eitaa logo
اندیشکده ادیان و عرفان🍁
701 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
17 فایل
مطالب ناب از ادیان و فرق و مذاهب اسلام گرایی در دنیا معارف اهل بیت عرفان و علمای شیعه پنجره ای رو به حکمت و علم و آگاهی و یقین 🌱❤ ارتباط با ادمین 👇🌹🍃 @Seyyyed
مشاهده در ایتا
دانلود
چراسکوت درمقابل ویرانی ایران اسلامی؟! سالهاست محققان وپژوهشگران ،به کاشت درختان بیثمر ومضر کهورآمریکایی وکنوکارپوس،اوکالیپتوس کاج وچمن...هشداردادند ومسئولین جوابگو نیستند!😐 https://t.me/joinchat/Kt3rolKDfpMTg4npKshu-Q
سربازان سبز دشمن : که در این تصویر به خوبی ترسیم شده را می توان مشاهده کرد. از جمله این درختان بی ثمر که در سراسر کشور به دست نمایندگان دشمن در داخل کاشت شده می توان اشاره کرد به درخت کاج/ درخت اوکالیپتوس/درخت نارون/ درخت اقاقیا/ درخت زبان گنجشک/درخت چنار/ درخت توت عقیم/درخت نخل زینتی/درخت زیتون تلخ/درختچه خرزهره/ درختچه شمشاد که سالهاست در غفلت ماها کاشت شده ...
💥 والفجر و لیال عشر 💥 12 بهمن؛ سالروز ورود حضرت امام خمینی؛ قدس الله نفسه الزکیة و آغاز انقلاب اسلامی که موجد دوره جدیدی از تاریخ بشریت شد؛ مبارک باد. 💥 قرآن میفرماید که اراده خداوند بر بر تمام جهان و قرار گرفته است. پیروزی انقلاب اسلامی را میتوان این اراده خداوند در عصر حاضر دانست. 💥 مخالفت و دشمنی قلدرهای دنیا با انقلاب اسلامی؛ گویای است و هرکس در مقابل این انقلاب بایستد؛ در واقع در مقابل ایستاده است و در دنیا و آخرت هلاک خواهد شد. 🇮🇷 @adyanoerfann
✡ داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب! 🎯 تمثیلی از مکر و وظیفه‌ی ما 📚 مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول ✅ @adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» / مقدمه 1⃣ در کتاب اوّل «داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب» نقل کرده است. 2⃣ توجه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به این داستان و پیام‌های آن عجیب و نتیجه‌گیری آن عجیب‌تر و بس عبرت‌آموز است. 3⃣ نمی‌دانیم مولوی بر اساس کدام تجربه‌ی تاریخی و با چه هدفی این داستان را بیان کرده است. اما این داستان نحوه‌ی فعالیت را به زیبایی نشان می‌دهد. 📝 خلاصه‌ی داستان از این قرار است: .@adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (١) 1⃣ حکمرانی یهودی است که اتباع او مسیحی شده‌اند و وی با خشونت به قلع‌و‌قمع ایشان مشغول است: 🔸 بود شاهی در جهودان ظلم‌ساز 🔸 دشمن عیسی و نصرانی‌گداز 🔹 عهد عیسی بود و نوبت آنِ او 🔹 جان موسی او و موسی جان او 🔸 شاه از حقد جهودانه چنان 🔸 گشت اَحْوَل، کالأمان یا رب امان 🔹 صد هزاران مؤمن مظلوم کُشت 🔹 که پناهم دین موسی را و پُشت 2⃣ این کشتارها نتیجه نمی‌دهد و روز به روز بر شمار گروندگان به آئین مسیح افزوده می‌شود تا سرانجام وزیر او خدعه‌ای می‌اندیشد. وزیر به شاه توصیه می‌کند که به وی اتهام مسیحی‌شدن وارد کند و به این بهانه گوش و دست او را ببُرد و بینی‌اش را بشکافد و برای اعدام به پای طناب دار ببرد و سپس با شفاعت آزادش کند. بدین‌سان، وزیر به جایگاهی چنان احترام‌آمیز دست می‌یابد که بتواند در مسیحیان نفوذ کند و حتی در رأس ایشان جای گیرد: 🔸 گفت ای شه گوش و دستم را ببُر 🔸 بینی‌ام بشکاف اندر حکم مُر 🔹 بعد زآن در زیرِ دار آور مرا 🔹 تا بخواهد یک شفاعت‌گر مرا 🔸 آن گهم از خود بران تا شهرِ دور 🔸 تا دراندازم در ایشان شرّ و شور 3⃣ شاه طبق نقشه‌ی فوق عمل می‌کند و وزیرِ دست و گوش بریده و بینی شکافته را به اتهام مسیحی‌شدن به میان نصرانیان می‌راند و وزیر خود را قربانیِ گروش به دین عیسی و عالِم به اسرار آن جا می‌زند: 🔸 پس بگویم من به سِرّ نصرانیم 🔸 ای خدای رازدان می‌دانِیَم 🔹 شاه واقف گشت از ایمان من 🔹 وز تعصب کرد قصد جان من 🔸 گر نبودی جان عیسی چاره‌ام 🔸 او جهودانه بکردی پاره‌ام 🔹 بهر عیسی جان سپارم سَر دهم 🔹 صد هزاران منّتش بر خود دهم 🔸 جان دریغم نیست از عیسی ولیک 🔸 واقفم بر عِلم دینش نیک نیک 🔹 حیف می‌آید مرا کآن دین پاک 🔹 در میان جاهلان گردد هلاک 🔸 شکر ایزد را و عیسی را که ما 🔸 گشته‌ایم آن دین حق را رهنما 🔹 از جهود و از جهودی رسته‌ام 🔹 تا به زُنّاری میان را بسته‌ام 🔸 دور دور عیسِي است ای مردمان 🔸 بشنوید اسرار کیش او به جان 4⃣ بدین‌سان، یهودیِ خدعه‌گر در میان مسیحیان جایگاهی رفیع می‌یابد: 🔸 صد هزاران مرد ترسا سوی او 🔸 اندک اندک جمع شد در کوی او 🔹 او بیان می‌کرد با ایشان به راز 🔹 سرّ انگلیون و زِنّار و نماز 🔸 او به‌ظاهر واعظ احکام بود 🔸 لیک در باطن صفیر و دام بود 🔹 دل بدو دادند ترسایان تمام 🔹 خود چه باشد قوّت تقلید عام 🔸 در درون سینه مِهرش کاشتند 🔸 نایب عیسی‌ش می‌پنداشتند! 5⃣ وزیر ۶ سال در میان مسیحیان زیست و با تزویر به مولا و مقتدای ایشان بدل شد. تا سرانجام شاه به او پیام داد که: "وقت آمد، زود فارغ کن دلم." .@adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (٢) 1⃣ در این زمان مسیحیان به ١٢ گروه تقسیم می‌شدند که در رأس هر دسته امیری بود و جملگیِ ایشان و قوم‌شان وزیر را رهبر معنوی خود می‌دانستند. 2⃣ وزیر به‌دستور شاه ابتدا برای هر یک از سران ١٢گانه‌ی فوق طوماری از احکام عیسی نوشت که با طومار دیگری متناقض بود و بدین‌سان در میان مسیحیان تفرقه انداخت و ایشان را به ١٢ جناح معارض و معاند بدل کرد: 🔸 ساخت طوماری به‌نام هر یکی 🔸 نقش هر طومار دیگر مسلکی 🔹 حکم‌های هر یکی نوعی دگر 🔹 این خلاف آن ز پایان تا به سر 🔸 در یکی راه ریاضت را و جوع 🔸 رکن توبه کرده و شرط رجوع 🔹 در یکی گفته ریاضت سود نیست 🔹 اندرین ره مَخلَصی جز جود نیست 🔸 در یکی گفته که جوع و جود تو 🔸 شرک باشد از تو با معبود تو 3⃣ چون وزیر از طریق این طومارهای متناقض اسباب تفرقه در مسیحیان و انشعاب ایشان به فرقه‌ها و جناح‌های متخاصم را فراهم ساخت، مکر نهایی را آغاز نمود: 4⃣ او به‌ناگاه دست از موعظه برداشت و در خلوت به ریاضت نشست. روزها گذشت، مریدان به تب و تاب افتادند و از فراق وی لابه و زاری سر دادند: 🔸 خلق دیوانه شدند از شوق او 🔸 از فراق حال و قال و ذوق او 🔹 لابه و زاری همی کردند و او 🔹 از ریاضت گشته در خلوت دو تو 5⃣ سرانجام، مریدان دست تضرع به سوی او برداشتند که ما را از فیض خود محروم نکن: 🔸 از سر اکرام و از بهر خدا 🔸 بیش از این ما را مدار از خود جدا 🔹 ما چو طفلانیم و ما را دایه، تو 🔹 بر سر ما گستران آن سایه، تو 🔸 ما به گفتار خوشت خو کرده‌ایم 🔸 ما ز شیر حکمت تو خورده‌ایم 🔹 الله الله این جفا با ما مکن 🔹 خیر کن، امروز را فردا مکن 6⃣ وزیر پاسخ می‌دهد که جانم با شماست لیک این خلوت و ریاضت به‌دستور عالم غیب است و چاره‌ای ندارم: 🔸 من نخواهم شد از این خلوت برون 🔸 زآنک مشغولم به احوال درون .@adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (٣) 1⃣ اصرار سران ١٢گانه‌ی مسیحیان مکرر می‌شود و اِبرام وزیر در نشکستن خلوت و ریاضت استوار و پا برجا است. تا سرانجام به مریدان پیام می‌دهد که قصد رخت بربستن از این جهان و سفر به نزد عیسی دارد: 🔸 که مرا عیسی چنین پیغام کرد 🔸 کز همه یاران و خویشان باش فرد 🔹 روی در دیوار کن، تنها نشین 🔹 وز وجود خویش هم خلوت گزین 🔸 الوداع ای دوستان من مرده‌ام 🔸 رَخت بر چارُم فلک بر بُرده‌ام 🔹 پهلوی عیسی نشینم بعد از این 🔹 بر فراز آسمان چارُمین 2⃣ وزیر سپس یکایک رهبران دوازده‌گانه مسیحیان را فرامی‌خواند، در تنهایی هر یک را خلیفه‌ی خویش می‌کند و فرمان می‌دهد که هرکسِ دیگر مدعی خلافت شد او را بی‌هیچ تردید بکُش یا زندانی کن: 🔸 وآنگهانی آن امیران را بخواند 🔸 یک به یک تنها به هر یک حرف راند 🔹 گفت هریک را بدینِ عیسوی 🔹 نایب حق و خلیفه من تویی 🔸 وآن امیرانِ دگر اتباع تو 🔸 کرد عیسی جمله را اشیاعِ تو 🔹 هر امیری کو کِشَد گردن، بگیر 🔹 یا بکُش یا خود همی دارش اسیر 🔸 لیک تا من زنده‌ام این وا مگو 🔸 تا نمیرم این ریاست را مجو 3⃣ سپس، وزیر چهل روز دیگر در خلوت نشست و سرانجام خود را کشت: 🔸 بعد از آن چل روز دیگر در ببست 🔸 خویش کُشت و از وجود خود بِرَست 4⃣ بعد از مرگ وی غوغا و فتنه در میان مسیحیان افتاد و اُمَرا و اتباعشان، که هریک خود را طبق فرمان‌ها و طومارهای وزیر، خلیفه‌ی بر حق می‌دانستند، به قتل و هدم یکدیگر مشغول شدند: 🔸 چونک خلق از مرگ او آگاه شد 🔸 بر سر گورش قیامت‌گاه شد 🔹 خلق چندان جمع شد بر گور او 🔹 مو کنان جامه دران در شور او 🔸 بعدِ ماهی گفت خلق: ای مهتران 🔸 از امیران کیست بر جایش نشان 🔹 یک امیری زان امیران پیش رفت 🔹 پیش آن قوم وفااندیش رفت 🔸 گفت اینک نایب آن مرد، من 🔸 نایب عیسی منم اندر زمن 🔹 اینک این طومار برهان من‌است 🔹 کین نیابت بعد از او مال من‌است 🔸 آن امیر دیگر آمد از کمین 🔸 دَعویِ او در خلافت بُد همین 🔹 آن امیرانِ دگر یک یک قطار 🔹 برکشیده تیغ‌های آبدار 🔸 هر یکی را تیغ و طوماری به‌دست 🔸 در هم افتادند چون پیلانِ مست 🔹 صد هزاران مردِ ترسا کشته شد 🔹 تا ز سرهای بریده پُشته شد 🔸 تخم‌های فتنه‌ها کو کشته بود 🔸 آفت سرهای ایشان گشته بود 5⃣ بدین‌سان، انهدام مسیحیان، که با سرکوب و جنگ و خونریزیِ «شاه یهودیه» ممکن نشده بود، با خدعه‌ی وزیر او به فرجام رسید! .@adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (۴) 🎯 یهود؛ بازنده‌ی نهایی 1⃣ مولانا، به‌رغم این مکر شیطانیِ عجیبِ شاه و وزیر ، ایشان را احمق و جاهل و بازنده‌ی نهاییِ بازی می‌داند که به‌ظاهر در آن برنده‌اند، زیرا از حکمت و "سبب‌سوزی" خداوند غافل‌اند: 🔸 همچو شَه نادان و غافل بُد وزیر 🔸 پنجه می‌زد با قدیمِ ناگزیر 🔹 با چنان قادرْ خدایی کز عدم 🔹 صد چو عالَم هست گرداند به دَم 🔸 صد چو عالِم در نظر پیدا کند 🔸 چون که چشمت را به خود بینا کند 🔹 صد هزاران نیزه‌ی فرعون را 🔹 درشکست از موسی‌ئی با یک عصا 🔸 صد هزاران طبِّ جالینوس بود 🔸 پیش عیسی و دَمَش افسوس بود 🔹 صد هزاران دفتر اشعار بود 🔹 پیش حرف امیی‌اش عار بود 🔸 با چنین غالبْ خداوندی کسی 🔸 چون نمیرد گر نباشد او خَسی 🔹 بس دل چون کوه را انگیخت او 🔹 مرغ زیرک با دو پا آویخت او 🔸 چند گویی من بگیرم عالَمی 🔸 این جهان را پُرکنم از خود هَمی 🔹 گر جهان پُر برف گردد سر به سر 🔹 تابِ خُور بگدازدش با یک نظر 🔸 وزر او و صد وزیر و صد هزار 🔸 نیست گرداند خدا از یک شرار 🔹 عین آن تخییل را حکمت کند 🔹 عین آن زهرآب را شربت کند 🔸 آن گمان‌انگیز را سازد یقین 🔸 مِهرها رویاند از اسباب کین 🔹 پرورد در آتش ابراهیم را 🔹 ایمنیِ روح سازد بیم را 🔸 از سبب‌سوزیش من سوداییم 🔸 در خیالاتش چو سوفسطاییم .@adyanoerfann
✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (۵) 🎯 وظیفه‌ی ما چیست؟ 1⃣ و سرانجام، پیام حکیمانه‌ی مولانا توجه به "موش"هایی است که مدام، انبارِ اندوخته‌ها و حاصل تلاش ما را تهی می‌کنند! 2⃣ ما بی‌توجه به ایشان، باز انبار خود را پر می‌کنیم و دگر باره آن را تهی می‌یابیم! 3⃣ به‌عبارت دیگر، "دفع شَرّ موش" اولویّتی است که بدون انجام آن نمی‌توان به هیچ اقدام سازنده پرداخت:‌ 🔸 ما درین انبار گندم می‌کنیم 🔸 گندمِ جمع‌آمده گم می‌کنیم 🔹 می‌نیندیشیم آخر ما به هوش 🔹 کین خلل در گندمست از مکر موش 🔸 موش تا انبار ما حفره زدست 🔸 وز فنش انبار ما ویران شدست 🔹 اوّل ای جان دفع شَرّ موش کن 🔹 وآنگهان در جمع گندم جوش کن @adyanoerfann
📚 چاپ کتاب: «گزارش یک دوران: سی‌سال زندگی یهودیان ایرانی»، نوشته: «هارون یشایایی» از شخصیت‌های مهم یهودی معاصر، بهانه‌اى شد تا نگاهی دوباره داشته باشیم به تاریخ معاصر یهودیان ایرانی. لذا قصد داریم در سلسله گزارش‌هایی، گوشه‌ای از مطالب قابل توجه این کتاب را به اطلاع شما خوانندگان عزیز برسانیم. قسمت اول این گزارش را چند ماه قبل منتشر کردیم. دوستانی که موفق به مطالعه‌ی آن نشده‌اند می‌توانند در آدرس زیر مطالعه کنند: 👉 http://jscenter.ir/other-topics/jewish-celebrities/10412 @adyanoerfann
✡ یهودیان ایران در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی (١) 1⃣ آقای در ادامه‌ی کتاب و ذیل عنوان «ورود به دورانی جدید» مى‌نویسد: 2⃣ بعد از وقایع ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تهران که تظاهرات مردم به خشونت گرائید و نقطه آغاز انقلاب و رژیم پهلوی بود، گروهی از به فعالیت‌های انقلابی جذب شدند و در این ارتباط سازماندهی مناسب را به‌وجود آورده و اعلام موجودیت کردند و محوریت و مسؤولیت فعالیت‌های بعدی را سال‌ها به عهده گرفتند. 3⃣ از مهم‌ترین وقایع قابل ذکر، شرکت در تظاهرات اربعین، (دی‌ماه ۱۳۵۷)!! بود که بزرگ‌ترین تظاهرات خیابانی قبل از پیروزی انقلاب است و غیرمسلمانان مخصوصاً در آن شرکت داشته‌اند و این حضور و مشارکت یهودیان، در جریان انقلاب و در رسانه‌های داخلی و جهانی بازتاب گسترده‌ای یافت. ✍ [اندیشکده: متأسفانه برخلاف بسیاری از اقوام و اقلیت‌ها، که در دوران سیاه ستم‌شاهی از فراوان در دربار پهلوی برخوردار بودند، «کمترین» همراهی را با حرکت انقلابی مردم داشتند. حضور یهودیان در بین مردم (که اعتراف به آن در کلمات جناب یشایایی آشکار است)، آن‌هم بعد از آشکار شدن پهلوی، خود نشان از این ناهمدلی دارد!] @adyanoerfann