«سحر نوزدهم»
✍ایرانپور
نزدیک به دو سال بود که شعله شعله کینه نهروان [۱] بر قلبش زبانه میکشید و تیغ نفاق در غلاف کرده و هر روز با زهر نادانی آبدیدهاش میکرد. سال چهل هجری بود که بار و بنه فتنه را بر دوش کشیده و راه کوفه در پیش گرفت. نقاب دورویی بر صورت کشیده و مدتی در محله بنیکنده ساکن شد. با جماعت خوارج رفت و آمد داشت که در همین ایام دختری را دید که زخم داغ برادر و پدر از نهروان بر دل داشت. مسافر کوفه دختر را دید و ایمان نداشتهاش را در قمار موی و روی او باخت. شعله خصومت با علیابنابیطالب با مهریه[۲]دختر سیاه موی بالا گرفته و بر خرمن دنیا و آخرت مرد مسافر زد. مهریه خون علی بود. دختر از قبیله اشجع بود و مردانی را از این طایفه به معاونت مرد مسافر در کشتن علیابن ابیطالب فرستاد. شبیب بن بجره خوارج مذهب بود و در سرش هوای "لاحکم الا لله" فوران میکرد. [۳] رمضان از نیمه گذشته و فتنه "قطام" و حمایت قبیله بنی اشجع، آتش انتقام نهروان را بیشتر از هر وقت دیگری بر جان مرد مسافر زده و در سحرگاه ۱۹ رمضان او را به مسجدی کشاند که امیرالمؤمنین علی در آنجا نماز میخواند. [۴]
علی بی قرار تر از شبهای دیگر به آسمان چشم دوخت و با ستارگان نجوا کرد. دلش به اشتیاق وصال نبی و یاسش بود. حسرت یک دم نشستن سیر در کنار سفره امکلثوم بر دل دخترش ماند. سفره افطار پهن شده و از میان شیر و نان و نمک، علی تنها به نان و نمکی لب به افطار باز کرد و برای چندمین بار زیر آسمان رفت و لحظات را شمرد. ثانیهها در پی هم به رستگاری علی نزدیک میشد و قلب دخترش بی تابتر.
سحر از نیمه گذشته و وقت نافله شب بود. صدای "اللهم بارک لی فی الموت" علی، نخلها را به سوگ نشانده و ذرهذره بود و نبود عالم در غم فراق پدر زمین و زمان به تلاطم انداخته بودند.
قدمهای علی از میان پیچ و تاب کوچههای کوفه به مسجد نزدیکتر شده و حسرت قدمهای دوباره ابوتراب بر دل خاک میماند. صیحه مرغابیان به فلک بلند شده و دامن مولا چنان نسیمی بر سرشان فرود میآمد. صدای اذان "ابن نباح" [۵] بر منارهها بلند شده و مردم کوفه را به مسجد کشاند. مرد مسافر غرق در خواب شمشیر زهرآلودش را در سینه پنهان کرده و با نوای الصلاه الصلاه مولای محراب چشم باز کرد. امام، به محراب ایستاده و نماز شروع شد. طوفانی از شقاوت به هوا بلند شد و مرد مسافر در رکعت آغازین نماز، شمشیر بر فرق عدالت زد و محراب را به خون مبارک مولای عرش و فرش آغشته کرد. ابن ملجم مرادی بود که ظالمانه دستان دنیا را از دامن دریای عظمت وصی نبی کوتاه کرد. ارکان عرش به لرزه درآمده و فرشتگان در اندوه یتیمی زمین، سر بر زانوی افسوس نهادند. آوای ملکوتی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با صدای حزین شیون اهل آسمان و زمین یکی شد:
"بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِاللهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ"[۶]
پی نوشت:
[۱]: جنگ نهروان؛ جنگی بود بعد از جنگ صفین و حکمیت، که خوارج یا مارقین گروهی را تشکیل دادند و در صفر سال ۳۸ق. به جنگ با امام علی (علیهالسّلام) پرداختند.
در این جنگ، خوارج شکست سختی خوردند و کمتر از ده نفر توانستند از معرکه فرار کنند که یکی از آنان عبدالرحمن بن ملجم مرادی، قاتل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، بود.
[۲]. ابوالفرج اصفهانی، محمد بن حسین، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۱۹.
[۳]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۵-۳۶.
[۴]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۰۹.
[۵]. مؤذن مسجد کوفه.
[۶]. كشف الغمه ،ج ۲، ص۶۳.
#سحر_نوزدهم
#شب_ضربت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI