیزی که اون شب بین سهیل و مهسا اتفاق افتاده بود یا نقشه بود که سهیل گفت باشه قبوله.. توام مهرتو میبخشی؟ با ذوق گفتم همشو میبخشم، من نیازی به مهریه تو ندارم، خداروشکر بابام انقدری زیر پام ریخته که نیازی به چندرغاز سکه تو نداشته باشم. گفت ببین درست صحبت کن اومدیو نسازیا گفتم باشه باشه ببخشید هرچی تو بگی ولی من باج نمیدم هیچ پولی بهت نمیدم، فقط طلاقم بده... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💃 یکی از راه هایی که خیلی کمک میکنه همسرتون بیشتر تابع شما بشه اینه که هر از گاهی در تصمیم گیری ها و یا موقعیت های مختلف بهش بگین: "هرچی شما بگی" "شما آقای خونه ای" "هرچی خودت صلاح میدونی، بالاخره مردی گفتن ، زنی گفتن" اگر به موقع و نه دائمی و با لحن مناسب این حرفها رو بزنید مطمیئن باشین که به اصطلاح عام، شوهرتون پر رو نمیشه!!! یه وقت هایی بد نیست گفتن این حرفها به جاش انرژی مثبته اون حس اعتماد به نفس و قدرتی که در شوهرتون ایجاد میشه غوغا میکنه اونوقته که اگه شما هم یه چیزی بگین شوهرتون تمایل بیشتری به انجام حرف شما نشون میده. خیلی بسته به موقعیت هم داره ... 👫•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من بخاطر اوضاع بد اقتصادی خانوادم هر خواستگاری میومد، می‌رفت ولی من دست از توکل برنداشتم. همش نذر و نیاز میکردم تا خدا یه آدم خوب برام بفرسته. همینطورم شد. بالاخره شوهرم اومد خاستگاریم و همونی بود که از خدا خواستم. دقیق و مو به مو. الانم با راهنمایی شما و کانال خوبمون تونستم با زندگی کنار بیام. دوستان گلم! منم پیش مادرشوهرم زندگی میکنم. بخاطر اوضاع خونه پدریم چندبار ازشون طعنه شنیدم، حتی مادرشوهرم گفت تو لیاقت پسرمو نداری و معلوم نشد چجوری اومدیم خاستگاریت!!! 🌻 من همش رو تو خودم ریختم و توکل کردم به خدا تا چندسال که از زندگیمون گذشت، خودشون از حرفهایی که بهم زدند پشیمون شدن. 🌾 الان 6 سال از زندگیمون میگذره ولی هنوز تو هر مشکلی قرار میگیرم توکل به خدا میکنم و با دعا به خودم آرامش میدم. التماس دعا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام خدمت همه دوستان خاطراتتون و خوندم یعنے هرشب میخونم یه دونه اش هم نمیزارم رد بشه اولین خاطره اے که می‌فرستم دوران دبیرستان بودم دوم دبیرستان یه اکیپ هفت نفره بودیم و همه شیطون زنگ دوم بود و فیزیڪ داشتیم من با لوله خودکار و پوست پرتقال داشتم فوت میکردم سمت معلم یه آن برگشت و تق خورد به پیشونیش😁😝 اونم صاف چشاش تو چشام بود و گفت گمشو از کلاس بیرون😢 منم نامردے نکردم با کل بچه هاے کلاس دست دادم فڪ کن سے نفر بودن😂😂😂😂😂 رفتم تو حیاط گفتم الان اینا هم دونه دونه میان بیرون آقا بعد یه بیست دقیقه اے همه اومدن بیرون به هر بهونه اے گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم بریم کلوپ پے اس بزنیم دهه شصتے ها کلوپ میدونن چیه آقا از پست دیوار داشتیم می‌رفتیم من یکے مونده به آخرے رفتم آخرے داشت میومد هے کله اش میومد رو دیوار ما هم اونور دیوار منتظرش بودیم هے برمیگشت هے میومد هے برمیگشت 😂😂😂😂😂 آقا گفتم من برم کمکش رفتم بالا چشتون روز بد نبینه ناظم مدرسه مون پاش و گرفته بود و میکشید 😂😂😂😂 هیچے دیگه دونه دونه مون از رو دیوار برگشتیم 😂😂😂😂 دو هفته اخراجمون کردن از مدرسه ما هم تو دلمون عروسے بر پا بود 😂😂😂😝😝😝 دو هفته هرروز صبح می‌رفتیم کلوپ و تا ظهر بازے میکردیم 😂😂😂😂 اسمم باشه فضول فضولچیان😁😁😝😝😂😂😂😂😎 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خدمت