#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
صلی الله علیک یا #سید_الساجدین
چشمهایت دو رود شورانگیز،
سینهی غرق آتشت دریاست
لب خشکت -حدود سی سال است-
وارث داغهای کرب و بلاست
کوهی از خاطراتِ شعلهوری،
آب هم میزند تو را آتش
اشکهای مدامِ هر روزت،
جلوهی کل یوم عاشوراست
تو علی هستی و شبیه علی،
مرد میدان فتنهها هستی
در هیاهوی کارزار نفاق،
دستهای تو ذوالفقار دعاست
هر قیامت شکوه افلاک است،
هر قعودت شرافت خاک است
آسمانزادهای و سجدهی تو
سببِ اتّصالِ ارض و سماست
کربلا اوج لطف معبود است،
پیش چشمان عارفانهی تو
و تو هم مثل عمهات زینب(س)،
هرچه آن روز دیدهای زیباست
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در کولهی دلخستگیام جز غم نیست
در هستی من توشهی حسرت کم نیست
چندیست که خالی است دستم یارب!
یارب! نکند دست تو در دستم نیست؟
#حمیدرضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بر شانهام بخواه سرت را... شبت بخیر!
آسوده باش از غم فردا، شبت بخیر!
تو نیستی و باز به رویات دلخوشم
هی مینشینمت به تماشا... شبت بخیر!
ای نبض زندگی وسط ازدحام شهر!
آرامش شبانهی صحرا! شبت بخیر!
طعم خوش انارِ حیاط پدربزرگ!
ای فال حافظِ شب یلدا! شبت بخیر!
اندازهی زمین و زمان حرف بین ماست
اما خلاصه میکنمش با «شبت بخیر»
من دوست دارمت... به خدا میسپارمت
دور از تو چشم مردم دنیا، شبت بخیر!
#حسین_مودب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نام تو را در خاطرم لبریز میخواهم
یاد تو را ای شعر! شورانگیز میخواهم
سبزینگی توامان شاخههایت را
از سیستان تا پهنهی تبریز میخواهم
فرقی ندارد گندم از دست که بستانم
خاک تو را - ای عشق! - حاصلخیز میخواهم
آنسوتر از رنگ و نژاد و مذهب و آیین
خالی تو را از دیدهی تبعیض میخواهم
ایران! تو را در نبض جانِ دوستدارانت
با رقص خونآمیز هر دهلیز میخواهم
ای محشر زخمآشنای لالههای سرخ!
پایندهات تا روز رستاخیز میخواهم
#محمدصادق_امیریفر
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
آیینهی جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن
مهرش کنار چشمهی چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكهی آتشفشان شده
«حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ»۱ شده
خِجلتزده سپهر، کران تا کران شده
بر سفرهاش نشسته امیر و گدا، حسن
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارکالله از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»۲
سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن
افتاده دل به دام سیهزلفِ در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی «یا حسن!»
نقاش جان! به صفحهی خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن
مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل»
شمشیرِ شيرِ معركهی شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکهی اشقیا، حسن
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مهرو، کشیدهابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است
کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّد است؟
یا مجتبی محمّد! و یا مصطفی حسن!
ای نور دیدگان علی، فاطمه، نبی!
کز مصطفی و حیدر و زهرا، لبالبی!
گر آفتاب روی تو پیدا شود شبی
جز مهر تو مباد دگر هیچ مذهبی
آیینهای به آیتِ شمسالضّحي، حسن!
محبوس عشق و پادشه فتحِ باب، تو!
سوره به سوره آیهی اُمُّ الكِتاب، تو!
ای رمز و راز ادعیهی مستجاب، تو!
کس را نکردهای پسِ این در، جواب، تو!
دستی ز ما بگیر، شه ذوالعطا! حسن!
عشق تو بود و چشم و شراب طهوریات
ما را گرفت جذبهی آفاق نوریات
با این دلم چهها که نکردهست دوریات
ای کوه صبر! جان به فدای صبوریات
کز صبر توست قائمه، دين خدا، حسن!
آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود
صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود
کآنگونه با دورویی و کین در مصاف بود
دین بی تو زخم خوردهی صد انحراف بود
صلح تو بود آینهی كربلا، حسن!
