eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
689 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌شد و با چشمان وحشتزده‌ام دیدم را به سمت صورتم می‌آورد که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی‌ام را صدا می‌زند :«زینب!» احساس می‌کردم فرشته به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی‌دانست و نمی‌دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد :«زینب!» 💠 قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این تنها نگاه‌مان می‌کرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید :«این رافضی واسه جاسوسی می‌کنه!» 💠 با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد و در سکوت برگزاری جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید :«کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه می‌شدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس می‌کردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی‌اش چنگ زد و دیگر نمی‌دیدم چطور او را با قدرت می‌کشد تا از من دورش کند که از هجوم بین من و مرگ فاصله‌ای نبود و می‌شنیدم همچنان نعره می‌زند که خون این حلال است. 💠 از پرده بیرون رفتند و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را می‌شنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش می‌کرد :«هنوز این شهر انقدر بی‌صاحب نشده که تو بدی!» سایه دستش را دیدم که به شانه‌اش کوبید تا از پرده دورش کند و من هنوز باور نمی‌کردم زنده مانده‌ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات آفتاب به طلایی می‌زد و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ می‌درخشید و نمی‌دانستم اسمم را از کجا می‌داند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می‌لرزیدم و او حیرت‌زده نگاهم می‌کرد. تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم می‌تپید و می‌ترسید کسی قصد جانم را کند که همانجا ایستاد و با صدایی که به نرمی می‌لرزید، سوال کرد :«شما هستید؟» 💠 زبانم طوری بند آمده بود که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش می‌کردم نجاتم دهد و حرف دلم را شنید که با لحنی دلم را قرص کرد :«من اینجام، نترسید!» هنوز نمی‌فهمید این دختر غریبه در این معرکه چه می‌کند و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمی‌توانستم کلامی بگویم که سعد آمد. با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید :«چی می‌خوای؟» در برابر چشمان سعد که از شعله می‌کشید، به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد و اینبار سعد بی‌رحمانه پرخاش کرد :«چه غلطی می‌کنی اینجا؟» 💠 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه‌اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن فریاد کشید :«بی‌پدر اینجا چه غلطی می‌کنی؟» نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او می‌دانست چه بلایی دورم پرسه می‌زند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت، او را داخل پرده کشید و با صدایی که می‌خواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند :« دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!» 💠 سعد نمی‌فهمید او چه می‌گوید و من میان گریه ضجه زدم :«همونی که عصر رفتیم در خونه‌اش، اینجا بود! می‌خواست سرم رو ببُره...» و او می‌دید برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد :«باید از اینجا برید، تا رو نریزن آروم نمی‌گیرن!» دستان سعد سُست شده بود، همه بدنش می‌لرزید و دیگر رجزی برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد :«من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟» و او در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش داد :«من اهل اینجا نیستم، اهل . هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده‌ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد اینجاست. می‌برمتون خونه برادرم!»... @afsaranjangnarm_313
شبتون شهدایی✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی‌ رهبر انقلاب در ۱۴۰۰/۰۱/۰۱ ‌[متاسفانه فضای مجازی کشور‌ما رعایت های لازم رو با وجود این همه تاکیید صورت نگرفته و در جهاتی وِل‌ است] 📲 ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
تا‌زمانی‌که همنشینِ (گناه) باشیم همنشینِ امام‌ِزمان نخواهیم‌ بود! تازمانی‌که گرفتارِ نَفس باشیم هم‌نَفَسِ امام‌ِزمان نخواهیم بود!!... 🚫 ‌-------•|📱|•-------‌ @afsaranjangnarm_313
↯❗️⚠️⛔️❌ شهدا هم نامحرم اند ! حتما دیده اید که این روزها اینستاگرام و تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی پرشده از دختر هایی که قربان صدقه شهدا می‌روند و به قولی با آنها عشق بازی می کنند... یک سئوال ! تا قبل از مطرح شدن دفاع از حرم دیده بودید با این کیفیت و کمیت کسی قربان متوسلیان برود ؟! یا کسی بنویسد :کسی لیاقت عشق مرا ندارد جز همت ؟! یا مثلا کسی عکس حسن باقری را بگذارد واو را ستایش کند؟! گاهی آدم نگاهش که به این پست ها می افتد ؛ دلش برای آن شهید عزیز می سوزد ... چون به دوران ما نزدیک تر است وکمی خوشتیپ تر از شهدای گذشته؛باید دستمایه ای شود برای عقده گشایی ؟! ونامش را بگذاریم رفاقت با شهدا ...) ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
بسم‌اللّہ‌الرحمن‌الرحیم تنها پنج‌دقیقه:)! با ترس از خواب می‌پرم... صدایش در گوشم اکو می‌شد: فقط پنج‌دقیقه فرصت داری! فرصت کم بود برای صحبت با خانواده‌ام... برای صحبت و حلالیت طلبیدن از تک‌تکشان حداقل ۲ساعتی وقت لازم بود... اما حال، پنج‌دقیقه بیش فرصت نداشتم... گوشی را از روی میز برمی‌دارم... دلم می‌خواهد ازهمه سر موقع خداحافظی کنم، اما امکان‌پذیر نیست! در تک‌تک گروه‌های دوستانه و فامیلی تنها دوکلمه‌ی "حلالم کنید" را ارسال می‌کنم... حتی استوری هم گذاشتم تا اگر کسی داخل گروه‌ها نیست، ببیند... به ساعت‌دیواری‌ام می‌نگرم، تنها ۴دقیقه با مرگ فاصله دارم... فکر یک‌نفر حتی در مواقع مرگ رهایم نمی‌کرد... با این‌که بلاک بودم، ولی باز روی تماس فشردم و منتظرِ شنیدنِ دوباره‌ی صدایش شدم... - الو؟! با شنیدن صدایش کمی مکث کردم... - الو؟! صدای منو دارید؟ رسمی حرف زدنش قلبم را به درد آورد... در حال که سعی بر کنترلِ بغضم داشتم، گفتم: حلالم کن! فقط همین.... - حالت خوبه؟ چی میگی؟ بغضم را فرو دادم: الان وقت برای توضیحش ندارم... فقط ببخش منو اگه بعضی‌وقتا خیلی غر زدم... الان... الان که رفتی جمکران، میشه برام دعا کنی؟ - اوهوم...ولی چرا؟ تو خیلی‌وقته برای من تموم شدی..! - لطفا دیگه بهم زنگ نزن... قبل از این‌که کلمه‌ای ادا کنم، تماس قطع می‌شود... آری؛ درست می‌گفت... خیلی وقت پیش برایش تمام شده بودم، اما من بامعرفت بودم و ماندم، و او رفت... و تماس پشت تماس... دوستان و اقوام کنجکاو بودند برای دانستنِ ماجرا... از بین سیلی از تماس‌ها، تنها به یکی پاسخ دادم... - الو؟ حالت خوبه؟ با هق‌هق می‌گویم: منو ببخش... به خانوده‌ام هم بگو حلالم کنن... و البته بقیه‌ی دوستام... فرصت نداشتم برای این‌که به خودشون بگم..! - نمی‌خوای بگی چی‌شده؟ داری نگرانم می‌کنیا! + چیزی...نیست... جایی خوانده بودم که آدم‌ها به کسی که خیلی دوستش دارند، می‌گویند مراقب خودت باش! به همین قصد لب‌تر کردم و با صدایی لرزان گفتم: خیلی... مراقب... خودت...باش:) نفسم هرلحظه تنگ‌تر از قبل می‌شود... گوشی از دستم به زمین می‌افتد... کاش فرصت داشتم برای خداحافظی با همه... در این لحظه تنها دل‌خوش بودم به کسانی که به یاد غم‌هایشان اشک ریختم و دعایشان بدرقه‌ی راهم بوده است... نفسم دیگر بالا نمی‌آید... دوست‌دارم حتی آخرین لحظه‌ی زندگی‌ام را هم با یاد مادرم شیرین کنم: یا...فاطمه...زهراۜ... قطره‌اشکی روی گونه‌ام می‌چکد؛ و بلاخره قلبم آرام می‌گیرد! چشمانم روی هم قرار می‌گیرد... سبک شدم، همچو قاصدکی معلق در هوا... ناکام ماندم در رسیدن به رویاهایی که این مدت عمرم برایشان زمینه‌سازی کردم... چه روزی‌است! کسی که بیشتر اذیت می‌کرد، بیشتر اشک می‌ریزد... کسی که هیچ‌وقت تمایلی به دیدنِ من نداشت، حال به دیدن جسدم آمده... کسی که حتی یک سلام نمی‌کرد، امروز آمده برای خداحافظی! عجب روزی‌ست آن روز؛ فقط من نیستم:))) @Yassbanoo ________________________ @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺👈سخنان حجت‌الإسلام عالی وانتقاد به جشنواره‌ی فیلم فجر۱۴۰۰ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
هیچ وقت نگران این نخواهید شد که درباره ی شما چه فکری می کنند، اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می‌کنند! خودتو پرت کن تو بغل خدا و بی خیال بقیه شو الهی هب لی کمال انقطاع الیک ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
سلام دوستان متاسفانه امشب پارت نداشتیم که ان‌شالله فردا شب جبران میشه🌺
سازمان ملل یا سازمان حمایت از دولت‌های غربی 🔺دبیرکل سازمان ملل، چند ساعت پس از حمله روسیه به #اوکراین، خطاب به پوتین گفت: به نام انسانیت، این جنگ را متوقف کنید. 🔸پ‌ن: چرا بعد از هفت سال، حرفی از توقف جنگ در یمن نمی‌زنند؟! 🆔 @Masaf
اللهم عجل لولیک الفرج...✨
⊰☀️بِسْــم‌الله‌الرَّحمٰن‌الرَّحیــم‌☀️⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═••⚬🏴⚬••═ تحلیل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره مجاهدت امام‌کاظـم «عليه‌السلام» ═••⚬💔⚬••═ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امام خامنه ای : درجنگ نرم هیچ وقت عکس العملی عمل نکنید* *درجنگ نرم مثل یک شطرنج باز ماهر عمل کنید* ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
