eitaa logo
˼ عَــین‌شـین‌قـاف ˹
27.9هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
423 ویدیو
2 فایل
‹ ﷽ › متولـد : ¹³⁹⁹.⁷.¹⁹ ️خواستم‌شعری‌بگویم ꧇)! بـٰاحروفےغیرعشق‌هرچھ‌آمد عین‌بودو شین‌بودو قـٰاف‌بود🔗♥️ جمع پناهیون: @Panah_118 فروشگاهمون: @mahsin_scarf شرایطمون: @shurott کپـے؟ بجز استفادھ شخصے راضی نیستیم🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
می گویند تنها یک بار عاشق می شوی، اما من فکر نمی کنم درست بگویند؛ 'هر بار، هر بار که به تو نگاه می کنم دوباره از اول عاشق میشوم.'
میگه‌ که : «سلام بر کسایی که در ما چیزهایی دیدن و دوست داشتن که خودمون ندیدیم و دوست نداشتیم!» و حقیقتازیباست..💛✨
جانِ هر زنده‌دلی بسته به جانِ دگرست... ♥️🌱“
چو عشق را تو ندانی بپرس از شب‌ها . . .✨
"بسم ربّ الخـٰالق دل های عـٰاشق✨"
شعر و شاعرے را گذاشٺه ام ڪنار، ساده مے‌گویم ؛ صبح یعنے تــــــو " به خیر " باش برایم :)'🌥!
💛🔗
"توجه به خریدهای همسر🛍" ❪وقتی همسرتون از سرکار به خونه بر‌میگرده، با روی باز ازش استقبال کنید.❫ ◂"خسته نباشیِ"جانانه‌ای بگید و بعدش به سراغِ خریدهایی که انجام داده برید. ◗توجه شما به خریدهایی که همسرتون کرده تا حدی نشون‌دهنده‌ی توجه شما به زحماتیه که اون میکشه . . یادتون باشه در حینِ دیدنِ خرید و جابه‌جا کردنِشون، حتما قدر‌دانی کنید♥️
- اصفهان با آن همه وسعت شده نصف جهان؛ یک وجب قد داری و کل دنیایم گشته‌ای ... 🌍✨:)
"گفته‌بودم‌دوجهانم‌شده‌چشمان‌شما؟👀"
وقتی میخنده مثل مولانا بهش بگید: -من بهشتم همه در خندیدن توست تا تو باشی نشوم خیره به‌ لب‌های کسی☁️✨- بعدش قشنگ تر میخنده :))
یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز ... پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود... منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ... ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ... منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست ... نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ...🤭🌸 توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!! نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ... همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..! بغل ماشین ما ، یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن … خانومـہ خیلـے بد حجاب بود … بـہ شوهرش گفت : "خـاک بـر سرت ..! ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ" منوچہر یـہ شاخـہ برداشت و پرسیـد : "اجازه هسـت ؟" گفتـم : آره داد به اون آقاهـہ و گفت : "اینو بدید به اون خواهرمون ...!" اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد و روسریشو ڪـشـید جلو !!! " همسر شهید سید منوچهر مدق🌱"