eitaa logo
⌟ دختران‌آسمٰاݩ ⌜
1.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
419 ویدیو
316 فایل
یھ‌محفل‌شگف‌آور💌 ـ ــ ـ ♡' : گالری‌تصاویر‌‌دخترونھ‌یِ‌باحجآب🌱 ∞↻ منبعِ‌دلنوشته‌هاے‌آرامش‌بخش🌻 ∞↻ بویِ‌بابونھ‌و‌ریحون‌میدھد🌿 ∞↻ حوالیِ‌دخترانگی‌ھایم(; 💛 ∞↻ منبع عکس های رنگی و مذهبی گونہ🍊
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر‌اکـرم (ص): ای علـی! اگر تو نبودی بعد از من مؤمنان شناخته نمی‌شدند.🙂 @adinezohour
🤔 مي‌خواهي بفہمـي چقـدر بزرگ هستي❗️ مي‌خواهي بداني چقدر وسعـتِ روح، دارے❗️ ❌ببیــڹ 👌چقدر از بخشیدڹ سرمست مي‌شوے؟ @adinezohour
✨ سربازان امام‌زمـان‌عج‌ از هیـچ‌چیز جز گناهانشـان نمی‌ترسند! @adinezohour|•°
📌سنجاق کرده اند..... حیـا را.... عفتـــ را... مہـربانے را.... عشـق را❤️ صفـا را... ایمـان را.. ویڪ عالم چیزهاے خوبــ رابه چادرتــ🦋 براے همیـن استـــ... که این چنین "سنگین وباوقــار"راه میروی بانــو!....🧕🏻 @adinezohour💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌲راز درخت کاج🌲 🦋پارت بیست و ششم: مهرداد با دعوا و کتک، دخترها را از آبادان بیرون کرده بود، حالا باور نمی‌کرد که کوچکترین و عزیزترین خواهرش با گره چادرش به شهادت رسیده باشد. مهرداد آن روز ضربه روحی بدی خورد؛ طکری که تا مدت ها بعد از این جریان، به سختی مریض بود. مهردادِ دل شکسته که غیرتش جریحه دار شده بود، در وصف خواهر کوچکش شعری هم گفت. بیت اولـش این بود: عزیز و مهربان خواهر تو بودی *** همیشه جان فشان خواهر تو بودی. وقتی مهرداد وصیت‌نامه‌ی زینب را خواند، به یاد حرف های زینب درباره شهادت افتاد، مهرداد تعریف کرد که زینب در اولین مرخصی او به اصفهان، درباره شهادت سوالاتی پرسیده بود. مهرداد حرف های زینب را زیاد جدی نگرفته بود و یک جواب معمولی به او داده بود. اما زینب با تمام احساس، از شهید و شهادت برای برادرش صحبت کرده بود. مخرداد گریه می‌کرد و می‌گفت« ای کاش زودتر باورش کرده بودم.» با اینکه زینب کوچکتر از خواهر ها و برادرهایش بود و آنها جبهه بودند و زینب در پشت جبهه، اما زینب بیشتر از خواهر ها و برادرهایش توانست مقام شهید را درک کند. بعد از شهادت زینب، گلزار شهدا خانه دوم من شده بود. مرتب سر مزار زینب می‌رفتم. یک روز سر قبر زینب نشسته بودم که یکی از مأمور های گلزار شهدا آمد و کنارم نشست و گفت «من تین دختر را خوب میشناسم. مرتب به زیارت قبور شهدا می‌آمد. خیلی گریه می‌کرد و با آنها حرف می‌زد. من همیشه با دیدن او احساس می‌کردم که او شهید می‌شود، اما نمی‌دانستم چطوری و کجا.» بعد از شهادت زینب، کم کم عادت کرده بودم که هر روز یک نفر از راه برسد، جلو بیاید و بگوید که به یک شکلی زینب را می‌شناسد. از خودم خجالت می‌کشیدم که من آن‌طور که باید و شاید دخترم را نشناختم و قدرش را نفهمیدم. پـایـانـــ.... ڪپے ممنوع⛔ @adinezohour💝
🌷زندگینامه شهیده (میترا)زینب کمایی🌷 زینب کمایی در خرداد ماه سال ۱۳۴۶ در شهر آبادان به دنیا آمد. مادرش زنی دل آگاه و علاقه‌مند به قرآن و اهل بیت به خصوص حضرت امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) بود. پدر او نیز کارگر پالایشگاه نفت آبادان بود و با دسترنج اندک کارگری خود، خانواده نه نفری‌اش را سرپرستی می‌کرد. زینب دوران دبستان و دو سال از دوره راهنمایی را در آبادان سپری کرد و از کلاس سوم دبستان تحت تأثیر تربیت آگاهانه مادر و شرکت در جلسات قرآن حجاب اسلامی را انتخاب کرد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه راهنمایی و مسجد محله به فعالیت های فرهنگی و تربیتی مشغول شد. زینب علاقه زیادی به رهبر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) داشت. گرایش به دیدگاه‌های حضرت امام تأثیر عمیقی در نوع نگاه زینب به زندگی و ادامه‌ی فعالیت هایش برجای گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ زینب به همراه خانواده مجبور به ترک شهر و دیار کودکی‌اش شد. پس از مهاجرت به اصفهان او در سایه حمایت‌های مادرش به فعالیت های فرهنگی از جمله شرکت در کلاس های اعتقادی جامعه‌ زنان و عضویت در بسیج و فعالیت های پرورشی و تربیتی دبیرستان ۲۲بهمن شاهین شهر پرداخت. دد این زمان چهار عضو خانواده در جبهه مشغول به خدمت بودند. به دلیل فعالیت های مستمر زینب و تلاش‌های بی‌وقفه‌اش جهت تغییر وضعیت فرهنگی شاهین‌شهر، پس از گذشت شش ماه از حضورش در این شهر هدف سازمان منافقین قرارا گرفت و در شب اول فروردین سال ۱۳۶۱در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط اعضای این گروه ربوده و به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را به عهده گرفتندزینب چهارده‌ساله و دانش آموز سال اول دبیرستان در سال ترور کور منافقین به شکل مظلومانه‌ای به شهادت رسید و همراه با شهدای فتح المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. 💐شادے روح این شهیده عزیز صلواتی ختم کنید و سعی کنیم کاری کنیم که راهش را ادامه داده باشیم.... ✋🏻 یاعلی ......
🌷وصیت‌نامه شهیده کمایی🌷 خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره‌مان افتد و در این هنگامه جنگ حسین را تنها گذاریم. اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل السافلین است و بس ... «ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک» چه یافت آن کسی که تو را گم کرد و چه گم کرد آن کس که تو  را یافت.(قسمتی از مناجات امام حسین علیه السلام ) به دلیل اینکه هر مسلمانی باید وصیت نامه‌ای داشته باشد من نیز تصمیم گرفتم این متن را به عنوان وصیت‌نامه بنویسم و آخرین حرف‌های خود را برای دوستان و خانواده و تمام عاشقان شهادت بنویسم. از شما عاشقان شهادت می‌خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید. هیچ‌گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید. همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد . نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی امام‌مان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی (عج) باشید. مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که وصیت‌نامه مرا می‌خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون آمده ای و هرگز  در نبود من ناراحت نشو؛  زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می‌خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه‌ای به آب برسد و عاشقی به معشوق . مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و به همین دلیل تو را به رنج‌های حضرت زینب سلام الله علیها قسم می‌دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما . در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می‌کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده‌ام ،مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السلام قسمتان می‌دهم دعا برای امام را فراموش نکنید.   خواهر کوچک شما زینب @adinezohour