eitaa logo
افسران بصیر رهبری
173 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
139 فایل
🌹رهبر معظم انقلاب: ✅ در دنیایی که اساس کار دشمنان حقیقت فتنه سازی است، اساس کار طرفداران حقیقت باید بر بصیرت و راهنمایی باشد #پایگاه_ب_ط_محدثه 🔷️ارتباط با ادمین کانال👈 🌹 @yar313_yamahdi ⛔ارسال مطالب👈ترجیحاهمراه با پیوند بخاطرتبلیغ 🔶️پیوندکانال👇
مشاهده در ایتا
دانلود
1_379607482.mp3
1.22M
سلام اولین صبح جمعه پاییر بخیر🍂🍁 چه خوبه که روزمون رو با دعای🤲 عهد با آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شروع کنیم... 🌸 @afsaranebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم به خدایم بین دعایم که.......😭😭 @afsaranebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴هر که بشنیده صداى مجتبى 🌴تا ابد شد مبتلاى مجتبى 🌴سال ها بهر حسین باید گریست 🌴تا کنى درک عزاى مجتبى ▪️شهادت مجتبی علیه السلام تسلیت باد. 🏴 @afsaranebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماینده سازمان ملل گفت می‌دونی چرا آمریکا به ایران حمله نمی‌کنه؟ 🔻 جواب نماینده سازمان ملل خیلی جالبه، حالا اینجا ما آدمایی داریم که میگن سایه جنگ رو ما از کشور برداشتیم!! دریافت داغترین کلیپ های سیاسی در کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1655832592Cd30cd51591
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴وقتی که سردار بزرگ امام حسن (ع) هم خیانت کرد و به دشمن پناهنده شد! ♦️رهبرمعظم انقلاب: «امام حسن مجتبی علیه‌الصّلاةوالسّلام، سردار بزرگ جنگش «عبیدالله بن عباس» بود که می‌دانید چه کار کرد. شبانه رفت با «معاویه» که آن طرف بود، مذاکره کرد. پول گرفت، لشکرگاه خودش را ترک کرد و به دشمن پناهنده شد! ♦️ امروز اگر یک سرباز شما به دشمن پناهنده می‌شود، چگونه درباره‌اش قضاوت می‌کنید؟ شب خوابیدند، صبح بلند شدند دیدند فرمانده‌ی کلّ نیروهای امام حسن علیه‌الصّلاةوالسّلام، از خیمه بیرون نمی‌آید. یک ساعت، دو ساعت... بعد رفتند داخل خیمه، دیدند نیست! دقّت کردند، دیدند آن طرف خیمه، شکافته است. بعد، قضیه روشن شد. در رأس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی علیه‌الصّلاةوالسّلام. ♦️این چه توقّع بی‌جایی است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضی، یا مسؤول بخش خاصی از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامی، پایش را کج بگذارد، آن آقایی که با او مواجه می‌شود، فوراً شروع می‌کند به اصل نظام اسلامی، اصل جمهوری اسلامی، اصل حکومت اسلامی اهانت کردن!» ۱۳۷۲/۰۵/۰۵ 🗓۷ صفر: سالروز شهادت امام حسن (علیه‌السلام) @afsaranebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅هشدار تند گردان‌های حزب الله عراق به آمریکا 🔻«ابوعلی العسکری»، مسئول امنیتی گردان‌های حزب الله عراق در پاسخ به تهدیدات مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا علیه بغداد اعلام کرد: پمپئو عادت کرده است از زبان تهدید و زورگویی استفاده کند. 🔸وی خطاب به پمپئو گفت: تمام تلاشت را به کار بگیر و هر نقشه‌ای داری انجام بده، به خدا قسم نمی‌توانی اراده رزمندگان مقاومت را تضعیف کنی. 🔹العسکری بیان کرد: تهدیدات تو خزعبلاتی است که اثر آن به خودت و ارباب احمقت بازمی‌گردد. بدان، مردانی هستند که قلب‌های آنها مانند پاره‌های آهن است و آنها بدون هیچ ترحمی، بینی تو و نظامیانت را به خاک می مالند. 🔸پیش از این، رسانه‌های عراقی گزارش دادند که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به تازگی پیام تهدیدآمیز دولت این کشور را به برهم صالح، رئیس جمهور عراق و از آن طریق به مصطفی الکاظمی نخست وزیر این کشور رسانده است. 🔹در این پیام تهدیدآمیز آمده است که آمریکا در صورت ادامه یافتن حملات راکتی علیه سفارت خود در منطقه سبز بغداد، اقدام به بستن این سفارتخانه می‌کند. پمپئو همچنین برای این مسأله ضرب‌الاجل تعیین کرده است. 🔸در همین خصوص «کاطع الرکابی» عضو کمیسیون امنیت و دفاع پارلمان عراق اعلام کرد: ما از مطرح شدن این سخنان از سوی مسئولان کشوری مانند آمریکا و تهدید کردن عراق مبنی بر بستن سفارتخانه خود یا هدف قرار دادن یک گروه خاص تعجب می‌کنیم. 🔺وی گفت: امیدوار بودیم که شرایط به این حد نرسد که وزیر خارجه کشوری مانند آمریکا، مقامات عراقی که با آنها توافقنامه استراتژیک دارند، تهدید کند. هدف از این تهدیدات، ممانعت از اقدامات دولت عراق برای بیرون کردن نظامیان آمریکایی از این کشور است. 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتشار نخستین‌بار | مکالمه بیسیم حاج قاسم سلیمانی و محسن رضایی در آغاز عملیات کربلای ۵ کانال «دکترسلام»: @Drsalaam
|📲 یڪ‌جاسوس‌اسرائیلے اجیرشدشهیدچمران را ترور‌کنہ ! بعدازیڪ‌هفتہ‌تعقیب‌ومراقبٺ عاشق❤️رفتاروڪردارشون‌شد انصافاًیڪ‌هفتہ‌مراقب‌ما‌باشن چطورمیشہ؟!🤔 عاشق‌دین‌ومذهب‌ما‌میشن‌یا ... ؟! !! @afsaranebasir
💢 هنگامی که آقای رییسی منصب ریاست قوه قضاییه را به عهده گرفتند، امیدها در مردم زیاد شد و حتی در ابتدای کار ایشان نیز رضایت از قوه قضاییه بصورت قابل توجهی بالا رفت. ⛔️ اما دشمن خارجی و عوامل مزدور داخلی‌اش بیکار نمی‌نشینند و نمی‌گذارند و نمی‌پسندند که این سطح بالا از رضایت در جمهوری اسلامی باشد، بنابراین تلاش خود را در کاهش رضایت افزایش می‌دهند. ❌ حال با وجود فضای مجازی رها شده در کشور کاری می‌کنند که ذهنیت مردم نسبت به قوه قضاییه تغییر کند. از نوید افکاری و نادر مختاری گرفته تا نازنین زاغری و اعدام و زندان‌ها، چنان وارونه روایت می‌کنند که مردم نظرشان و رضایت‌شان از قوه قضاییه برگردد. گویی قوه به کار اصلی نمی‌پردازد یا خلاف و وارونه می‌پردازد. ♨️ آقای رییسی! هم مسئول‌ید و هم مدیون‌ید اگر تلاش نکنید تا این فضای مجازی رها و بی‌ضابطه سامان پیدا کند؛ که هم مردم از این رهاشدگی آسیب نبینند و هم قوه قضاییه تحت امرتان و فعالیت‌های خوبی که انجام داده‌اید و انجام می‌دهید، ضایع نشود. جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی 🔥 @jebhefazamajazi
امروز وقتی با عجله برای خرید دارو وارد داروخانه شدم ناخودآگاه چشمم به تلویزیون روی دیوار نصب شده افتاد که داشت شهید جاویدالاثر عباس آسمیه را نشان میداد. برای چند لحظه انگار فراموش کردم وارد داروخانه شدم و ذهنم رفت پیش پدر و مادر چشم انتظار شهید. بی اختیار به یاد شهید اینانلو و دخترش حلما افتادم. پدر حلما هم در واقعه خان طومان در کنار عباس آسمیه شهید شد و پیکرش برنگشت... در تلاطم ذهن خودم بودم که با حرفای سنگین خانم دکتری که پشت باجه بود مواجه شدم وقتی به عکس شهید آسمیه نگاه کرد سریع گفت: «اینا اگه خیلی کار بلد بودن همین جا از کشورشون دفاع میکردن تا کجا الکی رفتن...» رشته ی افکارم پاره شد ناخودآگاه حالم خیلی سنگین شد. باورم نمیشد هنوز هم با وجود این همه اتفاقات باشند کسانی که پشت به مدافعان حرم میکنند... سعی کردم به خودم مسلط شوم به دختر جوان رو کردم و گفتم میتونم جواب حرف شما رو بدم؟! دختر جوان که در حال هوای دنیاییه خودش بود گفت کدوم حرف؟ گفتم همین حرفی که راجع به مدافعان حرم زدید؟ گفت خانم ببین هر کی یه اعتقادی داره اونا واسه اعتقاد خودشون رفتن اعتقاد منم اینه به نظر من کارشون درست نبوده... بهش گفتم میدونی شبا که تو راحت میخوابی چند تا مادر هستن که سعی میکنن گریه‌های بچه هاشون که از دلتنگی برای پدرشون هست تسکین بدن و تا صبح نخوابن؟ بی اعتنا گفت ما هم با این وضع مملکت شبا تا صبح خواب راحت نداریم... گفتم اگه عزیزت بره و اربا اربا بیاد از این معرکه باز هم همینو میگی؟.. گفتم برای من اتفاق افتاده! انگار خیلی براش مهم نبود. گفتم پس حضرت زینب چی؟ دیدم خیلی تعصبی نشون نداد و فقط شونه هاشو بالا انداخت... دلم بیشتر شکست. به یاد غربت و تنهایی امام حسین(ع) و به یاد کوچه های منتهی به حرم حضرت زینب(س) افتادم که بوی غربت و آوارگی میده...سرمو انداختم پایین و از داروخونه اومدم بیرون... خدایا هممون رو عاقبت به خیر کن. نذار اسیر دنیا و قشنگیای دنیا بشیم ما رو شرمنده اهل بیت(ع) نکن. سلام علی قلب زینب الصبور همسر @afsaranebasir