🌿📸--------------------------------- @afsaranjangnarm_313
💠گرفتن علم از دیگران، با گرفتن فرهنگِ دیگران اشتباه نشود. این مغالطه‌ی بزرگی است که کسی بگوید علم غربی‌ها خوب است، پس فرهنگ و سیستم زندگی و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اینها با هم ملازمه‌‌ای ندارد. علمشان خوب است؛ اما این علم، پروریده و ساخته این فرهنگ نیست؛ حتی این فرهنگ به این علم ضرر هم میزند. علم مولدها و عناصر به وجودآورنده خاص خود را دارد؛ باید آنها را پیدا کرد. فرهنگ بی‌بندوباری، بی‌دینی، خودپرستی، گرایش به‌پول وماده و اصیل دانستن مادیگری و ارزش‌های مادی، فرهنگ‌های غلطی است که امروز غرب دچار اینهاست. ♡----------------------------------- @afsaranjangnarm_313
13920917_7898_64k.mp3
2.28M
🏴 امام کاظم علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه 🎙رهبر انقلاب: زندگی موسی‌بن‌جعفر یک زندگی شگفت‌آور و عجیبی است... به مناسبت ۲۵ رجب، سالروز شهادت امام کاظم علیه‌السلام @afsaranjangnarm_313
- شاھ‌ڪلیدترك‌گناھ❗️- ڪنترل‌نگاھ:شایدشاھ‌ڪلیدترك‌‌گناهہ . . فقط‌بہ‌عشق‌امام‌زمان'عج' هم‌درمحیط‌حقیقۍ‌هم‌مجازے! چشماتوڪنترل‌ڪن‌رفیق(:👀👌🏼❗️ ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عــــجب دعایی 🎙سخنرانے شهید 📣 💯 ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
🔴 امام زمان از چه کسانی می پذیرد ؟ 🔵 ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری 🌕 آیت الله حائری شیرازی (ره) : 🔹 شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهات‌شان که شامل سکه‌های طلا می‌شد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد. حضرت نگاه به سکه‌ها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمی‌کنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحب‌شان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من می‌خواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم. امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبه‌ای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو می‌رسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی. مقداری می‌ماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما می‌آییم، و من بر تو نماز می‌خوانم. این فرد می‌گوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همین‌هایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس می‌کردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد. وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکه‌ها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهم‌ها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد. من روزشماری می‌کردم ببینم این زن کی فوت می‌کند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من می‌خواستم بدانم چه کسی بر او نماز می‌خواند. علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم. این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمی‌پذیرد اما کلاف آن زن را می‌پذیرد و شما می‌خواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بی‌اسم و بی‌شهرت و بی‌عنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بی‌قابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند. «عجل‌الله‌تعالےفرجه‌الشریف» «علیه‌السلام» ... ... ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برڪات‌صلواٺ_۲۰۲۲_۰۱_۱۵_۰۹_۰۲_۵۷_۱۰۲(1).mp3
4.21M
❣حمالی که امام زمان عج را ملاقات میکرد... 🎤استاد پناهیان ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱
⸀📸. . • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. چرا وقتۍ حالمون‌ بده ... شروع‌ می‌کنیم بہ‌ گذاشتن‌ پروفایل‌ و استوری‌های دپ ؟! چرا با خالقمـون حرف‌ نمی‌زنیـم ؟! بیایـم وقتـی که حالمون‌ خوب‌ نبـود با خدامون‌ حرف‌ بزنیـم ... دو رکعت‌ نمـاز بخونیــم ! حتی شده یک صفحه قرآن ... بخدا آروم می‌شیم :) - - «🌱» ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
یکی از دوستانش هنگام دفن رسول میگفت: خوشا به حالت رسول‌ حالا دیگر راحت و آسوده بخواب از بس‌ این بچه تلاش میکرد از طرفی ارتباطش با شهدا را قطع نمیکرد، شب های جمعه بهشت زهرا سر قبور شهدا میرفت و سنگ قبرهایی که رنگشان رفته بود را بازنویسی میکرد قلم و رنگ هایی که با‌‌ آن ها این کار را میکرد الان درموزه اتاقش است... به روایت دوست شهید رسول خلیلی🕊🌷 ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ📻🌿'' @afsaranjangnarm_313 🌱