|🏴🥀🍃|
ایآنکهقبرتبیچراغوسایباناستروضه نمیخواهی؛مزارتروضهخوان است
گلدستهاتسنگیست،رویتربتتوگنبد نداری...گنبدتو آسماناست...
#شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
#امام_باقر
@adinezohour
خوبیشاینہتویایــندنیا
هرچــی نداریــم؛
چایی تازهدَم
داریــم:)☕️🌱
#دلنوشته 🦋
------♡:♡----
@adinezohour
#دوست_من_کتاب😍
#معرفی_کتاب
برشی از خواب باران:
گذشته برایش زمان و مکان نبود که پشت سر جا مانده باشد و زیر گردوغبار فراموشی، محو و ناپدید شود. گذشته تمام خاطرات و احساساتی بود که وجودش را پر کرده بود، مثل آینه ای که تصویرها را در خود منعکس می کرد، همه جا مقابلش بود و مدام در ذهنش تکثیر می شد.
نمی توانست از آن فرار کند. نمی توانست آن قسمت از زندگی اش را بکند و دور بریزد و انگار که هرگز نبوده، به جریان سیال و بی دغدغه زندگی بپیوندد.
برای یک لحظه دلش هوای آغوش گرم مادرش را کرد. دلش می خواست حالا مادرش آنجا بود تا سر روی شانه اش بگذارد و یک دل سیر گریه کند. دست های زبر و کارکرده اش را توی دست بگیرد و به سر و صورت بکشد. اما مادرش مرده بود و این آرزویی محال بود. باید با این واقعیت کنار می آمد. نمی توانست انتظار معجزه داشته باشد. خاک سرد بود و خاک های انباشته شده روی مزار، مصیبت دیده را دل کن و صبور می کرد. اما هما هنوز مزاری ندیده بود که خاکش او را سرد کند، هنوز خاکی ندیده بود که سرمایش او را دل کن کند. هنوز داغ مادرش تازه بود، مثل روز اول... .
@adinezohour