🏴« فاطمیه» ،« محمدیه» است !
این مزد رسالت پدر گرامی شان است!😭
«فاطمیه»، « علویه» است !
آغاز تنهایی علی !😭
معاذالله که رشحه هیچ قلمی بتواند بااشک سوزناک علی(ع) بهنگام شستن پیکر فاطمه(س) برابری کند!
❓کجاست اسماء؟
ازاو بپرسید فرشتگانی که در اشکهای آن هنگامِ علی به تبرک غسل میکردند ، بال و پرشان نسوخت؟ 😭
فاطمه جان! اکنون علی اینهمه تنهایی را کجاببرد؟ 😭
«فاطمیه»، « حسنیه» است !
بی یاوری حسن (ع) و ماجرای جگر و تشت و....😭
«فاطمیه» ،« حسینیه» است !
آغاز ماجرای عاشورا.....
ای #حضرت_زهرا !
🔥 درب خانه تو آتش گرفت تا مقدمه ای باشد بر آتش گرفتن خیام حسین (ع) در عصر عاشورا.....😭
و همچنان انبوه زخم بر زخم و درد بر درد .....😭
اینچنین شد که « #فاطمیه» ، آغاز چروکهایی عمیق بر پیشانی تاریخ تشیع شد.....😭😭
#ایام_فاطمیه
🆔 @afzayeshetelaat
🌷 مادر بزرگوار سردار #حاج_قاسم_سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم.
با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم.
وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند.
بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی منتشر نکنید. 📛
😔 گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد. 😔
آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم.
با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.
😭 سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.😭
📚 خبرگزاری دانشجویان ایران
#حاج_قاسم #مرد_میدان
🆔 @afzayeshetelaat
نمی خواهم برنجانم دلت را بی سبب ، اما
چگونه مرگ یک #مادر ، چهل تن متهم دارد....😭😭
الهی بشکند دست مغیره......😭😭
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
🆔 @afzayeshetelaat
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
حق زنان
حکمی که مردان به آن عمل نمیکنند...
#شهید_مطهری
زن _نگاه اسلامی_
#فاطمیه#
#
🔘 افشاگری علیه جریانهای غیر انقلابی
✳️ حضرت زهرا(س) سپر ولایت
🔻جهاد آن بزرگوار [حضرت زهرا سلام الله علیها] در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهداری بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود.
🎤امام خامنهای؛ ۱۳۷۱/۰۹/۲۵
🔻یکی از جلوههای جهادگونۀ #حضرت_زهرا سلامالله علیها دفاع از امامت و ولایت بود. آن حضرت همواره علیه کسانی که با #ولایت علوی سر ناسازگاری داشتند با اَشکال متفاوت افشاگری مینمود.
🔻گاه سلاح گریه در دست میگرفت و گاه شمشیر برّان کلام را. گاه به درب خانه مهاجر و انصار میرفت و گاه در مسجدالنبی.
🔻آن حضرت از هر موقعیتی استفاده میکرد تا چهره واقعی #ولایت_ستیزان را معرفی نماید و الگویی باشد برای تمام کسانی که میخواهند از جبهه حق و رهبر جامعه دینی دفاع نمایند.
📌 امروز نیز #حوزۀ_انقلابی باید در مقابل کسانی که بهصورت عریان علیه #ولایت_فقیه موضعگیری میکنند افشاگری نماید.
📌 اینکه برخی اشخاص و جریانات باطل در فضای #حوزه_علمیه بهراحتی علیه #انقلاب_اسلامی و مقام ولایت سخنپراکنی میکنند بههیچوجه پذیرفتنی نیست.
⁉️چرا چهرههای شاخص #حوزه_انقلابی علیه برخی کسانی که با بیت سازی، مرجع سازی و انتشار رساله، بهصورت واضح و شفاف افشاگری نمیکنند؟
✍رضا خدری
#ایام_فاطمیه
🌷🌷🌷🌷 🌷
بهترین الگو - قسمت نوزدهم.mp3
11.09M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🎙 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
👤 استاد #شجاعی و #رهبر_انقلاب
⭕️ محصول اولیهی دلنگرانیهای حضرت زهرا و بشارتهای آخرالزمانی حضرت جبرئیل، در زمانهی ما، به ثمر رسیده است.
