غدیر خم در بیان اهل تسنن.mp3
2.42M
.
#مشعل(۱۳۸)
🔅 فضائل امیرالمومنین (ع) - قسمت ۲۰
▫️غدیر خم در بیان اهل تسنن
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱
تفسیر سوره مریم آیه ۶ - قسمت ۱.mp3
4.5M
.
#تفسیر_قرآن(۳۱)
📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶
▫️ قسمت ۱
▫️ویژگی اصلی فرزند خوب
📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط هتل کربلا معلی اعزامی روز جمعه ۲۰ مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم ظرفیت محدود
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 وقتی اعمالمان را به امام زمان ارواحنا فداه هدیه میدهیم چه اتفاقی میافتد؟
#امام_زمان
🎙 #آیت_الله_ناصری
@afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 بنظرتون یه مادر، یه خانم خانه دار چطور میتونه امام زمانش رو یاری کنه؟
🌸 چقدر میتونه برا ظهور تاثیر گذار باشه؟
#ظهور
#قسمت_چهل_و_سوم_رمان_نسل_ سوخته: بیدار باش
وقت هامون رو با هم هماهنگ کرده بودیم ... صبح ها که من مدرسه بودم ... اگر خاله شیفت بود ... خانم همسایه مون مراقب مادربزرگ می شد ...
خدا خیرش بده ... واقعا خانم دلسوز و مهربانی بود ... حتی گاهی بعد از ظهرها بهمون سر می زد ... یکی دو ساعت می موند ... تا من به درسم برسم ... یا کمی استراحت کنم...
اما بیشتر مواقع ... من بودم و بی بی ... دست هاش حس نداشت ... و روز به روز ضعفش بیشتر می شد ... یه مدت که گذشت ... جز سوپ هم نمی تونست چیز دیگه ای بخوره ...
میز چوبی کوچیک قدیمی رو گذاشتم کنار تختش ... می نشستم روی زمین، پشت میز ... نصف حواسم به درس بود ... نصفش به مادربزرگ ... تا تکان می خورد زیر چشمی نگاه می کردم ... چیزی لازم داره یا نه ...
شب ها هم حال و روزم همین بود ... اونقدر خوابم سبک شده بود ... که با تغییر حالت نفس کشیدنش توی خواب ... از جا بلند می شدم و چکش می کردم ...
نمی دونم چند بار از خواب می پریدم ... بعد از ماه اول ... شمارشش از دستم در رفته بود ... ده بار ... بیست بار ...
فقط زمانی خوابم عمیق می شد که صدای دونه های درشت تسبیح بی بی می اومد ... مطمئن بودم توی اون حالت، حالش خوبه ... و درد نداره ...
خوابم عمیق تر می شد ... اما در حدی که با قطع شدن صدای دونه ها ... سیخ از جا می پریدم و می نشستم ... همه می خندیدن ... مخصوصا آقا جلال ...
- خوبه ... دیگه کم کم داری واسه سربازی آماده میشی ... اون طوری که تو از خواب می پری ... سربازها توی سربازخونه با صدای بیدار باش ... از جا نمی پرن ...
و بی بی هر بار ... بعد از این شوخی ها ... مظلومانه بهم نگاه می کرد ... سعی می کرد آروم تر از قبل باشه ... که من اذیت نشم ... من گوش هام رو بیشتر تیز می کردم ... که مراقبش باشم ...
بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد ... کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی ... ایستاده هم خوابم می برد ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قصه شب✨✨✨✨
💠 «غذای یهودی»
💠 موضوع قصه: آشنایی کودک با ماجرای بیماری و شهادت حضرت رسول (ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤لالایی مهدوی✨✨✨
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ...
🌱رگ خشک احکام الهی جز با خون گرم حضور تو جان تازه نمی گیرد!
🌱سلام بر تو ای گنج ودیعه شده در خزائن الهی.
و سلام بر روزی که به یُمن جاری شدن احکام خدا، درخت شادی انسان شکوفه خواهد زد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
@afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 امروز چهارشنبه↯
☀️ ۲۵ مهر ۱۴۰۳
🌙 ۱۲ ربیع الثانی ۱۴۴۵
🎄 ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴
زیارت روز چهارشنبه امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی(علیهمالسّلام )
🍃🌸 ☀️ #حدیث
از دروغ بپرهیزید، چه کوچک باشد،چه بزرگ،چه جدی باشد و چه شوخی چرا که انسان اگر دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ هم جرأت پیدا میکند.
@afaggasht
انسان شناسی 131.mp3
10.75M
#انسان_شناسی ۱۳۱
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
➖ خدا را چگونه میشود دید؟
➖ صدای خدا را چطور میشود شنید؟
➖ اولین چیزی که خدا خلق کرد، چه بود؟
4_6035189925811325979.m4a
2.12M
❓چقدر برای امام زمانمان همت بخرج داده ایم؟!
⁉️چرا دعا نمی کنیم تا از زندان غیبت نجات پیدا کنیم؟
❓راه یاری کردن امام زمان ارواحنافداه چیست؟
🎧: استاد حاج آقا #زعفری_زاده
زمان: ١١ دقیقه
#سخنرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حجتالاسلام عالی
🔸شروط آمدن امام زمان عجل الله؟!
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
ظهور نزدیکه ان شاءالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواص فوق العاده صلوات 🌷
@afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ تربیت رسانه ای نسل منتظر ۱۱
🔶 مسوولیت پذیری رسانه ای والدین
🔹 برشی از درسهای سواد رسانه #استاد_نصرالله_پور
┅══❉♦️❉══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کاروان زیارتی آفاق گشت رباط هتل کربلا معلی اعزامی روز جمعه ۲۰ مهر ماه
🌹 انشاالله روزی همه شما همراهان همیشگی کانال
🌹 تاریخ ثبت نام بعدی 24 آبان ماه
🌹 اتوبوس اول تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس دوم تکمیل❌✅
🌹 اتوبوس سوم 6 نفر تا تکمیل ظرفیت
🌹 کسانی که عضو کانال هستن و ثبت نام کنند تخفیف خواهند داشت
🧊جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
09383034903
#قسمت_چهل_و_چهارم_رمان_نسل_ سوخته: سلام بر رمضان
چند سال منتظر رمضان بودم ... اولین رمضانی که مکلف بشم ... و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم ...
اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست ... من خودم گوش به زنگ اذان و سحر بودم ... خدا رو شکر، بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود ... فقط باید کمی زودتر از جا بلند می شدم ...
گاهی خاله برام سحری و افطار می آورد ... گاهی دایی محسن ... گاهی هم خانم همسایه ... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه ... و کلا از من یادشون می رفت ... و من خدا رو شکر می کردم ... بابت تمام رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم ...
هر چند شرایط شون رو درک می کردم ... که هر کدوم درگیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن ... و دلم نمی خواست باری روی دوش شون باشم ... اما واقعا سخت بود... با درس خوندن ... و اون شرایط سخت رسیدگی به مادربزرگ ... بخوام برای خودم غذا درست کنم ...
روزها کوتاه بود ... و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ... هر وقت خبری از غذا نبود ... مواد صاف شده سوپ مادربزرگ رو که از سوپ جدا می کردیم ... نمک می زدم و با نون می خوردم ... اون روزها خسته تر از این بودم که برای خودم ... حس شکستن 2 تا تخم مرغ رو داشته باشم ...
مادربزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه ... دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود ... با کوچک ترین اشاره از جا می پریدم ... صندلی رو می گذاشتم توی دستشویی ... زیر بغلش رو می گرفتم ...
پشت در ... گوش به زنگ می ایستادم ... دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد ... زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم ... و با سرعت برمی گشتم دستشویی ... همه جا و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار ...
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی عجیب
از آیت الله مصباح در عظمت حضرت معصومه سلام الله علیه