eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
704 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
193 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز مادران قمی همراه مادران ملیت‌های مختلف و فرزندانشان در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آمده ‌بودند تا همدردی و همدلی خود را به مادران و کودکان رنجدیده‌ی غزه(فلسطین)، اعلان کنند... https://virasty.com/najmehsalehi/1697795450123217009 @AFKAREHOWZAVI
. «درمان و درد» ✍زهرا نجاتی من فکر می‌کنم از یک جایی بعد دیگر آدم‌ها درد نمی‌کشند. اگر دردشان در راه خدا باشد، از یک جایی آدمها فقط رشد می‌کنند، فقط حرکت می‌کنند. سیر می‌کنند. می‌فهمند، می‌بینند اما درد نمی‌کشند نه به خاطر دل سنگ شدن، بلکه به خاطر عمق فاجعه. تا یک جایی قلبت عمق دارد، حس دارد. درد می‌فهمد. اشکت از چشم نشات می‌گیرد و می آید پایین. شاید حتی روی زمین بچکد اما از جایی به بعد، وقتی آن چنگک بی رحم بدون عمل جراحی، دست انداخت میان سلسه اعصابت و نخاعت را بیرون کشید، از لحظه‌ای که دیگر چشمه اشکت خشک شد، دیگر درد را حس نمی‌کنی، اشکی نمی‌ریزی. چون غم بیش از این نمی‌تواند روی وجودت سیطره داشته باشد. مردم فلسطین قریب هشتاد سال است چنین حالی دارند. دقیقا وقتی ما مشغول شمارش ورودی کارت‌هایمان بودیم، وقتی دروغگویان به اسم آزادی زن، دویست جوانمان را شهید کردند، آن‌ها برای ازادی برای داشتن خانه، جنگیدند. دقیقا وقتی صبح وشب بعضی زن، های ما در آرایشگاه و ورزشگاه و اتاق عمل جراحی زیبایی می‌گذشت، آن‌ها به این فکر می‌کردند که نوزادشان شهید خواهد شد یا جوانشان؟! درست وقتی ما مشغول بهانه آوردن برای اطاعت نکردن از ولی بودیم، آنها دنبال جان دادن برای آرمان مسلمان‌ها بودند. و آنها همین‌هستند مردمانی صبور. کالجبل الراسخ. روی خرابه‌هایشان یکدیگر را دعوت به صبر می‌کنند، توی گوش هم، شهادتین می‌خوانند، پدران فرزندانشان را و فرزندان پدرو مادرانشان را میان گورهای دسته جمعی با کفن یا اگر آن هم مثل دارو و درمان کمیاب باشد، میان تکه‌های کفن، می‌گذارند و دوباره بی‌آنکه درد امانشان را ببرد، بی‌آنکه اشک‌هایشان شره کند، بی‌آنکه کمرشان شکسته بماند، دوباره و سه باره و هزارباره، مبارزه می‌کنند. اینان مجاهدینی هستند که مبارزه درراه خدا را به جان و مال و فرزند و خانه ترجیح داده‌اند. بی‌جهت نیست اجساد بعضیشان بوی مشک و می‌دهد. بی جهت نیست شهیدند. تقدیم به فلسطینی‌ها که اسوه اقتدا به کربلاییانند.. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖یا ربّ... ✍آمنه عسکری منفرد وقتی صدای انفجارهای مهیب کمی فروکش کرد، او را یافتیم که بی‌‌قرار گوشه‌ای نشسته‌بود، کنار دیواری که آوار شده‌بود بر سر تمام آرزوهای کودکانه‌اش ! یکی از دستانِ کوچکش قبلا مجروح شده بود و دستِ دیگرش را محکم گره بود. به گمانم خشم و بغض و اضطرابش را اینگونه تسکین می‌داد. چشمهای متورمش بارانی بود، نفس نفس‌زنان تلاش می‌کرد کلمات را در دهانش ردیف کند. گاه، نگاهی از سرِ استیصال به دیواری که بخشی از آن فروریخته بود، می‌انداخت. دیوار خانه‌شان است که آوار شده و او تنها بازمانده‌ی خانواده‌ است. حتما گرسنه است، نگاه کن! چه بی‌تابش کرده! به گمانم تا وقتی که در آغوش مادر بوده، تشنه هم بوده. خبر داری که! چند روز است حرامیان آب را به روی مردم غزه بسته‌ و کربلا را پیش چشمانشان مصور کرده‌اند. خداراشکر ! نگاه کن. پسرک بغضش را به سختی فروداد، انگار راه نفسش باز شد. مشت گره خورده‌اش را به سوی آسمان بلند کرده، با سوز جگر، تنها پناهش را صدا می‌زند: «یا ربّ! یا ربّ! یا ربّ!» این روزها کوچه و خیابان‌های غزه؛ پُر است از آتش و دود، بغض و ناله‌ی مجروحان و پیکر پَرپَر شده‌ی کودکان، زنان و مردانی که به جرم مسلمانی، مقاومت و ایستادگی در مقابل ظلم استکبار، شجاعانه فریاد «هیهات مِنَ الذِّلَه» سر دادند. هفتاد سال است که این مردم، زیر آتش گلوله‌‌ی توپ و تانک رژیم غاصب، در حصار یک زندانِ روباز، در موجی از ترس و تحقیر زندگی می‌کنند؛ اما هیچ‌گاه دست از مقاومت برنداشته و ایستاده‌اند، حتی با پرتاب یک سنگ به متجاوز. اما در ماه‌های اخیر که رژیم غاصب اسرائیل، حریمِ زندانشان را تنگ‌تر کرده‌بود، کودکان فلسطینی هم هنگامِ مبارزه با سنگ، سینه سپرمی‌کردند و با مشت‌های گره کرده از کین، حریف می‌طلبیدند. راستی دیده‌ای که کودکان خردسال غزه، پابه پای نوجوانانِ مجاهد، بعد از شکست غیرقابل‌ترمیم صهیونیستها از حمله‌ی حماس در عملیات طوفان الاقصی، چقدر بزرگتر و بالنده‌تر شده‌اند؟! تو گویی مردان مجاهدی هستند که یک شبه، ره صدساله را پیموده‌اند. من و همکاران خبرنگارم، بعد از حمله‌ی کوبنده‌ی طوفان الاقصی که باعثِ شکستِ سنگین و مفتضحانه‌ی هیبتِ پوشالیِ صهیونیسم شد، در میدان حاضر شدیم تا صدایِ مظلومیّتِ و حقانیّت فلسطینیان و حقارت و خواری رژیم جعلیِ غاصب در این جنگ نابرابر هفتاد ساله را به جهان مخابره کنیم. اما این روزها با مشاهده‌ی این همه مظلومیت غزه و شقاوت صهیون، بارها شرمنده‌ شدیم. شرمنده‌ی پدری که پیکر قطعه‌قطعه‌ی نوزادش را روی دست تا آسمان تشییع کرد، شرمنده‌ی کودکی که به سختی در اضطراب این روزها با نوازش مادر به خواب رفته‌بود، اما در کمال بهت و حیرت در بیمارستان چشم بازکرده‌ و از ترس بی‌مادری، چون بید به خود می‌لرزید. خوب یادم هست وقتی در آغوش پرستار آرام گرفت، بغضش ترکید و یک دل سیر گریست. اکنون هم شرمنده‌‌‌ی این بزرگ‌مرد کوچکیم که در یک لحظه و با انفجار یک بمب، تمام آرزوهای کودکانه‌اش فروریخته و او باید به تنهایی بار این همه مصیبت را به‌دوش کشد. آرام که شد، حتما او را به سینه می‌چسبانم و مطمئنش می‌کنم، که ما پیروز این نبردِ نابرابریم. ذکر «یا ربّ یا ربّ» این نسلِ مقاوم و صبور، حتما کار اسرائیل ملعون را تمام خواهد کرد و او را به زباله‌‌‌دانِ تاریخ خواهد فرستاد، چون این وعده‌ی پروردگارست. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. "دوخت واژگان" ✍مرضیه رمضان‌قاسم از هنر خیاطی‌ یک چیزهایی بیش از سوزن نخ کردن سر در می‌آورم، اما با قلم نیز می‌توان با‌ بخیه‌هایی از عشق، بر تن پاره پاره‌ی فلسطین مرهم گذارد. باید دور هم جمع شویم‌، بیانیه بدهیم علیه رژیم غاصب اسرائیل، در راه آزادی قدس عزیز یک‌صدا دعا کنیم و قطعات ویران شده‌ی پازل فلسطین را همانند جورچین در کنار هم وصله کنیم؛ چرا که پاره‌ی تن اسلام، از اسلام جدا شدنی نیست؛ می‌بایست پرچم فلسطین را با بخیه‌های پولادین بر نقشه‌‌ی جهان محکم و نقشه‌ی رژیم جعلی اسرائیل را از نقشه‌ی جهان شکافت و کوبید بر فرق آمریکای جنایتکار و سایر همدستانش. ما درختان زیتون را از نو به زمین گره خواهیم زد و تلخی‌‌شان را خواهیم گرفت تا صدای خنده‌ی کودکان فلسطین گوش ابرقدرتان را کر کند. ای وطن شب شده اینک، سحرت می‌خواهم مرهمی تازه بر این بال و‌ پرت می‌خواهم بُرده گلهای دلم جور به یغما اما من تو را با همه‌ی دردسرت می‌خواهم شاعر: کوآنتــوم «یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ...» @AFKAREHOWZAVI
. «پیوند مادرانه» ✍زهرا نجاتی بیا با هم مشق کنیم مادرجان! ما مرگ را می‌کشیم. ما باهم؛ دست در دست هم، در مقابل مرگ و بمب خواهیم خندید. ما با خون‌هایمان پیوند می‌بندیم، با خدا، با عشق، با مسجدالاقصی، با آرمان‌های اسلام، با نابودی صهیون! باهم قرار می‌گذاریم: من و تو کم نخواهیم آورد، هیچ وقت،هیچ لحظه‌ای. حتی زیر بمباران موشک، زیر آوارهای بی رحم بتون ساختمان‌ها! فرزندم؛ پسرم! مرد من! تو مرد قدرتمند من هستی، تو تکیه بر ذوالفقار امیرالمومنین زده‌‌ای، پشت تو به روز ظهور گرم است، به«سبحان الذی اسری بعبده» پشت تو به ظهور مسیح،به ظهور سبز فرزندی از نسل علی« علیه‌السلام» و نمازش در مسجدالاقصی گرم است. فرزندم! دست‌های کوچکت را به من بده. بیا با خون پیمان ببندیم، من و تو کم نمی‌اوریم، کمر من و تو نمی‌شکند؛ زیر بار آوار باشد، یا زیر بار یتیمی و مشکلات! یا زیر بار ناامیدی. من و تو در میان جنگ هم لبخند می‌زنیم. من و تو در میان جنگ، باز زیبایی می‌بینیم شبیه آن بانو، ما زیر لب و توی دل زمزمه می‌کنیم:«مارایت الاجمیلا»... بخند فرزندم! بخند. @AFKAREHOWZAVI
. «زنان؛ ظریف اما قوی» ✍زهرا نجاتی سال‌هاست عده زیادی تلاش کرده‌اند زن و نقش او را در اجتماع دیگر طور نشان بدهند. به عنوان مثال، هرچهارسال یکبار جلسات فمنیستی به صورت چرخشی در کشورهای مختلف برگزار می‌شود تا در آن‌ها، نقش زن را به اسم تساوی و فارغ از ویژگی‌های متفاوت زیستی و روانشناختی و روانی، هرچه بیشتر به مرد نزدیک کنند. با وجود این کسانی از همین اندیشمندان، به زبان امده و نسبت به ظلم به زن در این سیستم وارونه اعتراض کرده‌اند و تساوی با مرد را نه تنها لطف به زن ندانسته بلکه ان را نمونه بارزی از جفا به جنس لطیف دانسته‌اند. جنسی که لطیف است، ظریف هم. اما ضعیف نیست و از قضا با نگاه ناقص و عینک نابخردی می‌توان او را ضعیف دانست. مصادیقی از این ظلم‌ها به اسم تساوی را می‌توان در اجباری بودن سربازی برای زنان، دانست. حالا اما وقتی نسل کشی در مقابل دیدگان دنیا، در فلسطین درحال شکل گیری است؛ این رشادت و قوت قلب بانوان فلسطینی است که مساوات و تساوی میان زن و مرد را به گوشه رینگ کشانده و زنان را پرچمداران پیروز عرصه این جنگ نابرابر کرده. برای اثبات این مدعا، خوب است نگاهی به این چند مقوله داشته باشیم؛ اول:طبق آمار، اکثرشهدای این جنگ بیست و اندی روزه زنان و کودکان بوده‌اند.این به خودی خود تنها شاهدی بر مظلومیت آنهاست اما خون پاک آنهاست که وجدان‌های بیدار جهان را با مقاومت فلسطین همراه می‌کند. دوم؛ طی این قریب هشتاد سال، زنان فلسطینی بهانه زیادی برای رویگردانی از ازدواج و فرزنداوری داشته‌اند که مهم‌ترین و البته غیرقابل اغماض‌ترین آنها؛ موضوع امنیتِ همواره در حال تهدید، بوده است؛ اما آنها به جای داشتن موضع منفعل در مقابل رویکرد تربیت یهودی و فرزندآوری بالای نه فرزند در خانوارهای یهودی، دست به فرزندآوری زدند و هیچ یک از بهانه‌ها را برای خودشان قابل قبول ندانستند. چنان‌که در اکثر فیلم‌ها و تصاویر منتشر شده از فلسطین، چند فرزندی و سن کم مادران و کودکانشان، همچنین بزرگی خانوارهای فلسطینی به چشم می‌خورد. موضوعی که به روشنی از جنگ جمعیت ذیل جنگ اعتقادی میان یهودیان و مسلمانان آن منطقه حکایت دارد. سوم؛ اعتقادات و تربیت‌هایی که این چند روز از تمام فلسطینی‌های غیور و به خصوص کودکان و نوجوانانشان، به شکل فیلم و کلیپ، منتشر شده، نشان دهنده انس زیاد و تربیت گره خورده آن‌ها با مفاهیم قرآنی، توحیدی و جهادی است موضوعی که متاسفانه شاید بتوان ادعا کرد در تربیت فرزندان ما، در سنین کودکی، بسیار کمتر به چشم می‌خورد. تصاویر تلاوت آیات صبر توسط نوجوان روی تلی از آوار، تلاوت شهادتین برای برلدر و خواهر کوچکتر، شهیدبازی و رجزخوانی‌های اطفال فلسطینی، پرده از این واقعیت بر می‌دارد. چهارم؛ نقش زنان و تاب آوری آنها در مصایب پیش رو که دل هرانسانی را به درد وا می دارد: در تصاویر و فیلمها، اگرچه اشک‌ها ریخته می‌شوند اما روحیه صبر و پایمردی برای قدس و جان دادن نسل به نسل به پای آزادی فلسطین، در اشک‌های خشک شده روی صورت و رجزخوانی و گریه‌های کوتاه و خلاصه و همراهی با شرایط جنگی شهر و مردان جنگاور، چیزی است که این مادران را به الگوی صبرزینبی در عصرحاضر، تبدیل کرده است. پنجم: نقش شیر پاک مادر و تاکید برزن شجاع را به خوبی در غیرت و شجاعت مردان مبارز فلسطین و همچنین کودکان می‌توان دید. از این روست که بزرگانی چون رهبر انقلاب، قایل به این هستند که این زنانند کع تمدن سازان بزرگ بشریتند. نیز از همین روست که برنقش مادری و تربیت، در اسلام بسیار تاکید شده و رهبر اتقلاب تاکید دارند که اگرچه زنان می‌توانند در مشاغل گوناگون با سه شرط (عدم اختلاط با نامحرم، عدم آسیب به خانواده و نقش آنان و عدم افتخارآمیز بودن شغل)مشغول باشند اما مادری، یگانه نقش منحصر به فردیست که تنها بانوان می‌توانند آن را ایفا کنند و از قدرترین و نابغه ترین مردها نیز برنخواهد آمد.( بیانات 14/4/90) و مع الاسف دقیقا از همین‌روست که سالهاست زنان جهان، سیبل اهداف پلید فرهنگی و رسانه‌ای دشمن قرار گرفته‌اند. @AFKAREHOWZAVI
🔖حماسه‌ی زنان عفیف و مادران دلیر فلسطینی ✍آمنه عسکری منفرد از عفت و نجابت و حجاب زنان فلسطینی تا ازدیاد نسلِ شهادت طلب در طول ۷۵ سال صبر، توکل و مقاومت خستگی‌ناپذیر، زیر آتش و بمباران در فلسطین اشغالی و غزه، تا اعلام انزجار از طریق پخت غذای مقلوبه و پهن کردن سفره‌ی افطار در کنار مسجدالاقصی که با برگرداندن دیگ غذا، به عنوان نماد واژگونی و مغلوب‌شدن رژیم جعلی اسراییل، تا مشتی که بر ته دیگ غذا می‌کوبند تا نمادی باشد از سرنگونی رژیم غاصب کودک‌کش، که این سالها به یک کنش سیاسی برای اعلام انزجار تبدیل شده، از تربیت نسلی که در کنار آوارهای خانه درکنار پیکر خانواده‌ی شهیدش ذکر «یاربّ، یا ربّ» گرفته تا کودکان معصومی که در اثر موج انفجارهای پی‌در پیِ صهیونیستهای زخم‌خورده به خود می‌لرزند، اما فریاد «الله اکبر» سر می‌دهند،تا مادری که جگرش از شهادت نوزاد ۵ روزه‌اش می‌سوزد، اما خدا را شکر می‌کند که توانسته سهمی در پایداری این مقاومت داشته باشد، تا تربیت کودک مقاوم فلسطینی که زیرِ تیغِ جراحی؛ بدون داروی بیهوشی، در زیر بمباران صهیونیستها، پس از طوفان الاقصی، با صدای بلند قرآن تلاوت می‌کند، تا رجزخوانی دخترک فلسطینی برای صهیونیست‌ها که همه‌ی آرزوهای کودکانه‌اش را یکباره از او ربودند، آنگاه که پیکر مادر شهیدش را از روی موهایش شناخت، تا اقتدار پسر بچه‌ی فلسطینی که با قلبی اندوهناک اما سرشار از آرامش و امیدوار به پیروزی، در پاسخ به سوالی در مورد علایق و برنامه‌ی آینده‌اش، به خبرنگار می‌گوید:« ما کودکان فلسطینی بزرگ نمی‌شویم، ما شهید می‌شویم»، تا ذکر حمد و سپاس خدا در اوج بلا و مصیبت، وقتی خانه و کاشانه برسرشان خراب شده و عزیزانشان زیر آوار ماندند، تا حفظ حجابِ اسلامی در تمامی سالهای مقاومت، در تمامی این روزها و ساعات و لحظات، بعد از شکستن هیمنه‌ی پوشالی اسرائیل و پیروزی قریب‌الوقوع مقاومت، حتی زمانی که با اشک و آه پیکر مادران شهید از زیر تلِّ آوارها بیرون کشیده‌می‌شود، همین روزهایی که نگاهِ همه‌ی آزادگان جهان، خیره به مقاومت و صبر شما مانده و برای دفاع از مظلومیتتان به پا خاسته... همه و همه کار زنان عفیف و مادران مؤمن، غیور و شهیدپرور فلسطینی است؛ آنها که ۷۵ سال است به امید پیروزی فلسطین و آزادی قدس شریف، پا به پای مردان شجاع و مقاوم فلسطینی ایستادند و سربازان مقاومت را در دامان خود پروراندند و حماسه‌ی طوفان الاقصی را آفریدند. به راستی شما مادران غیور و دلاور فلسطینی الگوی مقاومت، پایداری و ایمان به وعده‌ی الهی و حماسه‌ساز هستید. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔖فریادِ رسایِ حلقوم‌ها ✍آمنه عسکری منفرد امروز رساترینِ فریادِ تاریخ، متعلق به حنجره‌های این فرشته‌هاست که مظلومیت و حقانیت مستضعفین را در غزه فریاد می‌کنند. اینان که از جنس زمین نیستند، اما برای اتمامِ حجت حق بر زمینیان، از عرش به فرش مأمور شدند تا میزان شوند ایمان به حق یا ایمان به کفرِ انسان‌ را؛ در روزگاری که شیاطین انسان‌نما و دیوسیرت، کمر به بریدن حلقوم‌ها بستند، تا فریاد آزادی و آزادگی حق و انسانیت را در نطفه خفه کنند. اما به رسمِ تاریخ، کوردلانِ خبیث که به گواه آیات الهی، مُهر بر چشم و گوش و زبان دارند «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون»(بقره/ ۱۷۱ ) نمی‌فهمند فریادی که از حلقوم‌های بریده بلند می‌شود، جاودان خواهد ماند. این کران و کورانِ دیو سیرت، آغوش ملائک مقرب را که برای آرامیدن فرشته‌های آسمانی باز شده نمی‌بینند و نمی‌دانند که اکنون آسمان برای دیدارِ امانت، لحظه‌شماری می‌کند. سلام خدا بر حلقوم‌های معصوم، گرسنه و تشنه‌ای که یزیدیان عالم، با تیرهای سه‌شعبه‌ی ظلم، راهِ تنفس‌شان را نشانه رفتند، تا به خیالِ خامِ خود، فریاد آزادگی‌ِ نسل مقاومت به گوش آزادگان جهان نرسد. غافل از اینکه این ندایِ حق است که از رگ‌های بریده‌ی مظلومانِ غزه، در گوشِ عالم پیچیده و این‌چنین شرق و غرب عالم را بیدار و چشم‌به‌راهِ موعود کرده است. @AFKAREHOWZAVI
. 🇵🇸برای اقتدار تو می‌نویسم... ✍آمنه عسکری منفرد برای تو می‌نویسم؛ برای اقتدارت ای کوه صبر، برای تو برادر پرستار، برای تو خواهر پرستارم. قریب چهل شبانه روز است که زمین و زمان آبستن تحولی بزرگ است. تحولی از جنس بیداری برای همه‌ی اهل زمین که تولد تمدن نوین جهانی را نوید می‌دهد. و در این روزها و شبها که لحظه لحظه‌اش بویِ خون و دود و آتش می‌دهد و عطر مظلومیت و حقانیت زنان و کودکان شهید غزه سراسر گیتی را عطرآگین کرده است، قلب همه‌ی ازادگان جهان برای شما و مظلومیت غزه در تپش است. یقین دارم برای شما سخت‌تر از هر روز و شب دیگری می‌گذرد. خوب می‌دانم چرا. اینک بعد از گذشت ۱۴ قرن از حادثه‌ی عظیم کربلا، شما را نیز با آزمون کربلا می‌آزمایند. اگر چه ما به خاطر بسته بودن مرزهای فلسطین از شما دوریم، اما روح و جانمان در کنار شماست. در خبرها می‌بینیم و می‌شنویم که در این ایام، شما چون زینب کبری (سلام‌الله علیها) که بعد از حادثه‌ی ظهر عاشورا و در شب یازدهم، هنگام به آتش کشیدن خیمه‌ها، تنها سپر بلای کودکان یتیم و وحشت‌زده بود، به دنبال انجام رسالت خویش هستید. همان روزهایی را می‌گویم که بانوی کربلا، پرستارِ تنِ تب‌دار امام سجاد (علیه‌السلام) و مخدرات اسیر و کودکان زخمی و بیمار بود و شبها، آرامِ جانِ مادرِ شیرخوار کربلا که در نبود اصغرش زبان گرفته و لالایی می‌خواند. آه بمیرم برای آن لحظه‌ای که امداد در شب تاریک، کودک نیم سوخته و وحشت زده را تنها و بی‌کس در کنار آوار ِخانه و کاشانه یافتند، درحالی که او از ترس تاریکی و تنهایی به خود می‌پیچید و در آغوش شما آرام گرفت، به گمانم شما را به یاد طفلان گمشده‌ی اباعبدلله (علیه السلام) انداخت؛ که شب‌ یازدهم محرم سال ۶۱، از کاروان اسرا جامانده و در بیابانها از ترس تنهایی و وحشت، دست بر گردن هم انداخته و جان به جان آفرین تسلیم کرده بودند. به من بگویید آن لحظه‌ای که دخترکان و پسرکان یتیم، نیمه شب پدر را صدا می‌زنند، چه می‌کنید؟ حتما باز هم به عمه سادات پناه می‌برید به یاد آن هنگام که رقیه را آرام می‌کرد، تا صدای ناله‌اش، یزید ملعون را از خواب بلند نکند. باز جای شکرش باقی است ، مجبور نیستید، کودکان یتیم را با سر بریده پدر آرام کنید، که اگر چنین می‌شد، نمی‌دانم چون عقیله بنی هاشم تاب می‌آوردید یا نه؟! که اگر مجبور به این کار شوید، جان‌به‌جانان‌آفرین تسلیم می‌کردید. آخر او زینب بود و شب عاشورا دست ولایت حسین قلبش را آرام داده و جانش را وسعت بخشیده بود تا سنگ صبور مخدرات اسیر و آرام جانِ تب‌دار زین العابدین (علیه‌السلام) باشد. او زینب بو د و دنیا تا دنیاست، تنها یک زینب به خود دیده و خواهد دید. آخر مگر انسان عادی، تاب دیدن کودک تشنه‌ای که به هروله افتاده را دارد؟ راستی آن‌هنگام که بمبهای رژیم کودک‌کش، بیمارستان معمدانی و شفا را هدف گرفت و کودکان یتیم و زنان بیمار را قتل‌عام کرد، شما کجا بودید؟ خدا کند که مجبور نشده باشید، چون زینب کبری دامن آتش گرفته‌ی کودکان یتیم را خاموش کنید. شما همانجا هم بودید؟ بمیرم برای قلبتان. بگویید با این حجم غم و داغ چه کردی؟ اصلا بگویید اکنون که نوزادان نارس محتاج به اکسیژن از فرط گرسنگی و تشنگی به تلذی افتادند چه می‌کنید؟ چگونه تاب می‌آورید؟ با مادرانی را که به خاطر تشنگی شیر نداشتند تا نوزاد بی‌تاب خود را آرام کرده، بخوابانند چه می‌کنید؟ به دامن زینب پناه می‌برید یا رباب را صدا می‌زنید؟ آیا تا امروز آنجا شیرخواره‌‌ای چون ماهیان تشنه به تلذی افتاده؟ معنای «تلذی» را که به یاد دارید؟ آری، آن هنگام را می‌گویم که علی‌اصغر، کوچکترین سرباز نینوا، از شدت تشنگی چون ماهیِ بیرون افتاده از آب، تنها لبهایش را تکان می‌داد و حتی اگر آب می‌نوشید بازهم زنده نمی‌ماند. خدای محمد! این صحنه‌ را هم دیدید؟ باز جای شکرش باقی است گلوی نوزادان غزه، هدف تیر سه شعبه حرمله‌ها نبوده که اگر بود، نمی‌دانم شما تاب تحمل آن را داشتید یا نه؟ آخر این همه صبر، تنها در توانِ ولیّ خداست. حتی زینب کبری با آن همه قدرش نمی‌توانست تاب آورد که حسین (علیه السلام) تصمیم گرفت به تنهایی و در خفا، نوزاد بریده حنجر را به دور از چشم همه، پشت خیمه ها دفن کند و شاید حتی حسین هم از این سیل غم، جان می‌داد اگر نبود فریاد (مهلاً مهلاً یابنَ الزهرا)ی زینب. 📝ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
. «روزمظلومان» ✍زهرا نجاتی امروز، روزجهانی كودک بود.همان موجودات مظلوم عالم که همه حقوق به نامشان نوشته می‌شود اما باز میلیون‌ها حقوقشان جلو چشم اهل دنیا دود می‌شود، به هوا می‌رود، ندیدگرفته می‌شود و سازمان‌های حقوق بشری، نگاهشان به یکی دو قانون و مصوبش است و دست دروغ‌گویان را رو نمی‌کنند و از حقوق مظلومِ کودکِ مظلوم‌ترِ امروز یاد نمی‌کنند. امروز روزجهانی کودک است؛ درجهانی که در کشورهایی جهان اولی،حتی جنسیت کودکان به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ چون به دروغ جنسیت نداشتن را از حقوقش شمرده‌اند. تحریک عواطف پاک کودکانه و معصومیت از دست رفته آنان را به اسم آزادی جنسی کودک، ندید می‌گیرند. به اسم سند 2030، روح کودک را مورد تجاوز قرار می‌دهند. و در آخرین شاهکار جهانیشان، میان حقوق کودک چشم‌‌آبی اوکراین و اروپا، با کودکْ مردانِ شجاعِ چشمْ سیاهِ فلسطینی تفاوت می‌گذارند. و نه تنها حق تحصیل و مسکن و مدرسه، برایشان قائل نیستند بلکه روزانه راحت، شاهد نسل‌کشی صدها نفره آنانند و به احترام این همه کودک کشی، تنها یک دقیقه سکوت می‌کنند. روز جهانی کودک است اما یونیسف، نه تنها برای کودکان مظلوم فلسطین هیچ کار نمی‌کند بلکه حتی فکری به حال یک میلیون و پانصد هزار جنین سالانه سقط شونده امریکا هم، نمی‌کند! سازمان جهانی بهداشت، هیچ برنامه‌ای برای حدود هفتاد درصدکودکان نامشروع و تک والدی هلند، کوبا و بعضی کشورهای دیگر، نمی‌کند. و حتی حتی در همین مملکت خودمان، فکر چندانی نه برای پنج هزار جنین سالانه سقط شده می‌شود، و نه راهی پیش پای کودکانی گذاشته می‌شود که به جرم راست یا تهمت سندروم، توسط چرخ‌های بی‌رحم، قطعه قطعه می‌شوند. اگرچه طول می‌کشد تا فرزندان، ثابت کنند آینده سازند نه ویرانگرِ آینده، اما نباید به همان اندازه طول بکشد این که بدانیم روز جهانی کودک با چند ادا و اطوار و تئاتر و عموهای تلویزیونی، مبارک نمی‌شود. نباید تفهیم این موضوع که این که بچه‌ها مانع رشد پدر و مادر و جامعه نیستند، بلکه اصلی ترین عامل رشد یعنی منابع انسانیش هستند، آن قدرها زمان ببرد. روز کودک وقتی مبارک می‌شود که ظرفیت های روحی کودک، به جای سرکوب با سند بیست سی، با سند تعالی روحی که خدای رب العالمین اولین مربی عالم، پسندیده، رشد می‌کند و متعالی می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. در فلسطین زندگی جاری است ✍زهرا نجاتی مردم غزه بعد چهل و پنج روز، با تقدیم دوازده هزارشهید، با نسل‌کشی‌ای که از آنها شده، بازخم‌ها و جراحت‌هایی که در روحشان انباشته شده، میان خانه که نه مخروبه‌ها برمی‌گردند تا برای بارهزارم به دنیا ثابت شود: فلسطین پیروز است. اسراییل،خانه عنکبوت است. ثابت شود زبان دنیا امروز زبان مقاومت است. ثابت شود:«ان وعدالله حق» و «لینصرن الله من ینصره» ثابت شود دشمن ما هم ابله هم است هم بدبخت. اگر هم چیزی دارد تکنولوژیست، همین. نه علم استفاده از آنها و نه فهم مسایل کنونی جهان. اسراییل، نه در نبرد با ما، نه در نبرد با حزب الله لبنان، بلکه فقط درنبرد با جوانمردان غیور فلسطینی، چنان ضربه مهلکی خورد که مجبور به پذیرش آتش‌بس شد. هفته‌ای بیش از 650 میلیون دلار، ضرر مالی و از دست دادن تعدادقابل توجهی ازفرماندهان و چندین تانک مرکاوای، روشن شدن ضعف اطلاعاتی و ازهمه مهمتر،فروریختن هیمنه‌ پوشالی‌اش،سهم وحشی‌هایی شد که برخلاف تمام اصول دنیا، چهل و پنج روز بی‌وقفه، با کشتار زنان و مودمان، نسل‌کشی کردندـ حالا در پایان این نبرد پراز لحظات باشکوه و عشق و عظمت، پر از صلابت اسلام و زبونی دشمن، این لحظه‌ها رقم می‌خورند: لحظه شیرین وصال دختران با مادرانشان. لحظه شیرین جاگرفتن خمیر میان دست‌های کوچک دخترکان، لحظه پیچیدن بوی زندگی در آوارهای جنگ. خنده و شادی آواره‌هایی که علی رغم تمام غصه‌هایشان، شادند چون سرزمینشان را پس گرفتند. چون باز هم ثابت کردند این مقاومت است که تا ابدخواهد ماند. گوارای وجودشان و وجودتان @AFKAREHOWZAVI
. «صد روز» ✍زهرا نجاتی صدروز، خیلی است. به عبارتی سه ماه و ده روز می‌شود کمی کمتر از عده فوت زن برای شوهر برای کسی که عزیزی را از دست داده،صد روز می‌شود، بیش از چهل روز، می‌شود سه ماه و ده روز. می‌شود به اندازه سفید شدن مو، صد روز خیلی زیاد است.مثلا یک مادر باردار را یه ماه و یک هفته، جلو می‌اندازد. بچه های کوچک هم در سه ماه، خیلی تغییر می‌کنند. نوزاد سه ماهه غلت می‌زند، وزنش حدودا دو برابر یا بیشتر از زمان تولدش شده و لباس سایز یک، برایش کوچک می‌شود. صد روز زیاد است به خصوص برای کسانی که صد روز باشد مدام داغ این و آن ببینند، داغ همسایه، خواهر، برادر، دوست، آشنا. برای لرزیدن مدام دست و دل از اینکه کدام انفجار، عزیزانم را از من خواهد گرفت. برای تلاطم دایمی، برای گرسنگی کشیدن، برای آلودگی و نبود دارو. برای اینکه مدام از این مدرسه به ان مدرسه کوچ کنی و در هررفت و آمد، عزیز به خون تپیده‌ای ببینی. در عوض می‌دانی، صد روز برای مادری که فرزند از دست داده، هیچ نیست.. برای کسی که عزیزش، جلوی چشمش پرپر شده، او را با دست خودش توی پتو پیچیده و با او وداع کرده، صد روز هیچ نیست، صد سال را هم بعید می‌دانم. امروز صدمین روز از طوفان الاقصی است. صدمین روز از به خاک وخون تپیدن بیست و سه هزار شهید مظلوم غزه. صدمین روز از نسل کشی آشکار که رییس سازمان ملل فقط در نطق طوفانی‌اش، آن را محکوم کرده. هرچند در زبان سگیونیستها، دختران چهارساله، خانم جوان خوانده می‌شوند تا بیشتر از همیشه دنیا را فریب دهند. امروز، صد روز از وقایعی می‌گذرد که ارزش خیلی‌ها را از حیوان پایین‌تر آورده چون حتی در مقابل جنایات علنی، چشم‌هایشان را بسته‌اند و خیلی حقایق و زیبایی‌ها را راجع به کنه اسلام و فرهنگ مقاومت، به هرکه بفهمد حالی کرده. صد روز بس است برای اینکه کسی عمق خباثتش را باسکوت، نشان داده باشد یا تردیدش را در مورد حقانیت جبهه مقاومت و اسلام،کنار بگذارد. این صد روز هم گذشت و می‌گذرد آنچه خیلی‌ها باسکوت و ناحقی کردند و البته روسپیدی‌اش می‌ماند برای غزه و فلسطین و مقاومت و روسیاهی‌اش هم برای دشمنان و اسراییل و حتی ساکتین. البته که به‌قول رهبر، یک روز تاریخ، ناجوانمردی و پلیدی این روزها را، برای دیگران روایت خواهد کرد و منتقم خواهد آمد. @AFKAREHOWZAVI
تحت تعقیب ترین‌ مرد(شب نگاری) ✍طیبه فرید شناسنامه دیگر به هیچ دردش نمی خورَد!برادرم محمد را می گویم.عرب ها به میهمان می گویند ضیف!اولش به او می گفتند محمد دیاب المصری. وقتی که جوان زیست شناسی بود که تئاتر خیابانی اجرا می کرد.بعدها که حماسی شد وقتی تحت تعقیب صهیونیست های آدمخوار قرار گرفت ،فلسطینی ها به او گفتند محمد ضیف.تعبیر میهمان برای مردی که در اردوگاه خان یونس به دنیا آمده و همسر جوان و دو فرزندش را در بمباران از دست داده و با دعای مردم فلسطین از اسارت صهیونیست ها فرار کرده ،تعبیر به جائیست. واقعا به او چه می شد گفت.آواره؟آدمی که جایش توی قلب آدم هاست آواره نیست میهمان است.حبیب خداست.محمد ذخیره بود برای این روزها وقتی نقشه را در گمنامی کشید و صبح شنبه هفت اکتبر کیف اسراییلی ها را کور کرد. قصه او یاد آور داستان موساست.موسی هم ضیف بود ،آواره‌طریق القدس.البته میان قوم موسی و قوم محمد تومنی صنار توفیر است.اما شک ندارم که خدای موسی رسالت نجات مومنین را به دست محمد سپرده. قیام هفت اکتبر بت شکنی بود.معجزه رسالت معاصری که خدا بر گُرده این مرد بی شناسنامه گذاشت.اینروزها صهیونیست ها که نُه بار در ترور محمد ضیف رفوزه شدند دست به ترور شخصیتی او می زنند.محمدی که حاج قاسم ما درباره اش گفته بود ضیف شهید زنده است! شهید زنده ی بی شناسنامه. @AFKAREHOWZAVI
از کنسرت چه خبر؟! ✍زهرا سبحانی گوشی‌ام خاموش می‌شود بی آنکه متن شعر «تلک القضیه» را پیدا کنم. یک ماهی می‌شود که هر وقت از دردسرهای دنیا، فارغ می‌شوم؛ دنبال متن این ترانه می‌گردم. هنوز متعهدم به اینکه هر آهنگ و ترانه‌ای را گوش ندهم، بخاطر همین، اولین بار که این ترانه به گوشم خورد و دنبال تصویرش رفتم، نه گیتار امیرالعید به مذاقم خوش آمد و نه آن خالکوبی‌های دست و گردنش؛ انگشترهایش هم... با این همه نمی‌توانم به خودم دروغ بگویم، آن اجرا در آن محفلِ به ظاهر بی‌ربط، آنقَدری زنده بود که با گذشت یک ماه هنوز گیر تک تک واژه‌هایش هستم. آنجایی که باشور به «کفاح» می‌رسد و آن را با تمام صورت ریش نداشته‌ش فریاد می‌زند؛ یک آن دلت می‌خواهد راه بیفتی برای مبارزه و فقط منتظری که راه را نشانت‌ دهند... دیگران را نمی‌دانم ولی شور گرفتن از کنسرتِ مصری، برایم همانقدر عجیب است که حکام عرب، بیانیه‌ی محکومیت اسرائیل را بلند بلند می‌خوانند. از همه‌شان عجیب‌تر، گذرگاه رفح مصری‌ها‌ست که فقط با اجازه‌ی اسرائیل باز می‌شود. از همان بدبختی‌‌های مردم آخرالزمان‌ که مالک باید از غاصب اجازه بگیرد... داشتم می‌گفتم امیرِ خواننده و مصطفای شاعر، هر دو اهل مصرِ با این همه اقتدار بی‌قدَر؛ با اجرای یک کنسرت، شوری آفریدند به وسعت میلیون‌ها دل، از جمله دل من! منی که فرسنگ‌ها از آن‌ها دورم، که معتقدم باید جلوی غاصب ایستاد، فریاد جامعه‌‌ام این بوده که باید زد توی دهان غاصب و هیچ رقمه هم نباید از «فلسطین ارض مسلمین» کوتاه آمد. ولی این همه دک و پُز، تا همین بزرگراه قم_تهران هم نمی‌رسانَدَم چه برسد به غزه! توقعی هم نمی‌توان داشت وقتی شورمان را با عادل تاخت می‌زنیم که به وقت دوربین، با عدالت غریبه می‌شود و به کلاس چُرتکه‌اش، حرف حسابِ «میدان غزه و اسرائیل نیست، میدان حق و باطل است» نمی‌خورد. ظریفمان هم به احترام ظرافت قوام یافته‌اش در فرنگ، جنگ را زمُخت و بدقواره می‌داند و برای کتمانش از ایرانی جماعت و تاوانش مایه می‌گذارد. بعضی‌ها هم که زادشان در رسانه‌ست، می‌شوند قوز بالا قوز و این اندک شور حماسی جنبیده از اعتقادمان را با تحلیل‌هایشان خفه می‌کنند. همه‌شان ریش دارند و دکمه‌‌ی پیراهنشان باب مذاق. انگشترهایشان هم عقیق...، اما سازشان با اعتقادمان کوک نیست! انگار همه‌شان را با استدلالهایشان ریخته باشند در گودی دامنمان که هم دهانمان را ببندند و هم دست و پایمان را. اسمش را هم گذاشته‌اند صبر استراتژیک! تفسیرش هم با خودشان. برای کسی که می‌خواهد کنار طفلان در گِل خوابیده‌ی غزه، بخوابد، با همان پتوی خیس‌؛ می‌خواهد کنار آن مادر، وسط گِل‌های چادر، اجاقش را چاق کند و غذایی بپزد؛ می‌خواهد کنارشان مزه کند زندگی را، اعتقاد را، صبر و ایستادگی را؛ چه فرقی می‌کند معنی «صبر استراتژیکی» اینها چه می‌شود؟ صادقانه‌اش می‌شود حال و روز ما که از پانزده مهر به این طرف، بی‌غذا مانده؛ غذایی که با آن، مرگِ اعتقادت را قورت بدهی، دیگر اسمش غذا نیست، ماده‌ایست که تهش به فاضلاب ختم می‌شود. می‌گویند چه کسی گفته «مرگ اعتقاد»؟ بیایید و قضاوت کنید اگر اسمش مرگ نیست، پس چیست؟ اگر بی‌خیالی، تساهل و تسامح نیست، پس چیست؟ من و واژه‌ها خیلی وقت است که عزاداریم، یکی‌مان، عزادار بی‌حرمتی معنایشان و دیگری عزادار همه‌ی انسانیت. تنها دلخوشی‌مان هم شده موشک‌های یمنی و حزب‌الله! کی به کی؟! همین را هم هم‌کیشان حدادعادل و ظریف و امثال زادبر، به پای استراتژیکشان می‌نویسند‌؛ دلشان قرص است به کف و سوت عده‌ای که... فقط این نیست؛ با اظهارات حزب‌الله عراق که می‌گوید: «ایران نمی‌داند ما چگونه کار می‌کنیم و اغلب به تشدید تنش‌های ما علیه نیروهای آمریکایی معترض است»؛ هم عروسی راه می‌اندازند که «آخیش! دیگر آمریکا باور می‌کند کار ما نیست و به ما حمله نمی‌کند» ما مانده‌ایم و مرزهای اعتقادیمان که محدود به چهارچوب خانه‌هایمان شده! و هر صبح با ژست متفکرانه‌، به خودمان تلقین می‌کنیم که موشک‌ها و بمب‌های فسفری میهمان خانه‌‌ی دیگریست، پس راحت باشید... راستی از کنسرت‌هایمان چه خبر! خواننده‌ی لس آنجلسی بالاخره می‌آید؟ @AFKAREHOWZAVI
. «فلج روحی» ✍طیبه فرید نمی دانم تا امروز که قریب به سی هزار جانِ گرامی در غزه به خاک و خون کشیده شده شما کجای داستان ایستاده اید اما اگر هنوز معتقدید به شما ربطی ندارد باید خیلی نگران باشید.قصه فلسطین پایش را از آرمان های امت اسلام فراتر گذاشته.دل غیر مسلمان ها ازین جراحت به درد آمده.خیابان های کشورهای غربی و اروپایی پر از آدم هاییست که از غم غزه دردمند و غمگینند.غزه تا چند ماه پیش مظهر جراحت اسلام بود و حالا مظهر جراحت بشریت. اگر با دیدن این تصاویر هنوز سوژه ای برای جنگیدن و مبارزه پیدا نکردید باید نگران باشید.اگر از اعماق دلتان هیییچ حسی ندارید اصلا طبیعی نیستید.احتمالا فلج روحی شُدید در حالی که شما عضوی از یک پیکر واحدید اما درد و سوختن عضو مجاورتان را حس نمی کنید. اگر مبتلا به فلج روحی هستید ادای آدم های سالم را در بیاورید.وقتی عکس های خونی غزه را می بینید فقط ،ادای غمگین ها را در بیاورید. آدم ها ادای هر چیزی را دربیاورند بزودی همان شکلی می شوند. @AFKAREHOWZAVI
«فقط باید یک انسانِ آزاده باشی» ✍آمنه عسکری منفرد کودک از شدت گرسنگی، با ولع لقمه‌های نان را می‌بلعد، با سختی فرو می‌دهد و لقمه‌ی بعدی.. فقط باید مادر باشی تا این لحظه را درک کنی! چرا؟ چون فقط یک مادر است که حاضر است روزها و شبها تب و بیماری را تحمل کند، اما دلبندش همیشه سلامت و شاداب بازی و شیطنت کند و به اصطلاح خار به پایش نرود. فقط یک مادر است که و قتی به خاطر بیماری از شدت تب می‌سوزد و سر وصدای بچه‌ها مثل کوبیدن طبل همه‌ی وجودش را تکان می‌دهد، همین که می‌بیند فرزندش سلامت است، خیالش آسوده می‌شود. اما امان از روزی که مادری نتواند احتیاجات اولیه فرزندش را برآورده سازد! از نیاز به لباس نو و.. نمی‌گویم، صحبت از نیاز به امنیت و خوراک و آب است... و خدا نکند این روزها پدر فرزندت هم نباشد، فرقی ندارد به دنبال تامین نیازها رفته و منتظر هستی تا برگردد، یا به کل قطع امید کرده‌ای از آمدنش و می‌دانی که آسمانی شده... امان از آن روز! امان از آن ساعت! امان از آن لحظه! خدا نکند دلبندت شیرخواره باشد که آن موقع دعایت می‌شود... این روزها اوضاع مادران و پدران فلسطینی به این شرح که نه، هزار پله سخت‌تر و غمبارتر است. همان‌ها که دور و برشان می‌بینند پدران و مادرانی را که سالها منتظر بچه بودند، اما نعمت به دستشان نرسیده، به آسمان پر کشیده! مثل مادری که یازده سال آرزو داشت مادر شود، اما در این روزهای قساوت و نسل‌کشی رژیم منحوس اسرائیل، هم تنها پناهش یعنی همسر و هم دو فرشته چند ماهه‌ی شیرخوارش را ازدست داده، اما صبورانه چون سرو ایستاده است. فقط خدا می‌داند قلبش چند پاره شده، اما هنوز استوار چون کوه ایستاده و شکر می‌کند، حتما دعای او شده، دعای رباب برای علی اصغر، صدایش نوای لالایی رباب، برای طفل شیرخواره شش ماهه... و من و تو چه می‌دانیم حال مادری را که شنیده نوزاد همسایه‌ی دیگرش، از گرسنگی شهید شد، آن هم زمانی که شیر رسید، اما دیر شد و او هم آسمانی شد. آری! فقط باید مادر باشی تا بفهمی حال مادری را که وقتی می‌بیند طفلش که از شدت گرسنگی در آستانه‌ی تلف‌شدن بود، با خوردن لقمه نانی و نوشیدن جرعه آبی دوباره جان گرفته و لب به سخن گشوده و اینک این اشک شوق است که امان نمی‌دهد و این لبهای خشکیده‌ی مادر است که به شکرگذاری گشوده شده که الهی الحمدلله الحمدلله... اما این روزهای بعد از شروع طوفان الاقصی در فلسطین و مقاومت غزه که صدای مظلومیت و اقتدار فلسطینیان در گوش زمان پیچیده، فقط باید انسان باشی، آزاده باشی تا این حجم عظمت و اقتدار و پایداری را درک کنی و قالب تهی نکنی! آزاده باشی تا صدای رسای مظلوم باشی در گوش زمان! @AFKAREHOWZAVI
یا ربّ... ✍: آمنه عسکری منفرد وقتی صدای انفجارهای مهیب کمی فروکش کرد، او را یافتیم که بی‌‌قرار گوشه‌ای نشسته‌بود، کنار دیواری که آوار شده‌بود بر سر تمام آرزوهای کودکانه‌اش ! یکی از دستانِ کوچکش قبلا مجروح شده بود و دستِ دیگرش را محکم گره بود. به گمانم خشم و بغض و اضطرابش را اینگونه تسکین می‌داد. چشمهای متورمش بارانی بود، نفس نفس‌زنان تلاش می‌کرد کلمات را در دهانش ردیف کند. گاه، نگاهی از سرِ استیصال به دیواری که بخشی از آن فروریخته بود، می‌انداخت. دیوار خانه‌شان است که آوار شده و او تنها بازمانده‌ی خانواده‌ است. حتما گرسنه است، نگاه کن! چه بی‌تابش کرده! به گمانم تا وقتی که در آغوش مادر بوده، تشنه هم بوده. خبر داری که! چند روز است حرامیان آب را به روی مردم غزه بسته‌ و کربلا را پیش چشمانشان مصور کرده‌اند. خداراشکر ! نگاه کن. پسرک بغضش را به سختی فروداد، انگار راه نفسش باز شد. مشت گره خورده‌اش را به سوی آسمان بلند کرده، با سوز جگر، تنها پناهش را صدا می‌زند: «یا ربّ! یا ربّ! یا ربّ!» این روزها کوچه و خیابان‌های غزه؛ پُر است از آتش و دود، بغض و ناله‌ی مجروحان و پیکر پَرپَر شده‌ی کودکان، زنان و مردانی که به جرم مسلمانی، مقاومت و ایستادگی در مقابل ظلم استکبار، شجاعانه فریاد «هیهات مِنَ الذِّلَه» سر دادند. هفتاد سال است که این مردم، زیر آتش گلوله‌‌ی توپ و تانک رژیم غاصب، در حصار یک زندانِ روباز، در موجی از ترس و تحقیر زندگی می‌کنند؛ اما هیچ‌گاه دست از مقاومت برنداشته و ایستاده‌اند، حتی با پرتاب یک سنگ به متجاوز. اما در ماه‌های اخیر که رژیم غاصب اسرائیل، حریمِ زندانشان را تنگ‌تر کرده‌بود، کودکان فلسطینی هم هنگامِ مبارزه با سنگ، سینه سپرمی‌کردند و با مشت‌های گره کرده از کین، حریف می‌طلبیدند. راستی دیده‌ای که کودکان خردسال غزه، پابه پای نوجوانانِ مجاهد، بعد از شکست غیرقابل‌ترمیم صهیونیستها از حمله‌ی حماس در عملیات طوفان الاقصی، چقدر بزرگتر و بالنده‌تر شده‌اند؟! تو گویی مردان مجاهدی هستند که یک شبه، ره صدساله را پیموده‌اند. من و همکاران خبرنگارم، بعد از حمله‌ی کوبنده‌ی طوفان الاقصی که باعثِ شکستِ سنگین و مفتضحانه‌ی هیبتِ پوشالیِ صهیونیسم شد، در میدان حاضر شدیم تا صدایِ مظلومیّتِ و حقانیّت فلسطینیان و حقارت و خواری رژیم جعلیِ غاصب در این جنگ نابرابر هفتاد ساله را به جهان مخابره کنیم. اما این روزها با مشاهده‌ی این همه مظلومیت غزه و شقاوت صهیون، بارها شرمنده‌ شدیم. شرمنده‌ی پدری که پیکر قطعه‌قطعه‌ی نوزادش را روی دست تا آسمان تشییع کرد، شرمنده‌ی کودکی که به سختی در اضطراب این روزها با نوازش مادر به خواب رفته‌بود، اما در کمال بهت و حیرت در بیمارستان چشم بازکرده‌ و از ترس بی‌مادری، چون بید به خود می‌لرزید. خوب یادم هست وقتی در آغوش پرستار آرام گرفت، بغضش ترکید و یک دل سیر گریست. اکنون هم شرمنده‌‌‌ی این بزرگ‌مرد کوچکیم که در یک لحظه و با انفجار یک بمب، تمام آرزوهای کودکانه‌اش فروریخته و او باید به تنهایی بار این همه مصیبت را به‌دوش کشد. آرام که شد، حتما او را به سینه می‌چسبانم و مطمئنش می‌کنم، که ما پیروز این نبردِ نابرابریم. ذکر «یا ربّ یا ربّ» این نسلِ مقاوم و صبور، حتما کار اسرائیل ملعون را تمام خواهد کرد و او را به زباله‌‌‌دانِ تاریخ خواهد فرستاد، چون این وعده‌ی پروردگارست. @AFKAREHOWZAVI
«بی اکسیژن ترین حال ممکن» ✍طیبه فرید سرم را می کنم زیر لحاف پنبه ای سبز و‌نارنجی ،نفسم بند می آید .لحاف را کنار می زنم چند دقیقه که می گذرد نوک دماغم یخ می‌کند.با اینکه بند بند استخوان‌هایم دارد از خستگی از هم وا می رود و چشم هایم باز نمی شود اماخوابم نمی برد.به این فکر می کنم که شب های قبل چطوری زیر این حجم سنگین‌ زود پلک هایم روی هم می رفت و احساس خفگی نمی کردم. سبحان الله.دوباره فکرش می آید سراغم... عصر خواندمش.یکی ترجمه اش کرده بود.خیلی پیش آمده که حس کنم دنیا آن روی چیزش را به من نشان داده اما آن صحنه را که تجسم کردم تمام اتفاقات تلخ قبلش توی ذهنم پاک شد.دنیا روی بدتری هم دارد. امروز وقتی داشتم قرآن می خواندم رسیدم به اینجا که «آن روز هر شیر دهنده ای آن را که شیر می دهد از ترس فرو می گذارد و هر بارداری بار خود را رها می کند.....».* چقدر این آیه شبیه خبری بود که خواندم. اسرائیلی ها دارند اطراف بیمارستان شفا جست و جوی خانه به خانه می کنند تا اثری از هیچ جنبنده ای باقی نماند،تا هیچ فلسطینی زیر آسمان آن منطقه نفس نکشد.تا منطقه پاکسازی شود و بعد جنگ بولدوزر هایشان را بیاورند برای خودشان قلمرو تاریخی از نیل تا فرات را بسازند،روی خرابه زندگی آدم ها.روی خاکی که وجب به وجبش خون ریخته.زن و مرد جوان با پسرشان فرار می کنند.در حاشیه جاده آدم هایی می بینند که روی زمین غرق خاک و‌خونند.زن همسایه ،شوهرش ،پسر بزرگش،عروس و نوه هایشان!همه شان شهید شدند. سرباز اسرائیلی لوله تفنگش را به سمت بچه هایی می گیرد که چهار پنج روزست روزه شان را باز نکردند.نامرد شلیک می کند.دوتا از پسر بچه ها می افتند.سرباز اسراییلی دستش را گذاشته روی ماشه و وِلکن‌نیست.پدر بر می گردد که پسر را کول کند و با خودش ببرد اما حلقه دستان زن افتاده توی بازویش و نمی گذارد.از ترس از دست دادن شوهر به آستین لباسش چنگ می زند. مرد هر قدر تقلا می کند زورش به زن نمی رسد ،شلیک‌سربازهای اسراییلی شدت می گیرد.پسرک با صدای بی جانی داد می زند« بابا چرا منو نمی بری.....» مرد هیچ راه برگشتی ندارد.صدای پسرش،چشم هایش،خونش،خاکش ،بیمارستان شفاء .روحش خراش عمیق برداشته.جایش عین‌جهنم‌می سوزد.هنوز صدای شلیک می آید.نمی توانم بخوابم. زیر لحاف پنبه نفس آدم‌ می گیرد ،انگار اشک،اکسیژن هوا را می خورد.بیرون لحاف سرد است.شوفاژها جان گرم‌کردن ندارند.زورشان به بهار زمستانی نمی رسد.حس می کنم زمین الان در بَعدَ ما مُلئَت ظُلماً و جورائی ترین حالت ممکن است.بی اکسیژن ترین حال.... آرزوی محال نمی کنم که مثلاً کاش چشم‌هایم را باز کنم همه این ها کابوس باشد!راه رفتنی را باید رفت.مع الاسف پس گرفتن خاک اجدادی بهایش همین‌تراژدی های لعنتیست.طبق وعده های خدا، غزاوی ها بر می گردند و خانه هایشان را می سازند و شیرینی پیروزیِ قدس، تلخی زهر ماریِ این روزها را می شورد و با خودش می برد. فعلا همینقدر دلخوشی داریم که چشم هایمان گرم شود. *آیه۲/حج @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حرّه-عین 🎤 آمنه عسکری منفرد 🇵🇸به روزهای آزادی فلسطین فکر کنید! مادران داغ‌دیده‌ای که برای بچه‌های بی‌مادر، مادری می‌کنند، بچه‌های مادر ازدست‌داده‌ای که پناه می‌آورند به خانم‌های شبیه مادرشان و فرزندان آینده‌ی فلسطین که در شب‌های آرام و امن سرزمین‌‌شان، داستان مقاومت را می‌شنوند. @AFKAREHOWZAVI
. سیندرلا ✍طیبه فرید همه آن ها که توی خانه شان دختر دم بخت داشتند،رفته بودند میهمانی .قرار بود پسر پادشاه برازنده ترین دختر شهر را انتخاب کند و دستش را بگیرد و باهم بروند زیر سقف بلند قصر زندگی کنند. کالسکه دم در منتظرشان بود.نا خواهری های چُلُفته و بی بخار سیندرلا درست چند لحظه قبل از این که پایشان را از خانه بگذارند بیرون،لباسی که موش ها برای او دوخته بودند را پاره کردند!آن‌ ها از پسر پادشاه هم اُسکُل تر بودند!چند خط پایین تر می نویسم چرا. وقتی کالسکه نامادری سیندرلا داشت از دید او محو می شد دیگر برای رفتن به جشن هیچ امیدی نداشت.آقای شارل نویسنده سیندرلا ، به اینجای داستان که رسید نگاهی به دور و برش انداخت.راهی باقی نمانده بود.متنِ داستان کششِ یک نجات حقیقی را نداشت.فقط یک اتفاق غیر قابل پیش بینی و یک دست غیبی می توانست سر آن بزنگاه دست سیندرلا را بگیرد.شارل دستش را برد بیرون پیرنگ تا هر طور شده پای فرشته مهربان را به داستان باز کند.کفش های کوچک شیشه ای نقطه آغاز سیر صعودی قهرمان قصه اش بود.عاقبت هم به مراد دلش رسید!عین پسر پادشاه توی داستان نارنج و ترنج خودمان! چند وقتیست دارم اثری را می خوانم که بی شک جزو شاهکارهای ادبی از ابتدای تاریخ انسان تا امروزست،شما هم دارید می خوانید.داستانی که شروعش با حادثه است ،وسطش با حادثه است و با تعلیق های جورواجور و متنوعی به پایان خوشش نزدیک می شود.داستانی که برخلاف سیندرلا،نه کفش های کوچک شیشه ای در آن قهرمان را به اوج‌ می رساند و نه یک عامل زورکی نچسب مثل فرشته مهربان. شاهکار ادبی پیش روی ما سیندرلا دارد .سیندرلایی که پایش را با کفش های کوچک شیشه ای اش جا می گذارد.انگار که از اول نبوده. شاید اگر آقای شارل قهرمان های این اثر شاهکار را دیده بود قصه سیندرلا پیش چشمش رنگ می باخت. قهرمانهایی که فریاد چشم‌هایشان خواب زمستانی نواده های سیندرلا را از سرشان پرانده.آدم هایی که یک عمر ترکیب حوادث عالم را از دریچه چشم‌ نامادری و ناخواهری های او می دیدند.زندگی های کوچک ،آرزوهای کوچک،دنیای بی آرمان دونِ دنی... قهرمان های این کتاب صدها هزار بار محبوب تر از پسر پادشاه شهرند.ملاک آدم شایسته بودن، توی این اثرِ شاهکار ایمان است.قهرمان های این کتاب ابوعبیده هاهستند،یحیی سنوارها ،محمد ضیف ها....مشت های نمونه ی خروار. آدم ها بجای دریدن هم برای رسیدن به آرزوهای کوچک ،پاهایشان را می دهند ،دست هایشان را ،جانهایشان را ،برای رسیدن به آرمان های بزرگ... مردم جهان قهرمان های صادق و واقعی را دوست دارند.انگار عصر کفش های کوچک شیشه ای تمام شده. ما بعد التحریر: این روزها ملاک سنجش آدمیت فلسطین است.اصلا خدا این ها را انتخاب کرده که نه فقط شرق عالم که غرب عالم را هم بیدار کند.شاید دور نباشد روزی که مسیحیان و یهودیان آزادیخواه و‌مومن عالم را پشت خاکریز های مقاومت ببینیم که در دفاع از آرمان اسلام علیه دشمن غاصب می جنگند.ان شاالله. @AFKAREHOWZAVI
🔖اسرائیل در بن‌بست اضمحلال حمله‌ی طوفانی و کوبنده‌ی طوفان‌الاقصی که اقدامی استراتژیک و مهم از سوی جریان‌های مقاومت در پاسخ به تجاوزات رژیم غاصب و کودک‌کش اسرائیل بود و نقشه‌ی دقیق آن توسط جبهه‌ی مقاومت ریخته و اجرا شد، همچون معجزه‌ای تمامی طراحی‌های رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس برای غرب آسیا را از ریشه باطل کرد و ضربه‌ی غیرقابل‌ترمیم آن به استکبار جهانی، ابهت پوشالی رژیم جعلی صهیونیستی را در مقابل چشم دنیا ازبین برد تا جایی که این روزها در مقابل چشم مردم دنیا، اسرائیل به تدریج درحال ذوب‌شدن و تمام‌شدن است و قطعاً آینده‌ی منطقه به نفع جبهه‌ی مقاومت تغییر خواهدکرد و به اعتراف یک مورخ اسرائیلی پروژه صهیونیستی نفس‌های آخر خود را می‌کشد، زیرا «رژیم صهیونیستی خود را در دالان بن‌بستی انداخت که نجاتی ندارد.»(بیانات رهبر انقلاب، ۱۴ خرداد ۱۴۰۳) در سه ماه اخیر نیز، خیزش و فریادِ جهانی در حمایت از غزه که حاصلِ جوشش و جاری شدنِ خونِ گرمِ آگاهی‌بخشِ مقاومت و حقیقت در کالبدِ سرد و بی‌روح دنیای غرب است و قرنها در تسخیر فریب، غفلت و ناآگاهی استعمار و استبداد بوده، با تورق تاریخ به سمت حاکمیت جهانی توحید، با سرعتی غیرقابل باور به سمتِ آگاهی، بیداری و حقیقت، در حرکت است، تا با اضمحلال اسرائیل غاصب از صفحه ‌ی روزگار، نظمِ نوینی را که وعده‌ی صادق ولیّ خداست، در زمین محقق کند. 🖋آمنه عسکری منفرد @AFKAREHOWZAVI
🔖مقاومت، رمزِ پیروزیِ حزب‌الله 🔸ظهور مقاومت، افول اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نگاه امت‌های اسلامی به مقوله مقاومت تغییر کرد و کارآمدی و لزوم استقامت در برابر طاغوت بر آنان آشکار شد. پدیده‌ای که نتیجه‌ی است و حقیقت آن، بُروز قدرت ایمان و جهاد و توکّل است و بر اساس فرمایش رهبر انقلاب، فلسطین یکی از جلوه‌گاههای آن است: «این خودآگاهی اسلامی، پدیده‌ای شگرف و معجز‌آسا در قلب دنیای اسلام آفریده است که قدرتهای استکباری در برابر آن بشدّت دچار مشکلند. نام این پدیده «مقاومت» و حقیقت آن، بُروز قدرت ایمان و جهاد و توکّل است. صحنه‌ی یکی از جلوه‌گاه‌های این پدیده‌ی شگفت‌انگیز است، که توانسته رژیم طغیانگر صهیونیست را از حالت تهاجمی و عربده‌کشی به وضعیّت دفاع و انفعال بکشاند و مشکلات سیاسی و امنیّتی و اقتصادی آشکار کنونی را بر آن تحمیل کند.»۱۴۰۱/۰۴/۱۷از این رو حرکت‌های مقاومتی با الگوبرداری از روش امام خمینی (رحمة‌الله علیه) در مواجهه با در کشورهای اسلامی شکل‌ گرفتند. مسأله فلسطین نیز از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همیشه از مسائل راهبردی نظام جمهوری اسلامی بوده است و رهبر انقلاب هم آن را مساله اول امت اسلامی می دانند. امروز که وضع سیاسی‌ دنیا در حال یک تغییر اساسی است: «وضع آرایش سیاسی دنیا در حال یک تغییر اساسی است.»۱۳۹۰/۰۱/۰۷ توجه به شکل‌گیری و اتحاد بین کشورهای اسلامی مهم می‌نماید؛ چراکه اتحاد این کشورها و مقاومت جبهه‌ی اسلام، موجب ضعف و افول رژیم غاصب و سلطه‌گر اسرائیل خواهدشد، افولی که ثمره واقعی مقاومت و میوه‌ی اندیشه و جریان مقاومت در میدان اقدام و عمل است و رهبر انقلاب آن را نتیجه‌ی ایستادگی و مقاومتِ درونیِ مردم فلسطین می‌دانند: «امروز بحمداللّه شاهد افول تدریجی رژیم غاصب هستیم... این به برکت مقاومت مردم فلسطین است. این مقاومت درونیِ مردم فلسطین عامل اصلی این پیشرفتها است.»۱۴۰۲/۰۲/۰۲در طول یک سال اخیر بعد از اینک موازنه قدرت در منطقه با قدرت‌یابی روزافزون مقاومت اسلامی به سود ملت‌های مسلمان و به ضرر سلطه‌گران و صهیونیست‌ها در حال تغییر است: «مسئله فلسطین به توفیق الهی به سمت حل شدن یعنی تشکیل حاکمیت فلسطینی در همه سرزمین فلسطین در حال حرکت است.» ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ و دنیای متعلق به فلسطین خواهد بود: «دنیای آینده دنیای فلسطین است، دنیای رژیم غاصب صهیونیستی نیست.»۱۴۰۲/۰۸/۰۳ 🔸تبلور اندیشه و منطق مقاومت، رمز پیروزی امت اسلامی براساس آموزه‌های قرآن کریم پایداری و مقاومت اصل و اساس و شرط اول پیروزی بر باطل است: « شرط اول است. ملتها در راهی که شروع می‌کنند، باید استقامت کنند؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت»۱۳۹۰/۱۰/۱۹ که اگر با صبر و استمرار در راه همراه شود، پیروزی قطعی جبهه‌ی حق را به دنبال خواهد داشت :«اگر استقامت بود، صبر بود، تداوم در راه بود، استمرار عمل بود، آن وقت همه‌ی خیرات و همه‌ی برکات بر آن مترتب می‌شود.» ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ گروه مقاومت نیز شجره‌ی طیبه‌ای است که در تمام این سالهای تجاوز اسرائیل به فلسطین، در کنار گروه مقاومت حماس و جبهه‌ی مقاومت، ایستاده است: «حزب‌الله حقاً شجره طیبه است و حزب‌الله و رهبر قهرمان و شهید آن، عصاره فضائل تاریخی و هویتی لبنانند.»۱۴۰۳/۰۷/۲۴ در نتیجه‌ی همین ایستادگی و مقاومت و صبر، گامهای مهمی برای خدمت به منطقه و دنیای اسلام برداشته شده است: «حزب‌الله و سیّد شهید[نصرالله] با دفاع از غزّه و جهاد برای مسجدالاقصی و ضربه به رژیم غاصب و ظالم، در راه خدمتی حیاتی به همه‌ی منطقه و همه‌ی دنیای اسلام گام برداشتند.»۱۴۰۳/۰۷/۱۳ که قطعا بعد از شهادت سید مقاومت، شهید سید حسن نصرالله به دست رژیم صهیونیستی، اینک موازنه‌ی قدرت را به نفع جبهه‌ی مقاومت اسلامی و به سود ملت‌های اسلامی و به ضرر سلطه‌گران و صهیونیست‌ها، با سرعت بیشتری تغییر خواهد داد: «اثرگذاری شخصیت پرچمدار مقاومت و مدافع شجاع مظلومان پس از شهادتش بیشتر خواهد شد و ملت‌های منطقه و مجاهدان فی سبیل‌الله، پیام او یعنی ایمان و توکل بیشتر، اتحاد مستحکم‌تر، ادامه قوی‌تر و بدون تردید مبارزه تا شکست و نابودی دشمن صهیونیستی را با همه وجود دنبال خواهند کرد.»۱۴۹۳/۰۷/۱۳ شکل‌گیری در کنار فرهنگ ایثار و شهادت، ذخیره‌ی بی‌نظیر و تمام نشدنی برای امت اسلامی در عرصه دفاع از ارزش‌های اسلامی و مقابله با تهدیدات دشمن است، که تنها راه نجات و پیشرفت محسوب می‌شود: «راه نجات در مقابل زیاده خواهی دشمنان، تسلیم شدن و عقب نشینی کردن نیست؛ باید در مقابل دشمنی که زورگویی و زورگیری می کند ایستاد و پیشرفت کرد.»۱۳۸۷/۰۱/۰۱ 🖋آمنه عسکری منفرد 📝ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
بسم الله الرحمن الرحیم «7اکتبر» ✍🏻 امروز 7اکتبر است. در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس و چند گروه مبارز فلسطینی دیگر حملات مسلحانه هماهنگ‌ شده‌ای را از نوار غزه به غلاف غزه در جنوب اسرائیل آغاز کردند که اولین تهاجم به خاک اسرائیل از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بود. حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی این حملات را عملیات طوفان الاقصی (یا سیل الاقصی؛ عربی: عملیة طوفان الأقصی) نامیدند. درحالی که در اسرائیل به آن شنبه سیاه (عبری: השבת השחורה‎) یا کشتار تورات سیمچات (عبری:הטבח בשמחת תורה) می‌گویند، و در سطح بین‌المللی با عنوان حمله ۷ اکتبر شناخته می‌شود. این حملات آغازگر جنگ جاری اسرائیل و حماس بود. یک سال گذشت، از بر ملا شدن حقیقت پنهان! آری حقیقت پنهان! نه بر من نه بر تو؛ بلکه بر مردم کشورهای عرب و حتی بر مردم فلسطین و غزه نمایان شد. سالها گفتند:« ما یک امت، یکصدا و یک مذهب هستیم.» اما در این مدت یکسال، چهره ی به ظاهر حق اما باطل! نمایان شد. معلوم شد، مردم کدام کشور انصار الله و مردم کدام کشور انصار شیطان!! یکسال هزاران معصوم بی گناه اهل غزه قتل عالم شدند، اما صدای هیچکدام از حکام عرب که به صندلی ریاست خود لم دادندن در نیامد. در طول این یکسال مردم غزه بارها از میان آتش، خون فریاد «وین عرب» سر دادند. ولی هیچ امتی دست یاری نداد، الا شیعیان علی‌ابی طالب(ع) شهدای طریق القدس زنده و همراه مجاهدان طوفان الاقصی هستند. خوشا کسانی که در این مسیر پا به پای مجاهدین هستند. چه با اسلحه چه با تحلیل چه با ذکر امن یجیب... اما وای به حال کسانی که با دشمن خدا دست دوستی دادند. هر روز از این خون بی گناه سیراب می‌شوند ترسی از خشم خدا ندارند. ما از این دریای خونی که اسراییل جاری کرده هراسی نداریم چون به کلام خدا ایمان داریم و خواندیم «الیس الصبح بقریب» @AFKAREHOWZAVI
نقطهٔ قوت یک سال است می گویند: _او در پناهگاه است. _مسبب وضع شما، در بین شما نیست. _او نفوذی است. _او جاسوس اسرائیل است که توانسته است چنین عملیاتی را طراحی کند. _و... یک سال است دشمن دست گذاشته است بر روی نقطه قوت حماس و او را تخریب میکند. یحیی السنوار را می گویم، نقطه ی قوت حماس و طراح عملیات طوفان الاقصی. اما دیروز در حالی که خودشان هم باورشان نمیشد. جنازه بزرگ مردی را در میان شهدای ساختمان دیدند که آب ریخت بر روی تمام شایعات و تخریب ها. وچه عزتی بالاتر از این؟ او مرد میدان بود. تصویر هایی که از او منتشر می شود. اوج قدرت و افتخار السنوار است. چرا که نشان داد او مرگ را زندگی میکند و در کنار سربازانش با لباس رزم و چفیه، جلوتر از خط مقدم و در جبالیا، در رفح، می جنگد. او مرد میدان بود. به گفته ی شهید مرتضی آوینی: کجا از مرگ هراس دارد آنکه به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟ ✍🏻مریم زارعی @AFKAREHOWZAVI
انگشت بریده اش به اغیار رسید یک شیر تمام کرد و کفتار رسید طوفان الاقصی که همان است فقط هنگام قضی نحبه سنوار رسید ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom