✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام به کانال خوب تون. من ۵ ساله ازدواج کردم اوایل ازدواج با خانواده همسرم زندگی میکردیم.
مادر شوهرم همش بهم تیکه مینداخت. منم هیچی نمی گفتم. منم همش ناراحتیم رو سر همسرم خالی میکردم😔
این باعث خوشحالی مادر همسرم میشد.🙄 و همسرم از من فاصله میگرفت.🙁
چون وقتی میو مد خونه هی بهش غر میزدم.
تا اینکه مسئله رو بین خودمون حل کردم و به خونه نکشوندم. کم کم زندگیم اروم شد و رو روال افتاد.
مادرشوهرمم به خواسته ش نرسید. 😜
✍ کشوندن دعوای بین خودتون و مادرشوهر به داخل خونه و دعوا با همسر فقط باعث شکست تو زندگی زناشویی تون میشه و لاغیر.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
آقا ما رفتیم عروسی موقع خداحافظی آخر مجلس بعد دست و روبوسی با دوماد من هول شدم چی بگم گفتم زحمت افتادید قبولتون باشه
پشمای دوماد ریخته بود با نیش باز پوکر نگام میکرد ما اومدیم تو ماشین بقیه شیهه میکشیدن تازه فهمیدم چه گندی زدم 😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
خب اقا ما بچه بودیم و عروسی یه غریبه دعوت بودیم بعد موقع پخش شیرینی و میوه منو پسر عمم نقشه چیدیم که یواشکی بریم شیرینی بقاپیمو فرار کنیم بعد ما که رفتیم شیرینی برداریم پسر عمم یواش دوتا برداشتو فرار کردم منم اومدم فورا یه دونه برداشتم بعد چون تور بلند مال ابجیمو پوشیده بودمو برام یکم بلند بود گیر کرده بود به میز چرخ داره که شیرینی توش بود بعد من تا اومدم بدومو برم میزه با من کشیده شد و خواست بیوفته که خدمتگذاره عروسی اونو گرفت اما من خوردم زمینو چند تا از ظرفا هم افتاد زمینو و خرد شد خلاصه که ابروم رفت بعد خدمتگذاره خودش بهم سه تا شیرینی داد بعد گفت عزیزم میگفتی خودم بهت میدادم 😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
سلام منم یه خاطره دارم بگم😂😂😂
دخترم 20 سالمه
عروسی پسر خالم بود
تو خونه جشن گرفته بودن
(تالار رسم نبود اون موقه)
منم کوچیک بودم همیشه برام سوال بود که توی لباس عروس چیه که اینطوری پف وایمیسته 😂😂😂😂😂
خلاصه عروس و داماد کنار هم وایساده بودن فیلم داشت میگرف فیلمبردار
منم وسط اون شلوغی اومدم خم شدم سرمو کردم زیر دامن عروس که ببینم چیه تو لباسش😂😂😂😂 ناگهان یکی منو از کمربند شلوارم گرفت بلند کرد آویزون رو هوا بودم دیدم بابامه و خیلی خشمگینه😂 منو پرت کرد تو بغل مامانم ، بین زمین و هوا داشتم کتک میخوردم، آخه این طرز رفتار با ی بچه ی کنجکاو درسته آیا😂
:•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
معجزه ی جوش شیرین ✨
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من چندتاتجربه ساده ولی تاثیرگذار دارم.
◀️هیچ وقت شوهرجونمو پیش خانوادش با اسم خالی صدا نکردم. همیشه میگم: جواد اقا.جواد جان.عزیزم و...
◀️هیچ وقت #مشکلاتی که دارم رو پیش کسی بازگو نمیکنم، حتی مادرم.
◀️هیچوقت بهش #سرکوفت نمیزنم٬ نصیحتش نمیکنم٬ بهش دستورنمیدم٬ باهاش #تندی نمیکنم.
◀️ وقتی بخواد بیاد یا بره میرم استقبال و بدرقش
◀️وقتی برام چیزی میخره حتی یک جفت جوراب حتما ازش #تشکر میکنم.
◀️اگه چیزی بخوام به حالت #دستوری بهش نمیگم. مثلا میگم: شوهرجونم دلم بستنی میخواد. یامیگم جواد اقام یک مانتودیدم خیلی خوشگله.😉
◀️وقتی ازم چیزی میخواد میگم چشششم
وایشونم یادگرفته من که حرفی میزنم میگه چشم.
◀️ من خیلی وقتی که تنهاییم #شیطون میشم البته فقط وقتی که تنهاییم چون اصلادلش نمیخواد پیش بقیه سبک بازی دربیارم و روی این موضوع خیلی حساسه..
◀️ روی حجابم خیلی حساسه سال اول عقدمون چادری نبودم اما وقتی ازم خواست بهش گفتم چشم. با هم رفتیم برام چادر خرید و خیلی تشویقم کرد.