🏴 ویژه #فاطمیه
#مهدویت
🏴🏴🏴🏴
خیر با اولاد شر درگیر شد
آه با سیل شرر درگیر شد
کم کم آوردند هیزم پشت در
خانه با موج خطر درگیر شد
ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه
یاس حیدر با تبر درگیر شد
آتش بیداد بالا رفت و بعد
شعله ها با موی سر درگیر شد
بازویش با ضربه های پشتِ هم
سینه اش با میخ در ، درگیر شد
ناگهان #مادر زمین افتاد و بعد
ناله هایش با جگر درگیر شد
راه بند آمد، نمی دانم چه شد
صد نفر با یک نفر درگیر شد
کوچه من را تا دل گودال برد
لشکری با یک نفر درگیر شد 😭😭
شاعر: وحید محمدی
#حضرت_زهرا #فاطمیه
🆔 @afzayeshetelaat
✅ راست گفته اند که همیشه پای یک زن در میان است❗️
↩️ منتهی زن داریم تا زن ❗️
بارها گفته ام که پشت هر مرد موفق، زنی است که محکم ایستاده تا مردش توانسته موفق شود، امروز در روز شهادت #حضرت_زهرا (س) به عنوان اولین شهیده مدافع ولایت،
👌 می خواهم به پاس زحمات همسر سردار سلیمانی، خاطره راننده سردار را برایتان ارسال کنم.
🎤 نصرالله جهانشاهی، پاسدار بازنشسته نیروی زمینی و راننده سپهبد شهید قاسم سلیمانی درباره همسر شهید سلیمانی می گوید:
👌 یکی از دلایلی که حاج قاسم،
« #حاج_قاسم» شد، همراهی همسر ایشان بود.🌹
🤔 واقعاً تا جایی که به نظرم میآید و همسرم هم تصدیق میکند، همسر حاج قاسم هیچگاه از او گله نکرد که الآن موقع کار نیست، به خانواده برسید و... !!
👌 علت موفقیت حاجی واقعاً همسرش بود.
🔹زمان جنگ، حاجی خیلی خانه نبود. زمان قرارگاه قدس هم همین طور. در نیروی قدس که همیشه در سفر بود.
❗️جایی یادم هست که یکی از پسرهای حاج قاسم بیمار شد و حاجی در مأموریت قرارگاه قدس بود، نتوانست بالای سر پسرش باشد و پسرش هم در اثر بیماری در بیمارستان فوت شد.😔😭❗️
👌 حتی حاجی بالای سر پدر و مادرش هم در زمانی که در بستر بودند، نتوانست برسد و بعد از فوت آنها رسید. 😔
↩️ من هم که توانستم با حاجی همراه باشم، به خاطر همراهی همسرم بود.
👌همسرم وقتی یکی از بچههای حاجی یا خود حاجی زنگ میزد و کارم داشت، به من میگفت اینقدر کُند نباش، سریع لباس بپوش برو.
👈او تازه مرا تشویق و بدرقه هم میکرد. 🌹
🆔 @afzayeshetelaat
شمع خموش ما را از خانه بردند....😭
تابوت مادرم را شبانه بردند .....😭
باغی که گل ندارد، صفا ندارد ...😭
خانه ی آتش زده، زهرا ندارد....😭
#فاطمه #ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
🆔 @afzayeshetelaat
❓یک در و یک دیوار و اینهمه ماجرا❓😭
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد می آمد که بگوید پدرت فدایت دخترم !
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب می آمد بگوید شادی دلم! پاره تنم !
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که میخواست به سفر برود و آمده بود زیر گلوی او را ببوسد !
👇👇👇👇👇
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پسرش حسن باز کرده و فرموده بود: جدت زیر کساء است، برو نزدیک !
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و به حسینِ خسته از راه آمده، گفته بود نورچشمم ،میوه دلم، جد و برادرت، زیر کسایند!
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی علی باز کرده بود، روی علی که بی تاب میگفت :
بوی برادرم محمد می آید!
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار، 🤔 آیا در را روی جبرئیل هم خودش باز کرده بود؟!
👇👇👇👇👇
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گردنبند یادگاری را کف دستهایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه میکرد !
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و قرص نان شب بعد را به دستهای یتیمی سپرده بود و باز به اسیری و هم به فقیری ....!
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را برای مردش باز کرده بود که با دست خالی از راه میرسید و نگفته بود که چند روز است غذایش را به بچه ها داده و خود نخورده است😔
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و شنیده بود همسایه ها -بلند؛ طوری که بشنود- میگویند: علی! او را ببر جایی دور از شهر؛ گریه هایش نمی گذارد شب بخوابیم!😭
⚫️ ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و به بلال که ساکت و محزون آن پشت ایستاده بود، گفت: دوباره اذان بگو؛ من دلتنگم!😭
👇👇👇👇👇