خانمی ک گفته بودن قدشون ۱۵۵ هست، عرض کنم که منم قدم کوتاهه. کمی از شما بلندتر اما در مقایسه با همه خاستگارام و نامزدم خیلی کوتاهم. تا شونه ی همسرمم نیستم ولی اون هیچوقت اینو مطرح نکرد چون قبل از هر چیزی من خودم با رفتارم اجازه ندادم بخاد از ظاهرم انتقاد کنه. عزیزدلم! قد، رنگ، پوست و... همه یه سری ویژگی ذاتی هستن. اگه قرار بود همه قد بلند داشته باشن که انسانا منحصر ب فرد نبودن. خودت رو دوس داشته باش. ما تا وقتی خودمون، همه جوره خودمون رو قبول نداشته باشیم؛ نمیتونیم انتظار داشته باشیم کس دیگه ما رو دوس:داشته باشه. ☘ ب خودت، پوستت، اندام و زیباییت رسیدگی کن. ازین ب بعد اگر کسی راجع ب قدت انتقاد کرد، قاطعانه پاسخ بده و بگو: ✅ (ولی من قدم رو دوس دارم و این چیزی ک شما میگی رو قبول ندارم. خدا چیز بد ب کسی نمیده.) واقعا عمل کن تا نتیجه بگیری، زیاد هم مهم نباشه برات. یاعلی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتلت مرغ مواد لازم : پیاز ۱ عدد🧅 سیر ۲ حبه🧄 فلفل دلمه🫑 کره ۱۰ گرم🧈 سیب زمینی ۲ عدد🥔 آرد سوخاری ۱ ق غ مخلوط ران و سینه ۲۵۰ گرم🍗 آرد نخودچی ۱ ق غ سس خردل ۱ ق غ نمک ۱.۵ ق چ🧂 ادویه‌ها : پودر گشنیز فلفل سیاه فلفل قرمز زردچوبه پاپریکا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
اینم سوتی دخترم اوا خانوم آقا این دختر ما بسیار غر غرو و زر زرو و. عر عرو و بهانه گیر تشریف دارن و منم هر وقت میخواییم جایی بریم میگم آوا به شرطی میبرمت که غرغر، اونم انگشت اشارشو سمت چپ و راست میبره و میگه آ. آ زرزر، آ. آ بهانه آ. آ عرعر. آ. آ یه روز که داشتم همه اون بالایی ها رو میگفتم عر عر و یادم رفت بگم یهو گف مامان. مامان. عر عر ونگفتی عر عر. آ. آ.😂😂 و من خیلی برا این حرکتش خندیدم خیلی.🤣 تازه به بارم می‌خواستیم جایی بریم اونو نبریم رفته به مامانم گفته مادر جون قول میدم زر زر نکنم. غر غر نکنم معدب بشینم. ماسکم هم در نمیارم بهانه هم نمیگیرم مامانم هم میگه بچم. گنا بیا ببریمش و یک ربع بعد از رسیدن به مقصد آژانس اومد و بردش خونه 😂چون همه اون کارا رو انجام می‌داد🤣😂 راستی آژانسش بابامه تازه با خدمات هم هست اول یه استوپ جلو مغازه و خرید حله حوله مقصد بعدی خونه شونه اول که خدا سایه همه پدر مادر ها رو رو سر بچه هاشون نگه داره دوم هم از این آوا غر غرو ها نصیب هر کی نداره کنه و دعای آخرم هم اینه حرم اقام زود تر باز بشه دلم برا مشهد پر میزنه برا لمس ضریح مطهرش بلند بگین الهی آمین ن. س. گرگانی 🙋‍♀️چاکر مهر بانو و بروبچ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یادمه موقعی که شوهرم میخاست بیاد خواستگاری، من گفتم به دوستمم بگم بیاد😂 ولی مامانم اینا گفتن نه بابا این چه کاریه زشته و.. بعد از ظهر همون روز خواستگاری مامانم اینا رفتن بیرون.. منم سریع زنگ زدم دوستم گفتم امروز خواستگاریه بیا خونمون توهم باید باشی 😂 خلاصه از کرج پاشد اومد تهران😂 منم تا خونواده اومدن خونه اون بدبختو کردم تو کمد، تا شب که مهمونا بیان همونجا بود 😂 مهمونا اومدن و میخاستیم بریم تو اتاق حرف بزنیم.. نگم براتون تو اتاق بودیم که شوهرم گفت صدای چیه از تو کمد میاد؟ گفتم هیچی نیست بابا صدا از بیرونه.. بعد از چند دقیقه یهوووو دوستم مثل مرغ پر کنده پرید بیرون😂دسشویی امونشو بریده بود😂 شوهرم همینجوری هاج و واج مونده بود😂😔 دیگه یجوری جمعش کردم😂.. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•