eitaa logo
در محضر عارفان
2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
گاهی تنها یک دعا گافیست تا همه مشکلات حل شود. توصیه های اخلاقی ، اسرار عارفان ، نکته های ناب ، تربیتی ، ادعیه مجرب ، دعای رزق و.... @aflaakyaan تاریخ ساخت کانال 1399/01/28 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیش از ۹۰ سال عمر کردند. ایشان بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود. پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بیهوش کردن را به پزشکان ندادند( چون به نظر ایشان در صورت بیهوشی، تقلید مقلدین شان دچار اشکال می شد) از این رو به پزشکان معالج فرمودند: هرگاه من مشغول قرائت سوره مبارکه ی انعام شدم، شما مشغول عمل شوید من توجهم به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. (ایشان آن چنان به قرآن توجه پیدا می‌کردند که احساس درد نمی کردند) همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی قرائت سوره مبارکه ی انعام نیز به پایان رسید.✨✨ مردان علم درمیدان عمل 189،188/4 ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺 سلام علیکم محضر همه ي بزرگواران اینجانب مالک کانال به همراه همسر خود گرفتار ویروس منحوس کرونا شده ایم و در قرنطینه منزل بسر می بریم از شما عزیز خواهشمندم جهت شفای همه بیماران و ما آیه شریفه «امن یجیب» رو پنج بار بخوانید. اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ 🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
...◾️پدرم(آیت الله حائری شیرازی) عقیده داشت : اول نان حلال بعد اخلاق. . ◾️و اینطور میگفت: ما نمی گوییم پشتوانه ی پول، طلا باشد؛ ما می گوییم پشتوانه ی پول، کالا باشد، اما مقدار پشتوانه کالا با طلا وزن شود. . ◾️وقتی مقدار کالای پشتوانه را روی پول ننوشته اید، پول مال نمی شود بلکه اعتبار است. ولی وقتی روی پول، مقدار پشتوانه کالا را می نویسید، پول، کالا می شود. شما در مقابل اسکناس، کالا تعهد کرده اید، اما مقدار کالا را با طلا مشخص می کنید. . ◾️طلا پشتوانه ی پول اسلامی نیست. طلا، سنگ وزنه است نه پشتوانه. لذا لازم نیست به اندازه اسکناس، طلا در خزانه انبار کنیم. لازم نیست اگر کسی اسکناس آورد طلا دریافت کند. به او می گویید ما تعهد کرده ایم به این اندازه طلا به شما کالا بدهیم. . ◾️اگر شما بخواهید دینار اسلام را احیاء کنید، روی پول این جمله را می نویسید: «ما در مقابل این اسکناس، به مراجعه کننده، به اندازه ارزش سه دهم گرم طلا، کالا می دهیم». در این صورت اسکناس شما دینار است. . ◾️هزار دینار به کسی قرض می دهید و او ده سال دیگر هزار دینار می دهد. این می شود قرض الحسنه. پول اسلامی احیا شود انشالله در نتیجه آن حیات طیبه اسلامی هم احیا می‌شود ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
✨✨سید جمال الدین اسدآبادی در محضر ناصرالدین شاه به دست گرفته بود و بالا می انداخت و می‌گرفت، شاه به او اعتراض کرد که در محضر ما سیب بازی می‌کنی؟ جواب داد:سلطان با ۲۰ میلیون نفر بازی می کند، من با یک سیب بازی نکنم؟!✨✨ درمحضر آیت الله بهجت ج2ص412، 413 ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
✨امام طی این سالهای طولانی زندگی مشترک(62سال)هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم. آقا چای را خودشان اماده می‌کنند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شویند.✨ مهر وقهر ص27 ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
خودش را نمی‌گرفت ایشان خودشان را خیلی کم می‌گرفت خیلی؛ می‌گفتند: «من چیزی بلد نیستم، حتی وقتی بچه‌ها یا نوه‌ها به ایشان می‌گفتند آیت‌الله، می‌گفت: نه نه من آیت‌الله نیستم.» خیلی خودش را پایین می‌دانست. اصلاً عجیب بود. بیشتر هم مشغول نماز و دعا و راهنمایی شاگردانش بود و به ما می‌گفت: «همین‌ها برای آدم می‌ماند.» در مجلس روضه اباعبدالله علیه‌السلام خودش کفش‌های مهمانان امام حسین علیه‌السلام را جفت کرده و آن‌ها را تمیز می‌کند؛ بدون توجه به آن‌ها که خرده می‌گیرند که آدم بزرگ نباید چنین کاری بکند. آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی می‌فرمود: «من هر وقت می‌رفتم مجلس آقای قاضی، کفش‌هایم را می‌گذاشتم زیر بغلم که مبادا کفشم آنجا باشد و آقای قاضی بیاید آن را تمیز یا جفت کند.» منبع: خبرگزاری فارس راوی: خانم سیده فاطمه قاضی استاد بزرگ اخلاق، آیت‌الله علامه سیدعلی‌آقا قاضی طباطبایی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
همه‌چیزم را به امام حسین علیه‌السلام گره زدم حضرت آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی (رحمةالله‌علیه) در بیمارستان فرمودند: «من از وقتی‌که از نجف به تهران برگشتم، همه‌چیزم را با امام حسین (علیه‌السلام) شروع کردم. اولین باری که برای اقامه نماز جماعت به مسجد جامع رفتم، سوم شعبان بود. اولین شبی هم که جلسه‌ام را شروع کردم، شب سه شعبان بود. من همه‌چیزم را به نام سیدالشهدا (علیه‌السلام) گره زدم.» این پیوند آن‌قدر عمیق بود که رفتنشان هم به نام و یاد آن حضرت گره خورد و روز تشییع و خاک‌سپاری ایشان در اربعین امام حسین (علیه‌السلام) بود. منبع: مقدمه کتاب خاطرات آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی (ره) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی حاج‌آقا مجتبی تهرانی استاد بزرگ اخلاق، آیت‌الله مجتبی تهرانی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
فقیرنوازی به سبک مرحوم قاضی یکی از رفقای نجفی ما برای من گفت: من یک روز به دکان سبزی‌فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است؛ ولی به عکسِ معهود، کاهوهای پلاسیده و آن‌هایی را که دارای برگ‌های خشن و بزرگ هستند، برمی‌دارد. علت ماجرا را جویا شدم. فرمود: «من این مرد فروشنده را می‌شناسم؛ فرد بی‌بضاعت و فقیری است، من گاه‌گاهی به او مساعدت می‌کنم و نمی‌خواهم چیزی به او بلاعوض داده باشم تا اولاً آن عزت و شرف و آبرو از بین برود و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند مجانی گرفتن و در کسب هم ضعیف نشود؛ و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من می‌دانستم که این‌ها بالاخره خریداری ندارد و ظهر که دکان خود را می‌بندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم.» منبع: خبرگزاری مشرق راوی: علامه طهرانی آیت‌الله سید علی‌ قاضی طباطبایی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
سالروز رحلت پیامبر مهربانی و رحمت، حضرت محمد مصطفی (ص) وشهادت امام حسن (ع) و امام رضا (ع) بر مسلمانان تسلیت باد ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
دقت‌های خانوادگی بارها اتفاق افتاده بود که من با پدرم به قم می‌رفتیم، چون صبح قم کار داشت؛ باهم می‌رفتیم. پدرم هیچ‌وقت بیرون ناهار نمی‌خورد، گرسنه می‌ماندیم تا به تهران برگردیم. من می‌گفتم پدر، اینجا چلوکبابی است، یک ناهاری، آبگوشتی بخوریم. می‌گفتند: «مادرتان در خانه تنهاست. آن مرد سعادتمند نیست که خانمش در خانه تنها بماند و خودش بیرون غذا بخورد.» فقط یک‌بار در طول این بیست‌وچند سالی که من با پدرم زندگی کردم این اتفاق افتاد و آن موقعی بود که من در دانشگاه شاگرد اول شده بودم... می‌گفتم: خوب پدر ناهار بخوریم و برگردیم، ولی قبول نمی‌کرد و می‌گفت: «مروت نیست که مادرت تنها در خانه باشد و من بیرون خوش بگذرانم.» و این‌جور زندگی‌شان با همدیگر گرم بود. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه آیت‌الله شهید حسین غفاری ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
توکل بر خدا روز اول ماه که می‌خواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پول‌ها را شمردم و متوجه شدم که یازده‌هزار‌و‌پانصد تومان کم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می‌داشتم، بنایم بر آن نبود که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: «خدایا! خودت می‌دانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست.» لحظاتی بیش نگذشت که در منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیست‌هزار تومان مقدار وجوهات او شد؛ اما وقتی پول‌هایش را شمرد، گفت: «آقا! معذرت می‌خواهم، بیش از این برایم میسر نشد.» وجه را که شمردم دیدم یازده‌هزار‌و‌پانصد تومان است. ایشان همیشه می‌فرمود: «بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما می‌گشاید.» منبع: تارنمای بنیاد هابیلیان راوی: حجت‌الاسلام عیسی غلامی آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
🕌ربیع الاول، ماه شادی و سُرور میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ره: «اين ماه همان‌گونه كه از اسم آن پيداست بهار ماه‌ها است، به جهت اينكه آثار رحمت خداوند در آن هويداست. در اين ماه بركات خداوند و نورهاى زيبايى او بر زمين فرود آمده است. زيرا ميلاد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين ماه است و مى‌توان ادعا كرد از اول آفرينش زمين رحمتى مانند آن بر زمين فرود نيامده است زيرا برترى اين رحمت بر ساير رحمت‌هاى الهى مانند برترى رسول خدا بر ساير مخلوقات است. 🔸المراقبات ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
می‌خواهم که تو نباشی! مدرس مردی بسیار سخت‌کوش و پیگیر بود. مأیوس نمی‌شد و دست از مقاومت نمی‌کشید. حتی پیروزی رضاشاه هم او را مرعوب نکرد و پیوسته به شکل علنی اعلام می‌کرد که با حکومت او از اساس مخالف است. روزی که رضاخان یقه این پیر خسته را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار زد و فریاد کشید: «سید! آخر تو از جان من چه می‌خواهی؟» مرحوم مدرس بی‌آنکه ذره‌ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد: «می‌خواهم که تو نباشی!» منبع: تارنمای نوید شاهد آیت‌الله سیدحسن مدرس ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
براي زیارتت تشریفات قرار نده میگفتند: «برای زیارتت تشریفات قرار نده؛ همینطور بگو این کار را با شما دارم.» به همسایه جوانی که بیکار شده بود، گفتند: «شما برو شاه عبدالعظیم زیارت کن. زیارت که کردی بگو: آقا! من بیکارم، همین. هیچ‌چیز نمیخواهد بگویی.» خودش گفت: «من برگشتم خانه، صبح زود یک نفر زنگ زد.» گفت: «حسین! بیکاری؟» گفتم: «آره.» گفت: «الآن بیا فلان جا! من رفتم، مرا گذاشت سرِ کار.» می‌گفت: «کارش سبک است؛ یعنی خیلی مهم نیست، ولی سر کار رفتم؛ ماهی اینقدر به من میدهد و در حال حاضر مشغول هستم.» منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه استاد بزرگ اخلاق، آیت‌الله مجتبی تهرانی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
سفیر رضاخان و رفتار سید ابوالحسن با او هدایایی از طرف رضاخان آورده بود. عینک، عصای مزین به طلا و مقداری پول که پس از ابلاغ سلام رضاخان تقدیم سید کرد و گفت: «ما مانع نیستیم که وکلای شما از ایران برایتان پول بفرستند، ولی بهتر است آنان را بشناسیم.» سید فرمود: «لازم نیست شما آنان را بشناسید. نیازی هم به عصا و عینک و پول ندارم، بردارید و ببرید.» هرچه فرستاده رضاخان اصرار کرد، آقا نپذیرفت و آنان رفتند. آقا فرمود: «می‌خواستند وکلای مرا شناسایی کنند تا به اذیت و آزار آنان بپردازند.» به فاصله کمی، مرد عربی وارد شد. دست آقا را بوسید. مقدار زیاد، پول تقدیم آقا کرد و رفت. سید فرمود: «آقای علیاری! اگر من آن پول را گرفته بودم، حال خداوند چنین پول پاک و طاهری را نصیبم نمی‌کرد.» منبع: سیره علما راوی: آیت‌الله میرزاعلی غروی علیاری آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
پیاده‌روی مثل امام موسی صدر وقتی‌که امام موسی با پای پیاده از نجف به کربلا می‌رفت، در این سفر، حضوری عاشقانه داشت. در وقت دعا و زیارت عاشورا، از همه باحال‌تر بود و هنگام گریه، چشمانش از شدت گریه سرخ می‌شد. وقتی نوبت ذکر مصیبت و خواندن اشعار و نوحه‌سرایی به او می‌رسید، با حال جان‌کاهی در مصیبت اهل‌بیت (ع) اشعار فارسی و عربی فصیحی می‌خواند. هنگام کار و حمل اثاثیه سفر، وی بیش از همه کار می‌کرد و هنگام شوخی و مزاح، مزاح‌هایی بیان می‌کرد که بعد علمی و اخلاقی جالبی داشت. منبع: فارس ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
کوچکی در عین بزرگی من آن لحظه را اصلاً از یادم نمی‌برم... داشتم در مسجد برای امتحان فردا مطالعه می‌کردم که حاج‌آقا وارد شد؛ «داری چه کار می‌کنی؟» دارم کتاب می‌خونم. «کتابت را بده.» از همان صفحه‌ای که جلویم باز بود، سؤالی پرسیدند؛ جوابش را نمی‌دانستم و...! گفتند: «پس کتاب نمی‌خوانی، کتاب می‌بینی! یک صفحه انتخاب کن. یک بار من می‌خونم، شما از من سؤال بپرس، یک بار هم شما بخوان، من می‌پرسم.» این صحنه را هِی با خودم تکرار می‌کنم؛ مجتهد روحانی مسجد جلیلی و یکی از مبارزانِ ترازِ اول و زندان‌دیده انقلاب، حالا خودش را کوچک کرده... کوچکِ کوچک؛ تا «منِ نوجوان» با او بزرگی کنم. منبع: کتاب پدرانه، مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
جواب نخواهم داد! فرستاده محمد پهلوي به نجف آمده است تا از آب گل‌آلود، ماهي بگيرد. ماجرا ازاین‌قرار است كه مرجع بزرگ مسلمان آيت‌الله‌العظمي حكيم از دنيا رفته است و حکومت پهلوي قصد دارد با فرستادن پيام تسليت به يكي از مراجع بزرگ نجف و دريافت جواب، ذهن مردم مسلمان را متوجه خود سازد. فرستاده پهلوي كه حسب سفارش‌هاي دريافتي بايد سعي كند نظر موافق آیت‌الله خوئي را جلب كند خدمت ايشان مي‌رسد و عرض می‌کند: «حضرت آقا اعلی‌حضرت قصد دارند به مناسبت درگذشت آقاي حكيم براي شما پيام تسليت بفرستند، البته به‌شرط آنكه ...» مي‌فرمايد: «به‌شرط چي؟» مي‌گويد: «به‌شرط آنكه حضرت‌عالی هم لطف كنيد و پاسخي درخور به آن بدهيد!» می‌فرماید: «نيازي به پيام نيست. ارسال هم شود، جوابي نخواهم داد!» شجاعت مثال‌زدنی آقا، فرستاده پادشاه را به شگفتی آورد. منبع: منبرک آیت‌الله سید ابوالقاسم خوئی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
پشت در مکتب‌خانه شهيد مطهري از سن ۵ سالگي اشتياق و علاقه خود را به مکتب‌خانه و درس نشان مي‌داد، به‌طوری‌که در يک شب مهتابي که نور ماه حياط را روشن کرده بود، او به خيال اينکه صبح شده است،‌ دفتر و کتابش را برداشته،‌ به‌سوی مکتب‌خانه روان شد. هنگامي‌که با در بسته مکتب‌خانه مواجه گرديد، همان‌جا به خواب رفت. صبح فردا پدر و مادر متوجه شدند که مرتضي در خانه نيست، با نگراني در کوي و برزن به دنبالش گشتند و سرانجام او را در پشت مکتب‌خانه درحالی‌که آرام خوابيده بود، يافتند. منبع: تبیان علامه شهید مرتضی مطهری (ره) ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
احترام به قرآن در یکی از روزها که مشغول ترجمه المیزان بودم، قرآن دستم بود و تفسیر هم روبه‌رویم. میخواستم کتاب دیگری را باز کنم، امّا چون احتمال داشت آن صفحه موردنظر قرآن بسته شود و آن را گم کنم، قرآن را پشت‌ورو روی زمین نهادم. علامه طباطبایی که نگاه میکرد، فوری قرآن را برداشت و بر آن بوسه زد و به من گفت: «دیگر از این کارها نکنید.» منبع: خبرگزاری تسنیم راوی: حجت‌الاسلام سید محمدباقر موسوی همدانی مفسر بزرگ قرآن، علامه سید محمدحسین طباطبایی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
اهل محاسبه باشیم ما باید اهل محاسبه باشیم، هرچند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خودِ محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی. سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه‌ به عیوب خویش و اصلاح آن‌ها، فرصت رسیدگی به‌حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم! «أَفْضَلُ الناسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایبُهُ عَنْ عُیوبِ الناسِ؛ برترین مردم کسی است که پرداختن به عیوب خودش، او را از پرداختن به عیوب دیگران بازدارد.»۱ به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی‌توانیم دیگران را اصلاح کنیم. منبع: کتاب رحمت واسعه، ص ۱۷۲، به نقل از مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت آيت‌الله محمدتقی بهجت فومنی ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
دردِ سینه در اوایل دوران تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم، حتی گاه از سینه‌ام خون می‌آمد. سل مرض خطرناک آن دوران بود. بیماری من احتمال سل داشت، دکتر و دارو افاقه نمی‌کرد. یک روز تمام ذخیره‌های خود را که از کار برایم باقی‌مانده بود، (حقوق روزی یک ریال می‌شد. نیمی از آن را خرج و نیم دیگر را ذخیره می‌کردم) صدقه دادم. شب‌هنگام در عالم رؤیا حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه را زیارت کردم و به ایشان التجا بردم. دست مبارک را بر سینه‌ام کشید و فرمود: «این مریضی چیزی نیست، مهم مرض‌های اخلاقی آدم است و اشاره به قلب می‌فرمود.» سینه بهبود یافت. بعد که به خدمت آیت‌الله میر سید علی حائری رسیده و جریان را بازگو کردم، خیلی تشویق فرمود و اضافه کرد: «اما مواظب باش كه ناپرهيزي نكني.» منبع: تارنمای رسمی آیت‌الله حق‌شناس (ره) استاد بزرگ اخلاق، آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس (ره) ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
صبر کنید تا خانم بیایند مرحومه خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره) درباره نوع رفتار ایشان با خود گفته است: حضرت امام (ره) به من خیلی احترام می‌گذاشتند و خیلی اهمیت می‌دادند، هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی‌زدند... امام حتی در اوج عصبانیت هرگز بی‌احترامی و اسائه ادب نمی‌کردند. همیشه جای خوب را به من تعارف می‌کردند، همیشه تا من سر سفره نمی‌آمدم، خوردن غذا را شروع نمی‌کردند، به بچه‌ها هم می‌گفتند: صبر کنید تا خانم بیایند. منبع: خبرگزاری فارس امام خمینی (ره) ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
از توپ و تانک رژیم نترسیدم، از شما بترسم؟! مهدی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در خاطره‌ای نقل می‌کند: تقی‌ شهرام (یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق) با پدر جلسه مخفی می‌گذارد، مسئله انشعاب سازمان را بیان می‌کند. بعد پدر را تهدید می‌کند اگر دست از حمایت‌ از سازمان برداری می‌کشیمت. آیت‌الله طالقانی جواب می‌دهد: «از توپ و تانک‌های رژیم نترسیدم از شما بترسم؟!» منبع: خبرگزاری فارس آيت‌الله سيد محمود طالقانی، اولين امام‌جمعه تهران ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
مرحوم سید عباس تهرانی نقل کرد: برادرم یکی از روسای ارتش روس را در مهمان خانه ای دیده بود که از روی ناراحتی با صدای بلند فریاد می کشد و می گوید: برادرم می‌گفت: نزد آن فرمانده نشستم، مترجم او مطالبش را به فارسی ترجمه می‌کرد. از او پرسیدم :مقصود او از این جمله چیست که آقاخوب ولی شماها بد؟ گفت :ما قصد داشتیم به ایران حمله کنیم، روزی که می خواستیم وارد مرز ایران شویم کشتی بزرگی را دیدیم سر راه ما ایستاده، این مطلب برای ما تازگی داشت زیرا قبلا بررسی کرده بودیم و چنین کشتی ندیده بودیم. نزدیک که امدیم مشاهده کردیم کسی در کشتی نیست، فقط آقایی روی بام کشتی مشغول عبادت است. وقتی به او رسیدیم به ما گفت :برگردید ما کنار رفتیم و فکر کردیم شاید خیال باشد چشممان را مالیدیم و دوباره برگشتیم دیدیم همان کشتی با همان کیفیت موجود هست. به مرکز مخابره کردیم،دستورآمد که برگردید. روزنه هایی ازعالم غیب (ایت الله خرازی) ص29، 28 ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan