و تویی
🌀و تویی که بهفرمودهی قرآن به مرگ مبتلا نگشتی و نزد پروردگار عالم روزی داری.
از ثقل جسم خاکی رهیدی و با رهایی از بند دنیا به حیات طیب دست یافتی.
تو خود بگو با کدام منطق می توان داغ این فراق را باور نمود که در سومین سالگرد عروجت، دل ها هنوز با نبودت نا آشنایی می کند.
چشم ها باران دارد و عطر حضورت بیش تر از گذشته حس می گردد.
🌀بیچاره آنکه می پنداشت؛ با حذف جسمانی تو، رهایی از حضورت را خواهد چشید.
حال آنکه مردان خدا را جز شهادت به رزق حیات طبیه نخواهد رساند.
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃جلوهای از اسم اعظم
✍️فاطمه رجبی بهشت آباد، عضو تحریریه مجتهده امین
در دنیای نوشتن، آدم بخواهد از مادر حرف بزند، بیشتر یاد «پروست» میافتد. رمانی به مثابه یک نامه بزرگ به مادر. گزیدهشده و گذرا اما عمیقِ آن را در رمان «جویس» میبینیم. وقتی «استیون ددالوس» در خوابگاه مدرسه بیتاب شب بهخیرگفتنهای مادرش میشود و گریه میکند.
وقتی خاطراتتان را مینوشتید، بیشتر از همه از مادر مینوشتید. وابستگی و مهر و محبت شما به مادرتان از جنس علاقه «پروست» و «جویس» نبود. از شیرخوردنتان نوشتید و جای گرم و نرمتان بر پشت مادر و بعد همه جا دنبال او بودن. یک علاقه تمامعیار که وقتی در چهارده سالگی برای پیدا کردن کار به شهر رفتید، همان ساعات اول، اندوهی در شما بیدار شد و در چشمانتان اشک حلقه زد؛ اندوهی به نام دلتنگی برای مادر. روزها را به سختی سر میکردید تا برسید به شب که اشکها را در سکوت شب زیر لحاف به یاد مادر رها کنید.
بیشک اگر سفرها و دفاع از وطن وقتی برایتان میگذاشت و میخواستید ادامه علاقه خود را به مادرتان لابهلای روزنوشتهایتان جاودانه کنید، عمیقتر و صمیمیتر از او مینوشتید و شبیه رمانی میشد که شخصیت اصلیاش مادر بود.
آن موقع نمیدانستید این سفر آغاز سفرهایی دیگر است و دوری هر چه بیشتر از مادر. سفرهایی که بر قصه زندگیتان اثر گذاشت. وقتی نمیتوانستید زودتر خودتان را به مادر برسانید و فقط زنگ میزدید، او از پشت گوشی شما را میبوسید. انگار صدایتان، قاسم را تمام و کمال برایش مجسم میکرد و صورت و گردنتان را سفت میبوسید.
یکی از سفرها، ناخواسته طولانی شده بود. پیش از سفر رفته بودید که بگویید فقط دو شب مأموریت میروم، زود بر میگردم. ولی قبول نمیکرد. بیمقدمه گفت «اینقدر نگو امریکا امریکا، من مادرتم! شاید دیگر من را نبینی». قصه نارضایتی مادرها خیلی کشدار نیست و زود راضی میشوند. لبخندی به لبتان آمد و کف پایش را بوسیدید. بعدها، طبق همان پیشبینی خودش که شاید دیگر من را نبینی، او را روی تخت بیمارستان دیدید. سوریه بودید. خودتان را به او رساندید. به همه گفتید بروید، خودم امشب پیش مادر میمانم. تا صبح فقط کف پایش را بوسیدید و به صورتتان کشیدید و گریه میکردید که ببخش من فرزند خوبی برایت نبودم.