۱و۲ مرحوم آیت الله غروی اصفهانی(مفتقر)
#امیرحسین_کمالزارع
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تویی امیر جمل، وارث رشادت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر
حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟
به هیچجا نرسیدهست آنکه در همهی عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر
بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر
ستون دینی و قرآن ناطقی، چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟
صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است
که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر
نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشوارهی مادر
امام بیحرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر
#سعید_تاجمحمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بالاتر از هفتآسمان، لطف و کرم داری
هرچند در قلبت هزاران کوچه غم داری
چشم نجیب مادرم هر صبح میگرید
عطر عجیبی در نسیم صبحدم داری
نذر تو کرده دانههای گندمش را باز
در دستهایش زائرانی محترم داری
جمعی کبوتر سوی او از دور میآیند
حتما ضریحی بین دست مادرم داری
هر جا که میبخشند چیزی را، نشان توست
یعنی که در سرتاسر دنیا حرم داری
#ماهرخ_درستی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
به سوی لشکر دشمن ز چله تیر در آمد
امیرزادهای از لشکرِ امیر در آمد
چنان دوید به سوی سپاهیان جمل که
گمان کنند به قصد شکار، شیر در آمد
میان معرکه رفت و مورخان همه دیدند
که چشم فتنه به دست یلی دلیر در آمد
همان لطافت محضی که با گذشتنش از دشت
هزار چشمه بهار از دل کویر در آمد
همان که - خانهاش آباد - سفرهدار کرم بود
گرسنه هر که در آن خانه رفت، سیر در آمد
هر آن که دیده حسن را شدهست عاشق حُسنش
فقیر رفت در آغوش او، اسیر در آمد
تمام خون دلی که میان سینه نهان کرد
درون تشت سرانجام ناگزیر در آمد
نماند راحت از آن طعنهها و بعد شهادت
تمام زخم زبانها به شکل تیر در آمد
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از ابتدای خلقت انگور، پیدا نشد شرابتر از تو
پیدا نمیکنند خلایق، هرگز شراب نابتر از تو
ای شعر! ای بداعت ذاتی! تو خواندنیترین کلماتی
در محفل کتابترینها پیدا نشد کتابتر از تو
تو پاسخی و پرسش محضم، هرگز مباد صفحه به صفحه
پیدا کنی سوالتر از من، پیدا کنم جوابتر از تو
مانند تو خیال ندیدم، مانند تو زلال ندیدم
آری کجاست خوابتر از تو؟ آری کجاست آبتر از تو؟
گفتند چیستی و کجایی؟ گفتند نیستی، ننمایی
گفتیم راستی خودمانیم، داریم آفتابتر ازتو؟
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بدون غم عشق، بودن چه سود؟
مگر میشود بود و عاشق نبود؟
کجا میخروشید رود اینچنین
اگر شوق دیدار دریا نبود
چه در وصل ساحل مگر دیده موج؟
چه رازیست در این فراز و فرود؟
تو آرامی و من سراسر خروش
تو دریایی و من به سوی تو رود
چه دارد نگاهت که در یک نگاه
چنین خواب را از نگاهم ربود؟
جهان بی غم عشق معنا نداشت
نمیبود اگر عشق، دیگر چه بود؟
#امیر_شفیعی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
اگر از من بگیری خندههای گهگدارم را
کجا پنهان کنم اندوههای بیشمارم را؟
به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود
مگر اندوه، این ارثیهی ایل و تبارم را
دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر
به روی سینه با خود بردهام سنگ مزارم را
مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم
درون سینه پنهان میکنم ذوق بهارم را
صبوری میکنم با بیکسی تا شعر میآید
دوباره میبرند این واژهها صبر و قرارم را
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زمانه خنجر خود را کشیده همچو خلیل
زمان لطف تو آمد، خدای اسماعیل!
که پشتِ سر صف دشمن که پیش رو دشمن
کجاست موسی عمران؟ رسیدهایم به نیل
دوباره ابرهه آهنگ کعبه کرده ببین!
پرندهای بفرست از برای کشتن پیل
هبل نشسته دوباره به صدر قبلهی ما
زمانه گشته به کام قبیلهی قابیل
کجاست وعدهی صدق صحایف پیشین
همان خبر که رسید از عتیق و از انجیل؟
بشارتیست سحر از زمان سر زدنت
اشارتیست بهار از زمین پس از تبدیل
برای شعر بهاران تو حسن تعلیلی
بیا مگر که ببارند ابرهای علیل
پس از تو آینهها هم سیاه پوشیدند
بیا که سال سیهجامگان شود تحویل
تکامل است اگر راز آفرینش خلق
جهان بدون حضورت نمیشود تکمیل
تو میرسی که دوباره امیر عدل، علی
ذغال تفته بگیرد کنار دست عقیل
تو ترجمان اساطیری ای حقیقت محض!
که بهر فتح زمان از گذشته گشته گسیل
امید معجزه دارد در این هزاره دلم
به دامن تو اگر عاجزانه بسته دخیل
#محمدرضا_نوری
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
از بی درختی من پریشانخاطرم یا برگ؟
ما نیز افتادیم از چشمت... نه تنها برگ
هرآنچه در خشکی و در دریاست دلتنگت...
خشک و تر عالم به پایت سوخت حتی برگ
«برگی نمیافتد مگر از حالش آگاهیم»*
پاییز ما جاماندهها تفسیر شد با برگ
من را ببر تا جادههای اربعین ای باد
جایی که خش خش میکند در زیر پاها برگ
در قتلگاه سرخ پاییزی عزا برپاست
زنجیرزنها صف به صف افتاده هرجا برگ
باید به جای کولهپشتی چتر بردارم
باران چهل روز است میبارد... و اما برگ...
* و ما تسقط من ورقه الا یعلمها (انعام - ۵۹)
#نجمه_پورملکی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
📝 فراخوان «مويههای عاشقانه»، دلنوشتههای عاشورايی»؛ ويژه استادان، دانشجويان و طلّاب حوزههای علميّه.
📖 آثار پس از بررسی و تایید نهایی در دبيرخانه مشترک، متشكل از نمايندگان مركز آموزش زبان و دانشكده های معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، الهیات، معارف اسلامی و ارشاد، مركز مديريت حوزه علمیه استان تهران، شهرستان ادب و صدای دانشجو در دو قالب كتاب الکترونیکی و چاپی منتشر خواهد شد.
⏳ مهلت ارسال آثار: اربعین حسینی
🖇 کسب اطلاعات بیشتر و ارسال آثار :
✏️ moyehhayeasheghane@gmail.com
در نرمافزار بله:
✅ @labbaik_hussain
🆔 @Student_voice
@Aftab_gardan_ha
میجوشم و در من خروشی نیست
گوشم به پیغام سروشی نیست
عالم همه جادهست؛ پایم کو؟
یک آسمان بار است و دوشی نیست
صد مثنوی حرفم ولی افسوس
اندازهی یک بیت گوشی نیست
پرهیز داری می فراوان است
وقتی که میخواهی بنوشی نیست
گفتم به نقد جان خریدارم
گفتند خوشحالی فروشی نیست
با هیچ کس از خود نگو ای دل
وقتی رفیق عیبپوشی نیست
#رضا_شریفی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است
نگاهت نم گرفته لحظهی دیدار نزدیک است
نه دیگر کربلا آن شورهزار خشک و بی گُل نیست
قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است
تمام راه زیر سایهی گرم علم بودی
تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است
کسی میخواندت انگار، این صوت زمینی نیست
صدا از دور میآید ولی بسیار نزدیک است
غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست
ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است
قدم بعدِ قدم، پشت قدمهای تو می آییم
پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
این غلغله از کجا چنین میجوشد؟
از دور نگاه کن، زمین میجوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین میجوشد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
برهنهپایی ما انقلاب سادهی ماست
که زخم، همسفر پابهپای جادهی ماست
مسافرانِ سحرخیزِ جادهایم هنوز
به رغم حادثهها ایستادهایم هنوز
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند
چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد
به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بیحقیقتی باشد
بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خستهایم از این فقههای استحسان
چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زندههای در تابوت!
صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خندههای پوشالی
سلاح گریه ندارید پس خراب شوید
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است
پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانیست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانیست
میان قول و عملها بهانه میبینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه میبینیم
دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
برای وعدهی گندم، دم از امید زدی
بس است، توبه کنید آنچنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
به پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیبهای غریبیم در دل جاده
بدون واهمه افتادهایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمی ثواب خود میترسم
بیش از همهی عذابهایم در قبر
از چهرهی بینقاب خود میترسم
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از زبان همسر شهید
به لحظه لحظهی لبخندهای تو سوگند
که رفت بعد تو از لحظه لحظهام لبخند
چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه
چه قدر بعد تو آوای گریههام بلند
که گفته است در خانه بعد تو بستهست؟
مدام خاطرهها میروند و میآیند
گرفته حلقهی اشکی فضای چشمم را
به یاد حلقهی دستت که مثل گردنبند...
پر از تلاطمم آری نمیرسد هرگز
به بیقراری من بیقراری اروند
خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن
چه غبطهها که نخوردم به حال آن سربند
نمانده وقت زیادی به عید، میآیی؟
به شوق آمدنت دود میشود اسفند
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چارپاره ای تقدیم به کادر درمان
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
اگر که شهر میافتد به کام مرگ، چه باک؟
برای خلق، به چتر نجات میمانی
تنت به خستگی کودکان باربر است
دلت به گرمی آتشفشان جوشیده
در این لباس چقدر استقامتت زیباست
درست مثل دماوند برف پوشیده
در این نبرد _نبرد تنفس و خفقان
کسی که روبهروی مرگ ایستاده تویی
تمام شهر کنون دستشان به دامن توست
مگر ضریح کدامین امامزاده تویی؟
به فکر نذری امسال خود نباش رفیق
که بهتر از همهی سالها ادا کردی
خدا قبول کند موکبی که مدتهاست
در ایستگاه پرستاریات به پا کردی
چنان بدون رمق باز هم سر پایی
که پای خستهی تو، پای زائر است انگار
صدای نالهی بیمارها که میآید
همان «کنار قدمهای جابر» است انگار
همین که تشنه شدی، یک دو قطره اشک بریز
برای گریهی ما عاشقان بهانه یکیست
بایست روبهروی کربلا سلام بده
حسینِ کرب و بلا و مریضخانه یکیست
#میلاد_حبیبی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از زبان دختر شهید تقدیم به شهید محمد بلباسی
دوباره زلف تو افتاد دست شانهی من
طنین نام تو شد شعر عاشقانهی من
پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را
اتاق تو شده حالا نمازخانهی من
هنوز مثل همیشه دلم که میگیرد
تویی مخاطب غمهای دخترانهی من
بغل گرفتهام عکس تو را و میافتد
به روی صورت تو اشک دانه دانهی من
دلم برای تو تنگ است بهترین بابا!
کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانهی من؟
چقدر کار بزرگیست دخترت بودن!
چقدر بار بزرگیست روی شانهی من!
#سعید_تاجمحمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
شاعر كمی نشست كنار درختها
شعری سرود و كرد نثار درختها
ديروز بود، با چمدانى پر از غزل
آهسته شد سوار قطار درختها
همراه خود چه داشت؟ فقط کاغذ و قلم
هر جفتشان از ايل و تبار درختها
جايى نداشت در دل آن تيرهاى برق
شد رهسپار، سمت ديار درختها
شاعر قلم به دست گرفت و شروع كرد:
«يا رب! خزان مباد بهار درختها
اى پَستهاى مرتفع اى برجهاى شهر
سر خم كنيد پيش وقار درختها
ايمان بياوريد به اين برگهاى سبز
اين آيههاى معجزهوار درختها»
اما چه زود خندهی جنگل تمام شد
برباد رفت دار و ندار درختها
كاش ارّههاى برقىِ آهندل حسود
كارى نداشتند به كار درختها
شاعر كنار سنگ مزار درختها
شعرى سرود و كرد نثار درختها
#محمدرضا_حسینزاده_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به شهیدان مدافع حرم
مژده بده عزم وطن کرده است
سرو چمان میل چمن کرده است
یوسف گمگشته به کنعان رسید
پیرهنی تازه به تن کرده است
بی سر و بی دست به رقص آمده
صوفی ما ترک بدن کرده است
رایحهی سوری سوغاتیاش
میکده را مشک ختن کرده است
شرحهی پیکر به چه شرحی؟ مپرس!
خون به دلِ غسل و کفن کرده است
هرچه غم است از دل من میبَرَد
آنچه غمش با دل من کرده است
#زهرا_بشری_موحد
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نذر امام رضا علیهالسلام
همیشه عاشقت هستم، همیشه با تو میمانم
یقینا دوستم داری که در صحن تو مهمانم
دعایم کن همیشه در پناه این حرم باشم
که عمری غیر از اینجا هرکجا رفتم پشیمانم
دلم را دادهام دست امانتداریات حالا
نشستم کنج صحن تو امینالله میخوانم
دلم میخواست مثل کودکی بر دوش زائرها
گل از باغ ضریحت سادهتر میچید دستانم
تمام عمر دستم را گرفتی، وقت رفتن هم
میآیی، چشم در راهم، میآیی، خوب میدانم
به روی دوش زائرهای تو از صحن آزادی
مرا میآورند آخر، تو هستی حسن پایانم
به امید نگاهت تا نفس باقیست میخوانم
رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم
#حسین_مؤدب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha