به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم
عزیزم حیف شد شب آمدی، خوابند دخترها
#حضرت_رقیه
@admin1f
#روضه
روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا
تو بیا باش پسر من به تو مادر مثلا
مثل شب های مدینه تو زمسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلا
فکر کن موی سرم شانه شده سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلا
من زبانم به دهانت نهم از سوز عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلا
یعنی بابا یادمه علی اکبرو بغل کردی
لب ها رو به لب های علی رسوندی
بکنم روی زمین با کف دستم قبری
تو مرا دفن کنی من علی اصغر مثلا
دست داری مثلا غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا من تن مادر مثلا
تا رسیدی به رخ نیلی و بازوی کبود
دست بردار ز غسلم بشو حیدر مثلا
مثلا خوابمو تو راهی میدان هستی
به رخم بوسه بزن بوسه ی آخر مثلا
میشوم من تن بی سر به زمین میفتم
همچو بسمل بزنم جای تو پر پر مثلا
مثلا کنج خرابه، ته گودال و من
خواهر تو بزنم بوسه به حنجر مثلا
#حضرت_رقیه
@admin1f
#روضه
من دوست دارم این را، این زخم را که اینجاست
ردی که بر رُخم هست، جای عقیق باباست
#حضرت_رقیه | #قلمشما
@admin1f
#روضه
تو را در خواب دیدم شانه کردم گیسوانت را
نهان از چشم مردم باز بوسیدم دهانت را
چرا نا باورانه از میان طشت میگریی
مگر تا حال بی معجر ندیدی دخترانت را
#حضرت_رقیه | #قلمشما
@admin1f
سخت است مجنون دور از لیلا بیافتد
دختر که باباییست بی بابا بیافتد
#حضرت_رقیه
@admin1f
کنج این حجره ام و یاد رقیه هستم
یاد آن کنج خرابه دل من سوخت حسین
#حضرت_رقیه
@admin1f