💢جمله ،،،،آب و برق مجانی میشود ،،، 💧💧⚡️⚡️ که امام گفت ،،،،جریانش چی بوده⁉️ 💯اصل موضوع در تصویر👆👆👆 ❌برشی از یک سخنرانی که سالها دستاویز دشمنان شد❌ 🍃🌹 @roshangari_samen 🌹🍃
عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد مادر شهید شاهین باقری: 🔹در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هر لحظه منتظر بازگشتش بودم تا جایی که هرگاه کسی درب خانه را می‌زد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب می‌دویدم و هر بار بیش از قبل ناامید می‌شدم. 🔹هرگاه کاروانی از شهدا به تهران می‌آمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا می‌رفتم. یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید می‌بارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانه‌های داخلی و خارجی بازتاب زیادی داشت. 🔹شاهین ۱۲ اسفند‌ ۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش هم در باتلاق‌های این جزیره ماند، اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر شاهین رفتم تنها چند کیلو استخوان تحویلم دادند و آن روز به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳ کیلو داشت و آن روز هم ۳ کیلو از استخوان‌هایش را تحویلم دادند. ✍️کانال روشنا @roshana_ir
✅ یادداشت/ ❇️ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (آیه7- سوره محمد) 🔻هفتمین روز دفاع مقدس روز بصیرت افزایی، دشمن شناسی و استکبار ستیزی نامگذاری شده است. 🔸رمز موفقیت ملت ایران در چهار دهه گذشته مقابل دشمنان کینه‌توز، اتکا به خداوند متعال و حفظ وحدت ملی و اطاعت از ولی فقیه بوده است. 🔹اگر امروز هیچ قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای جرات تعرض به میهن اسلامی ایران را ندارد به خاطر همین مولفه ها است. اکنون جنگ تمام نشده است و دشمنان استقلال و عزت ایران صرفاً تغییر تاکتیک داده و صحنه جنگ را عوض کردند، البته مدافعان امنیت و سربلندی ایران نیز تغییر روش داده و در عرصه های نوین مردانه مقابل آنها صف آرایی کردند. 🔸اینکه امروز جمعی از مدافعان جنگ نرم در ۱۸ استان‌ در هفتمین روز مرحله دوم نهضت روشنگری ثامن، کمر همت بسته و حماسه سرا و روشنگر زوایای دفاع مقدس در بستر فضای مجازی شدند، نشان دهنده شناخت دقیق دشمن از سوی آنان است. 🔺قطعاً ظفرمندی نهایی نصیب ملت هوشیار ایران است که به " إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ " ایمان دارند. ملتمس دعا دبیر قرارگاه تبیین و روشنگری 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در حسرت زیارت اربعین امسال : «نگارا از عجم مهمان نمیخواهی؟» دلی آشفته و حیران نمیخواهی؟ خدا را شکر..نوکر کم نداری، لیک غلام و نوکر‌ از ایران نمیخواهی؟ برای اینهمه زوارِ دربارت مگر شاها بلا گردان نمیخواهی؟ به خیلِ کاروانِ اربعین امسال سیاهی لشکر و اعوان نمیخواهی؟ برای مرهم زخم دل زینب دو دیده از غمت گریان نمیخواهی؟ به جاده از نجف تا کربلا ، جانا دمِ موکب، مگر دربان نمیخواهی؟ میان کشتی ات گر پر شد از آدم؛ الا ای نوحِ من،حیوان نمیخواهی؟ به پیش پای زینب ، آن زمانی که میاید از سفر ، قربان نمیخواهی؟ خلاصه...اربعین نزدیک و ره بسته «نگارا از عجم مهمان نمیخواهی؟» 😭😭😭 محمد علی انصاری 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @afsaranebasir
☕️📖 معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند، و می رفتند، ما چه می دانیم جانبازی چیست... "هفته دفاع مقدس گرامی باد" ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ╔💎💎💎💎💎💎╗ @afsaranebasir ╚💎💎💎💎💎💎╝