هرچند «پروست» در رمان بلند خود هیچ وقت از مرگ مادرش حرفی نزد و در ادبیات جاودانهاش کرد، شما نیز بعد از رفتن مادر، به نیابتش به مادر شهدا سر میزدید. این گونه مادر را برای خود جاودانه کردید و باز به او وصل شدید. مادر نرفت، همان حوالی خانواده شهدا عطرش را حس میکردید.
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖تشییع نامه
پردهی اول
چهارده خرداد ۱۳۶۸ بود با صدای گریهی پدر و مادرم از خواب بلند شدم. مادرم مثل مرغ پرکنده شده بود، با گریه و بیقراری داشت پیراهن مشکی پدرم را آماده میکرد. خواهر و برادرم از مدرسه برگشته بودند.
خبر، تلخ و سنگین بود. امام امت، امام خمینی به ملکوت اعلی پیوسته بود.
امامی که مُراد تمام مردم جنگزدهی آن روزها بود.
پدرم با چند نفر از اقوام و دوستانش راهی تهران شد.
ما هم به همراه مادر جلوی تلویزیون نشستیم و با زمزمههای مادرم گریه کردیم.
سیل جمعیتی بود که به سمت بهشت زهرا روانه شده بود.
سه روز و سه شب برای وداع مردم با پیر و مرادشان در نظر گرفته بودند. جسم بیجان امام را در تابوتی شیشهایی قرار داده بودند، تا مردم یک دل سیر با امامشان وداع کنند.
سه روز و سه شب در بیابانهای بهشت زهرا ماندند و گریه کردند و روضه خواندند و این شد باشکوهترین تشییع تا آن زمان.
پردهی دوم
صبح روز جمعه سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸ خبر شهادت سردار را با صدای گریههای بلند همسرم که تا آن روز هیچ وقت شاهدش نبودم، شنیدم.
قلبم در فشار غیر قابل تحملی بود. تلفن را برداشتم تا به مادرم خبر را برسانم، اما صدای مادرم با گریه همراه بود و این به معنای این بود که خبر را زوتر از من شنیده است.
دقایقی نگذشته بود که سیل تماسها جاری شد و اولین سؤالی که همه همراه با گریه میپرسیدند این بود: خبر شهادت حاج قاسم واقعیت دارد؟!
تشییع سردار از روز شنبه ۱۴ تا چهارشنبه ۱۸ دی در شهرهای کاظمین، بغداد، نجف، کربلا، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان نزدیک به پنج روز طول کشید و نهایتا پیکر مطهر او در نیمه شب ۱۸ دی در گلزار شهدای کرمان در مزاری که از قبل توسط خودشان مشخص شده بود آرام گرفت.
پردهی پایانی
در طول این سی سال از رحلت امام خمینی تا شهادت سردار، علما و فضلای بسیاری به ملکوت اعلی پیوستند، اما تاریخ چهل سالهی انقلاب با شکوه تر از این دو تشییع به خود ندید که این نشان از فتح قلوب این دو عزیز داشت.
همانطور که حضرت آقا در سخنرانی خودشان فرمودند: سردار سلیمانی سردار دلها بود.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
خبر شهادت
✍️فاطمه میری
دیشب را نخوابیدم.
از ترس سه سال پیش،
از ترسی که صبحش خبر شهادتت تو باشد.
ترس شنیدن خبر بد خبر شهادت تکهای از جان وطن.
ترسیدم از خوابی که ما را فرا گرفت و دشمنی که تو را از ما.
اما بیدار شدیم از شهادتت، فهمیدیم دشمن تو شوخی ندارد. بیم ندارد که دستش را به خون عزیزان دلِ ایرانم تر کند.
حاجی کجایی؟ دلم برایتان تنگ شده، خیلی.
راستش را بگویم حسودی میکنم به مقام شما. دلم تنگ است برای خودم، دلم برای خودم میسوزد، چرا کاری نکردم برای ایران عزیزم، منِ ادعایی، قدمی برنداشتم قلمی نزدم. دلم مرگی بسان تو را میخواهد.
حاجی به مردم شهرت حسودی میکنم که همشهری آنان بودی.
حاجی! به محبت درون دل نوجوانم حسودی میکنم، حسودی میکنم که تو را بهتر از من شناخته.
من حسودی میکنم به کل مردم ایران، که تو را دوست دارند.
اما خوشحالم که دوست داشتنیِ من عزیز دل مردم است.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید از حدیث دیگران
والعزه لله جمیعا
و عزت از آن خداست.
برای عزتمندی هر چه بیشتر مردمان نجیب ایران دعا کن.
تو که آن بالا نشستی و متنعم به خوان حضرت زهرا(س) هستی،
برای مرگ ما هم دعا کن.
مرگی چنین میانه میدانم آرزوست.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱تولدی دیگر
✍️زهره قاسمی
شهادت پایان نیست؛ آغاز است؛ تولدی دیگر است.
عجب صدقِ این جملات، بعد از رفتنت به همهمان ثابت شده مردِ رؤیایی!
تو که هستی که در خلوت و شلوغیِ روح مناجاتهایمان، اینقدر حضور داری؟!
تو که هستی که با هر سلام ما خدمت اربابمان در کنارمانی؟!
تو که هستی که در ابتدا و انتهای همهی دعاهایمان، تصویر چهرهی پاکت از جلوی چشمِ ذهنمان، دور نمیشود؟!
تو که هستی که روزهای حسرت نداشتنت تمام نمیشود؟!...
زندگی و حیات، به جسم نیست.
کاش ما هم کمی طعم زندگی را بچشیم.
تو
با شهادتت
آغاز شدی
زنده تر شدی
بیشتر هستی
آری
مزدِ بندگی
چیزی جز این نیست.
یک عمر برای خدا زیستن را خدا زیبا جبران میکند.
و چه نیکو عاقبتی!
دستمان را رها نکن
که بد جور نیازمندیم و گرفتار.
مردِ بزرگِ رویایی!
#حاج_قاسم
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بهانهی جدید دیدار
✍ راضیه کاظمی زاده
چند سالی است که دیگر تنها بهانهی ما برای سفر به کرمان فقط دیدار با اعضای خانواده نیست؛ ما بهانهی جدیدی برای آمدن به وطنمان داریم که در کنار انگیزه و شوق دیدار با خانواده ما را همراهی میکند و هر بار ما را به وجد میآورد. آری آن بهانهی دیدار « سردار دلهاست » ، او که تا زنده بود خودش را وقف انقلاب و اهداف آن کرده بود و برای حفظ امنیت کشورش «جانش» را که بزرگترین اندوختهی هر فردی است در طبق اخلاص گذاشته بود. او که با وجود مشغلههای زیادی که داشت از افزودن به ارزشهای معنوی خود غافل نبود: دیدار با فرزندان شهدا، سر زدن به روستای اجدادیاش و رفتن به مزار والدینی که بهراستی میدانستند که چگونه باید فرزندشان را تربیت کنند. او که خودش را ملزم کرده تا هر سال در منزلش در کرمان روضهی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را دایر کند و خودش حضور فعال داشته باشد.
انگار او میدانست که باید رزق مادی و معنوی هر سالهاش را از روضهی مادر بگیرد و خودش را بیمه کند! او ذوب در عشق و محبت معصومین علیهم السلام بود و بزرگترین آرزویش شهید شدن در راه مکتب اهل بیت علیهمالسلام بود و در انتها به آرزوی والایش رسید.
به یاد میآورم آن روز شومی را که اخبار خبر شهادت سردار را اعلام کرد، حال عجیبی بود و نمیتوانستم این داغ بزرگ و غم بیانتها را بپذیرم، در دل خدا خدا میکردم که این خبر اشتباه باشد و منتظر نقض آن بودم.
اما اینگونه نبود ... آنچه که از آن واهمه داشتم بر سرم آمده بود، شهادت سردار به اندازهای برایم دردناک بود گویا یکی از عزیزانم را از دست داده بودم! قرار شده بود پیکر حاج قاسم را در قم نیز تشییع کنند فرصت را غنیمت شمردم و با همسرم و فرزندانم در مراسم شرکت کردیم و او را با اشک و اندوه بیانتها و فراوان راهی جایگاه ابدیش کردیم.
جایگاهی که امروزه با قرار گرفتن در آنجا دلت آرام میگیرد و حس خوشایندی به سلولهایت تزریق میشود گویا تو به زیارت امام بزرگواری آمدهای!
هر زمان که به گلزار شهدای کرمان و مزار حاج قاسم مشرف میشوم، گویا روح او را در کنارم احساس میکنم، او ایستاده است در کناری تا به مهمانانش خوش آمد بگوید. او که در دوران زندگیاش تمام وجودش را وقف مردم کرده بود، حتی مرگ هم نتوانست بین او و مردمش و روحیهی فداکاریش فاصله بیندازد، چرا که مزار او تبدیل شده به مأمنی امن و آرام برای افراد مختلف با هر زبان و هر نژادی تا بیایند و درد و دلهایشان را به سردار دلها بگویند و از او یاری بطلبند و بر گردند و او نیز مانند پدری دلسوز به حرفهایشان گوش فرا میدهد و در انتها با لبخندی خاص که همیشه مهمان صورتش بود آنها را راهی میکند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو ..
#جهاد_روایت
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«شوق»
✍زهرا نجاتی
عکسها را باز میکنم. یکی یکی کودکان و نوجوانانی که با شلیک مستقیم گلوله به خاک و خون تپیدهاند، دست خودم نیست هر مادری وقتی این تصاویر را میبیند، اولین تصویر ذهنیاش میشود تصویر کودک خودش، با همان ابعاد، همان قدر خونی، همان قدر کوچک، همان طور مظلوم.
برای مایی که زمان جنگ را ندیدهایم، برای مایی که کودکی تا جوانیمان را با اخبار هرروز فلسطین و غزه سرکردهایم، برای مایی که یک عمر دلمان سوخته و کاری به جز راهپیمایی روز قدس و کمکهایی که در کودکیمان برای فلسطین ارسال میشد، برنمیآمده، شور و شوقمان کمتر از جوانان فلسطینی نیست.
هرکس که تصویر پسرک پناه گرفته در آغوش پدر و شهادت هردویشان را قریب بیست سال پیش دیده، امروز خوشحال است. اما خوشحالی ما جنس غریبی دارد. خوشحالی ما از جنس بغضهای فروداده است. از جنس برای حضور همه کسانی که یک عمر خواستند راه کربلا را تا قدس باز کنند و نبودند که ببینند. از جنس حسرت جمعه سیاه تاریخ.از جنس حسرت هزاران مادر فلسطینی که این سالها فرزندان نوزاد و نوجوان و کودکشان را در خاک و خون، میان پرچم فلسطین به خاک سپردند و دوباره فرزند آوردند به امید مبارزه به امید تربیت نسلی که امروز شاهد افتخار آفرینیشان بودیم.
براستی اگر این مادرها، جنگ را،
نبود امکانات را،
تحریم جهانی غزه را،
نبود وسایل بهداشتی را،
فقر را،
ترس و نبود امنیت را،
بهانه میکردند که البته از بهانههای ما مثل: وضع اقتصادی،
قسمت پوشک،
حال نداشتن،
کوچک بودن خانه،
نبود اعصاب،
خیلی جدیترند،
آن وقت قطعا الان جبهه مقاومت، نسل جوان جنگاوری، نداشت تا مثل مار و ملخ، از زمین و آب و آسمان بر سر صهیونیستها، فرو بیایند.
عکسها را میبندم و دلخوش میکنم به فردایی که توسط همین جوانها و رهبرشان، برای فلسطین و جهان، طور دیگری رقم خواهد خورد و فلسطین، پاره تن اسلام، دیگر مظلوم نخواهد بود.