رابطه من و همسرم خیلی خوووبه طوریکه توی فامیلم زبونزد #شوهرداری شدم وهمه میگن خیلی خوب شوهرتو رام خودت کردی. این یعنی ته خوشبختی😍😘
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
یادمه تازه فهمیده بودم قرعه کشی چیه تو مدرسه کلاس سوم بودم رو کاغذا مینوشتم ۱۰۰۰،۲۰۰۰....(خیلی ارزش داشت اونموقع)بعد پخش میکردم بین بچها اونام پول میاوردن میدادن به من منم کاغذاشونو پخش و پلا میکردم اسم هرکی در میومد کاغذارو میدادم بهش از خوشحالی میمرد((((:پولام میموند واسه مننننن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات نامزدی
سلام پسرم 🙋♂️
این سوتی من مال یک ماه پیشه نامزدم روز تولدش افتاده بود روزی که قراره کنکور بده
منم با خواهر نامزدم قرار گذاشتیم که با کمک هم سوپرایزش کنیم (شهریور ماه بعد عروسیمون هستش و این آخرین تولدش توی دوران نامزدیمون بود)
و طبق برنامه خواهرش ۲ تا کیک گرفته بود یکی کیک اصلی بزرگ بود و اون یکی کوچیک که قرار بود خانوادگی بگیریم و راستش من اصلا از اینکه کیک رو بکوبم تو صورت کسی خوشم نمیاد اما با اصرار خواهرش دیگه مجبور شدم انجام بدم
صبح من نامزدم رو بردم سر جلسه کنکور اما موقع برگشتش مثلا من کاری برام پیش اومد و پدرش رفت دنبالش
من پشت در با کیک منتظر بودم که صدای پدرزنم و نامزدم رو شنیدم که داشت نامزدم رو راجب زندگی مشترک نصیحت میکرد🙂
منم با دقت تو اون فاصله داشتم گوش میدادم
که دیدم یه دفعه خواهرش چشم ابرو میاد
منم تا در باز شد هول شدم و تا یه صورت دیدم کیک رو کوبیدم روش
و دقت که کردم دیدم زنم اینقدر هیکلی نبود....
هیچی دیگه زده بودیم تو صورت پدر زنم 😂😂
و پدرش در ادامه نصیحت هاش به ترکی گفت و تصمیم های مهم زندگیتون رو خودت بگیر این اینقدر خنگه فرق بین من و تو رو نمیفهمه😂🤦
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات نامزدی
سلام پسرم 🙋♂️
این سوتی من مال یک ماه پیشه نامزدم روز تولدش افتاده بود روزی که قراره کنکور بده
منم با خواهر نامزدم قرار گذاشتیم که با کمک هم سوپرایزش کنیم (شهریور ماه بعد عروسیمون هستش و این آخرین تولدش توی دوران نامزدیمون بود)
و طبق برنامه خواهرش ۲ تا کیک گرفته بود یکی کیک اصلی بزرگ بود و اون یکی کوچیک که قرار بود خانوادگی بگیریم و راستش من اصلا از اینکه کیک رو بکوبم تو صورت کسی خوشم نمیاد اما با اصرار خواهرش دیگه مجبور شدم انجام بدم
صبح من نامزدم رو بردم سر جلسه کنکور اما موقع برگشتش مثلا من کاری برام پیش اومد و پدرش رفت دنبالش
من پشت در با کیک منتظر بودم که صدای پدرزنم و نامزدم رو شنیدم که داشت نامزدم رو راجب زندگی مشترک نصیحت میکرد🙂
منم با دقت تو اون فاصله داشتم گوش میدادم
که دیدم یه دفعه خواهرش چشم ابرو میاد
منم تا در باز شد هول شدم و تا یه صورت دیدم کیک رو کوبیدم روش
و دقت که کردم دیدم زنم اینقدر هیکلی نبود....
هیچی دیگه زده بودیم تو صورت پدر زنم 😂😂
و پدرش در ادامه نصیحت هاش به ترکی گفت و تصمیم های مهم زندگیتون رو خودت بگیر این اینقدر خنگه فرق بین من و تو رو نمیفهمه😂🤦
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
#اعتراف
یادمه تازه فهمیده بودم قرعه کشی چیه تو مدرسه کلاس سوم بودم رو کاغذا مینوشتم ۱۰۰۰،۲۰۰۰....(خیلی ارزش داشت اونموقع)بعد پخش میکردم بین بچها اونام پول میاوردن میدادن به من منم کاغذاشونو پخش و پلا میکردم اسم هرکی در میومد کاغذارو میدادم بهش از خوشحالی میمرد((((:پولام میموند واسه مننننن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام خانومای عزیز😊مرسی از ایده ها و تجربه هایی ک در اختیارمون میذارین. من21 و عشقم 27 سالشه. هر سال روزی ک باهم آشنا شدیم رو #جشن میگیریم. امسال اقایی #فراموش کرده بود. عشقم خیلی مهربونه،ولی تو خانواده ش به این مناسبت ها بهای زیادی داده نمیشه 🙈😍🎁🎊
اقایی یادش رفت.منم فقط بهش تبریک گفتم. اونم ناراحت شد و گفت:شرمنده عزیزم، هر چی بگی حق داری. تلویزیون مامانم سوخته از صبح خواستم یکی بخرم. (حس خوبی نبودک روزی ک یه سال منتظرش بودم اقایی درگیر خرید واسه مامانی بوده)
ولی خوشحال شدم از اینکه هوای مامانشو داره.
بهش نظر دادم تو خریدش، مدل و شکل و اینکه چطور #سوپرایز کنه😊 بهش گفتم: بهت #افتخار میکنم عزیزم😍 خوشحالی مامانی با ارزشترین هدیه ای بود ک میتونستی بم بدی.
هم خوشحالش کردم، هم عزیز تر شدم 🙃😋هم روزمو خراب نکردم بلکه کلی حرفای قشنگ شنیدم و #انرژی گرفتم. هدیمو هم میگیرم از اقایی شما خیالتون راحت باشه😄
✍ خداوند میفرماید :
هر آنچه بکاری همان رو درو خواهی کرد چه خوب و چه بد !
شما در آینده میخواهی چی رو درو کنی ؟
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•