#فلسطین
#حاج_قاسم
#طوفان_اقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بانوی نمونه 🧕🏻
✍️🏻ف.مرادی
نمیدانم تا به حال با اشک چشمانتان مطلبی را نوشتهاید یا نه!؟ خیلی سخت است اما گاهی یک حادثه، آنقدر تکاندهنده است که نمیتوانی اشک نریزی و ننویسی!
دوست داشتم جای آن مادر بودم و مالک انقلاب برایم زنگ میزد یا به عیادتم میآمد. آخر نمیدانی مالکی که اخلاص و تواضعش زبانزد خاصوعام است، مالکی که امام خامنهای مدظلهالعالی میفرماید: "من روزوشب به یادش می افتم"، کسی که مردم #غزه او را شهید القدس میدانند، اگر به دیدارت بیاید چه حالی دارد!
چه سعادتی این مادر دارد که مورد عنایت خاص سردار سلیمانی است. #حاج_قاسم در وصف این بانو میگوید:
"باعث افتخار ماست که بیبی سکینه از ماست."
و چه سِرّی در این دیدارها و تلفنها نهفته است که مادر شهید شفیعی میگوید:
"گاهی حاج قاسم از سوریه به من زنگ میزد و احوال مرا میپرسید، میگفت خستگیام در شد. برو مادر راحت بخواب".
او تنها همین پسر را داشت که تقدیم انقلاب کرد. او طایفه و قومی نداشت و همه هستی او پسرش بود که با کار در کوره و فقر بزرگش نمود. آن هم چه پسری! در مدیریت، تقوا و اخلاق سرآمد بود. آن قدر شایستگی داشت که جز فرماندهان سپاه کرمان شد و به خیل شهدا پیوست؛ آن هم درسن بیست سالگی.
آری! چنین مادری جای تقدیرواحترام خاص دارد؛ چراکه همه چیزش را برای اسلام داده است.
حاج قاسم شماره ۱۵۰وخردهای از خانواده شهدا را در دفترچه تلفن همراهش داشت که با آنها تماس میگرفت و احوالشان را میپرسید. مردی که نامش لرزه بر اندام دشمن میانداخت و هنوز هم میاندازد، این قدر لطافت روحی داشت. او مصداق بارز آيه رحما بینهم و اشدا علی الکفار بود. اینکه حضرت امام خامنهای، مدام تأکید دارد بر زنده نگهداشتن مکتب حاج قاسم، یک جنبهاش همین است که ما قدر مادران شهید را بدانیم و به آنها ارج نهیم. آن ها با تقدیم عزیزان دلشان به انقلاب، آن را با خون عزیزان خود آبیاری کردند. این انقلاب به وسیله خون شهدا بیمه شده و امید است که ما ادامه دهنده مکتب حاج قاسم باشیم.
چه بسیار مادران شهدایی هستند که گمنام و تنها زندگی کردهاند! باید آنها را به جامعه معرفی کنیم و الگوی راه خودمان و جوانان قرار دهیم.
خاطرات این مادر شهید، "مثل علی مثل فاطمه" را بخوانید و به دیگران توصیه کنید که بخوانند و سرمشق بگیرند.
نکند روزی برسد که بگوییم:
"شهدا شرمندهایم" و به این عبارت اکتفا کنیم؟!
#جهاد_روایت
#مادر_شهید_سردار_علی_شفیعی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«لالههای خونین»
✍سیده ناهید موسوی
جمهوری اسلامی ایران حرم است،سیزدهم دیماه به وقتِ گلزار شهدا مرقد حاج قاسم سلیمانی که قلب تپنده کرمان است. مسیری طولانی به بلندای آرزوها، دلدادگانِ مکتب حاج قاسم سیلی عظیم به راه انداختهاند و فوج فوج قدم در مسیر عاشقی میگذارند. شاید به دنبال چیزی شبیه به شربت شهادت هستند، مستانه و مغرور از هیبت و شکوه مردِ میدان و شیر کرمان، گویی مردمان همان «لَا خَوُفٌ عَلَیْهُمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونْ» هستند. اولیای الهی که تقدیرشان گره خورده به دیماه و سالروز شهادت سردار دلها. ناگهان طوفانی به پا میشود کور و بی رحم و یکی یکی میچیند لالههای مَستی را که در جستجوی عشق بودند، لالهها خونین و واژگون شده به دیدار معشوق میشتابند و مسیر بهشتی گلزار دَری از جنات فردوس را میگشاید تا مهماننوازی سرداردلها آغاز شود و با محبان خود «عِنْدَ رَبِهِمْ یُرزَقُونْ» شوند. اما حسرتی آتشین بماند برای لالههایی که هنوز وقت چیدنشان نرسیده است ولی در باغ شهادت باز باز است...
نصرٌ من الله و فتح قریب
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«نوچههای دشمن»
✍ #سیده_موسوی
دیشب، توییتر نصب کردم.
خدا شاهده! از این همه قساوت قلب بعضی هموطن نه! بهتر بگویم بیگانه، دشمن!!
بله بیگانه، دشمن!! وقتی از شهادت، هموطن خود ابراز خوشحالی کند؛ هموطن من،تو نیست. بلکه خود دشمن است، در پوشش هموطن!
ما، بقول آنها ارزشیا یا انقلابی عاشق شهادتیم، هراسی از این مسیر نداریم بقول سردار:«ما ملت امام حسینم، ملت شهادتیم!»
خوشبسعادت شهدا کرمان، شهادت گوارای وجودشان!
اما این را بگویم با ریختن خون هموطنتان ابراز خوشحالی کردید فقط «حرامزادگی خود را جار زدید.»
#باذن_الله انتقام از حبیب قلبتان اسرائیل خواهیم گرفت! فقط یادتان باشدانتقام فقط با موشک نیست.
#کرمان
#شهدای_کرمان
#حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«بانوی نمونهای به اسم فائزه رحیمی»
✍️🏻ف.مرادی
⭕️افسوس که نامت مهسا نبود تا با مرگت به خانوادهات زنگ بزنند یا در مجلس برایت اقدامی صورت بگیرد.
سلبریتیها گوش فلک را کر کنند که در ایران به زنان ظلم میشود و به دنبال حقوق ازدست رفتهمان سینه چاک کنند. بگویند بیایید و ما را نجات دهید؛ #حجاب اجباری را نمیخواهیم و...
☝️اما بدان کار تو مایه مباهات آسمان شد و آسمانیان را غرق در سرور و شادباش کرد.
کنار مادر سادات با افتخار نشستی، نامت جز زائران سلیمانی برده میشود و چه سعادتی بالاتر از این!
ما را با زمینیان چه کار، ما عزم عرش داریم و به قول مولانا:
🍃مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهام ازبدنم
⭕️دی ماه که میشود، ماه استرس، امتحان و اتفاقات بزرگ فرا میرسد. روزی سردار ما را شهید کردند و رهبر عزیزمان فرمودند: #حاج_قاسم شهید از حاج قاسم زنده برای دشمن خطرناکتر است.
⭕️حرفی پر مغز که هر چه از این حادثه بیشتر میگذرد به ابعاد سخن بهتر پی میبریم. حوادث غزه رخ داده است و مردم صدا میزنند ما ادامه دهنده #شهید_القدس هستیم. حاجی را از خودشان میدانند، نام فرزندانشان، هیئتها، خیابان و بسیاری از مدارس خود را مزین به نامش میکنند. گویی همه ملت ایران نه، بلکه همه آزادیخواهان جهان افتخارشان این است که نام قاسم سرلوحه کارشان باشد.
اخلاص این خاصیت را دارد، کار که برای خدا باشد جهانی میشود.
⭕️امسال در سالگرد #علمدار انقلاب، استقبال بسیار عجیبی صورت گرفت. فائزه رحیمی، کسی که عاشق حاج قاسم و مکتبش بود راهی کرمان شد تا در این رویداد بزرگ شرکت کند. او که شهیدوار زندگی کرده و مدافع #حجاب است، آنقدر که لقب حجاببان میگيرد، تمام دغدغهاش کار فرهنگی است و دنبالهرو راه عشق. دوستان همرزمش میگویند او شهید زندگی کرد و به گفته حاج قاسم عزیز هرکس میخواهد شهید بشود باید شهید زندگی کند.
⭕️آری! دهه هشتادی که ره صدساله را یک شب طی کرد و بر سخن رهبر معظم ما صحه گذاشت که فرمودند:
جوان امروز به مراتب از جوان دهه اول انقلاب، انقلابیتر است.
⭕️شهید رحیمی، دانشجوی فرهنگیان بود و میخواست معلمی در تراز انقلاب باشد. به مردم خدمت کند و چه خوب هم کار خود را انجام داد و رسالتش را به پایان رساند.
#کرمان_تسلیت
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فرقان چیست؟
✍زهرا گندمکار
فرقان یعنی قدرت تشخیص حق از باطل در همهی جبهه ها، نبردها، زمانها و لحظه ها.
نمی شود در مقطعی همراه باشد و در مقطعی ساکت و منفعل و مقابل حق.
حال چگونه می توان به چنین تشخیصی رسید؟
به گفته قرآن
ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا
اگر تقوا پیشه کنید برای شما فرقان قرار میدهم.
در اینجا سوال پیش می آید کدام تقوا؟
ای مومنین
اطیعوا الله و رسوله
اطاعت از خدا و رسول الهی خود نگاه داری در برابر عدم اطاعت از دشمن خدا و رسولش
اطاعت از خدا چیست؟
همان رسالت الهی یا به زبان امروزی پروژه الهی به نام دین .
رسالت و پروژه الهی چیست؟
لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدو الله واجتنبوا الطاغوت.
به درستی که خدا برای هر امتی رسولی مبعوث کرد همانا بنده خدا باشید و با طاغوت مبارزه کنید و پروژه الهی یا همان حکومت جهانی الهی را تحقق بخشند.
اینکه انسانها زیر قوانین و حکومت و ارزشهای طاغوتی بندگی نکنند و بندهی قوانین و حکومت الهی باشند.
سوال که دیگری که مطرح می شود چرا به جای نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم از کلمه رسل استفاده شده است؟
زیرا که شخصیت حقیقی محمد( صلی الله علیه و آله و سلم) مراد نیست،
بلکه شخصیت حقوقی محمد( صلی الله علیه و اله و سلم) مراد است.
محمدی که رسول است و این شخصیت حقوقی پیش و پس از محمد بوده و هست و خواهد بود.
وبا رحلت او تمام نمی شود.
این شخصیت حقوقی رسالت هرگز مثل شخصیت حقوقی یک شرکت نیست .
این شرکت با مرگ مدیرعامل از بین نمی رود بلکه به مدیرعامل بعدی و بعدی منتقل می شود چون اطاعت رسل در طول اطاعت خدا است و ولایت و حکومت از آن خداست.
در این زمان رسولی که واجد شخصیت حقوقی رسالت است ، فقیهی است جامع الشرایط که باید از او تبعیت کرد.
حاج قاسم عزیز، هم از رسالت الهی و هم از رسول الهی در عصر کنونی تبعیت کرد تا صاحب فرقان شد!
چون تقوای سیاسیِ تبعیت از این رسالت و این رسول فرقان می آورد .
و وقتی صاحب فرقان شویم آنوقت اجری عظیم اجری مافوق تصور نصیبمان میشود"یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم ذنوبکم ویدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکن طیبه فی جنات عدن ذالک الفوزالعظیم"
گناهتان را برایتان می آمرزد و شما را در بهشتهایی که از زیر آن نهرها جاری است وارد می کند.
ماییم و فرصت کسب فرقانیت و عاقبت به خیری که سردار دلها نمونهی بارزش بودو
فرمود یکی از شئون عاقبت به خیری این است که رابطهی خود را با این حکیم درست کنیم.
#ولایت_فقیه
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI