eitaa logo
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ شهدا و علما ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🌷کشکول 💗حرف دل 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. ارتباط با ادمین: @darabi_mohammdebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️ امام صادق (ع) در زیارت‌نامه عمویشان حضرت عباس (ع) میگوید: « قتلَ الله امّة قَتلَتکم بِالایدی و الالسُن..... »(خدا بکشد امتی را که شما را با دستها و زبانها کشتند ...)!! 🤔 کشتن با دست، سلاح و شمشیر را فهمیده بودیم، اما با زبان چگونه میتوان کسی را کشت؟؟!!❓ 👌 این را از اهل باید پرسید که می گویند : عباس در مُرد ، ولی در شهید شد !! 😔 امان از قصه «امان نامه شمر» !! 👌 این همان پیغام مرگی بود که می خواست عباس را پیش از شهادت ، بکشد !!⚠️ 👌 زبانِ بیانِ امان نامه، « قَتلَتکم ...ب... الالسُن» بود ، اما عباس چه نیکو با زبانش، امام زمانش را یاری کرد ! 👌 همانگونه که کشتن، دو گونه است: با دست، و با زبان ! 👌 همانگونه نیز یاری کردن ، بر دو گونه است: با دست و زبان !! ☝️اگر اهل یاری امام زمانت هستی، دست و زبانت را به کار بینداز ! بنویس و بگو آنچه موجب آشنایی بیشتر مردم با امام میشود! آخر امام زمان(عج) یارانی بابصیرت و آگاه میخواهد! 🆔 @afzayeshetelaat
🙏 اُدخلوها بسلامٍ ءامِنین 🙏 بفرمائید زیارت..... 🙏 السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین...... 🆔 @afzayeshetelaat
👌 همه کربلاییان را به مدال افتخار «عبد بودن» می ستایند... از حسین ابا«عبد»الله... تا عباس «عبد صالح» !! 👌 این مدال بر سینه پیامبران خدا نیز هست 👌 نعم العبد.... ( سوره صاد/۳۰ و ۴۴) 👈 کربلا مجمع خاکساران و بندگان است... همه در گودال مقتل خویش شکسته اند...‌‌. عُجب و غرور و تکبر و منیّت را به حریم کربلا راهی نیست..... 👌 هر که باشی، باید خاک شوی تا حسینی شوی!! عباس قهرمان پهلوان خط‌شکن هم که باشی، باید به زینت «عبد» آراسته باشی تا حسین، تو را در کنار خودش راه دهد..... 👈 آنکه صالح شود، شیرینی«عبد بودن» را احساس می کند ! 🙏 ای عبد صالح ! ما را عبد و تربت کربلای مان کن !! 🆔 @afzayeshetelaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 نافع بن هلال🚩 1⃣ ست.... نافع، دلش در خیمه تن ، بی تابی می کند، مبادا دشمن نامرد بر محمل تاریکی بنشیند و بر خیام حرم یورش آورد... از جا برمی‌خیزد و دشت را میکاود... سایه ای در دشت می‌بیند، دست بر قبضه شمشیر می برد و آرام به سایه نزدیک می شود... سایه آرام روی بر می‌گرداند... ⬅ ای وای ، نه، این سایه نیست!! نور محض است. نور مطلق است. این امام است.... در اینجا چه می کند؟!🤔 سؤال گفته یا نگفته ی نافع را امام به نرمی پاسخ می دهد: «آمده بودم که فراز و نشیب های این اطراف را بنگرم و برای اهل حرم، مأمنی بیندیشیم. خارهای اطراف را برچینم تا خراشی بر پای طفلان نیندازد😭😭 تو چرا از خیمه خارج شده ای؟» 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
2⃣ نافع، دست بر قلب میگذارد. انگار می خواهد اضطراب و نگرانی خود را بپوشاند. کلامی که راهش را در گلو باز می کند نمیداند که پاسخ امام هست یا نه ، اما نگفتنش را هم نمی‌تواند. « من نگران شمایم ای امام! چشمانم فدایتان! شما و این شب و تنهایی و دشمن و سفاکی؟ مبادا.....😰 کلام در گلوی نافع بغض میشود و بعد آرام آرام آب می شود و از دیده ها فرو می ریزد.😭 امام دست او را به مهر میگیرد و می‌گوید: 👈چه جای هراس ای نافع! وعده خدا که تخلف نمی یابد، میشود آنچه باید بشود. امام دست بر شانه نافع میگذارد و صمیمانه میپرسد : «هیچ تمایلی به پرهیز و گریز از این مهلکه در تو هست؟»⁉ 😱 وای ! چه سوال غریبی! نافع و پرهیز؟! نافع و گریز؟!😩 پاهای نافع سست می شود آنچنانکه با تمام جانش بر پاهای امام می افتد😭😭 « مادرم به عزایم بنشیند اگر حتی ابر چنین خیالی لحظه ای در آسمان دلم ظاهر شود😱 این شمشیر من و هزار شمشیر دشمن! این تن ناقابل من بوسه گاه هزار خنجر دشمن! ای نازنین! سوگند به همان خدا که بر ما منت نهاد و تو را به ما داد، من تا آن سوی مرگ خویش از تو جدا نخواهم شد.»😭 امام این شاگرد پیروز شده در امتحان را ، با افتخار از جا بلند و روانه اش می کند... 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣ به خیمه زینب س رسیده اند، امام وارد خیمه میشود و نافع در بیرون حرم، می ماند و خیالش از خلال خیمه نفوذ می کند . نافع، کلام زینب را میشنود : « عزیز برادر! آیا اصحابت را آزموده ای؟ آنقدر دل و دین دارند که تو را در میانه نبرد تنها نگذارند و به دشمن نسپارند؟....😰 نافع، پریشان حال و گریان به خیمه حبیب میرود... حبیب! آی حبیب! این چه گاه خفتن است؟؟ بیا و ببین در دل دختر رسول خدا چه میگذرد؟ ما خفته ایم و زینب پریشان است! ما مرده ایم مگر؟؟ بیا کاری کنیم حبیب! بیا خاکی به سر کنیم ! جنون نافع چون صاعقه ای در تن و جان حبیب می پیچد و او را از جا می جهاند. انگار خبر زلزله همراه دارد در اطراف خیمه ها می دود و فریاد میزند: ای غیرت زادگان! ای غیور مردان! این گاه خفتن نیست! برخیزید بیایید! شیران حرم، در چشم به هم زدنی حبیب را دوره می کنند. چه خبر شده است؟؟ ما خواب نیستیم، نبودیم، منتظر اشاره ایم، چه خبر شده است؟؟ حبیب نگاهش به نگاه بنی هاشم گره می خورد: شما نه! شما بروید! شما اهل خانه اید! این آتشی است که بر جان همسایگان افتاده، شما محرم خانه اید ، شما اهل بیتید، بروید و آسوده بخوابید که این کار، کار ماست و منشأ این آتش در خانه ماست! ❗️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
4⃣ و بعد حبیب، رو می کند به بقیه و می‌گوید: « من چه کرده‌ام؟ شما چه کرده اید ؟ این ننگ نیست برای ما که حرم، در ماندن و نماندن مان تردید کند؟؟ این عار نیست برای ما که زنده باشیم و حرم در اضطراب باشد؟؟ عرق شرم بر غرور شیران می نشیند. 👈 حبیب می گوید:« من الان سرم را بر خاک آستانه حرم میگذارم و بیعت بندگیم را تجدید می‌کنم.» در چشم به هم زدنی حبیب و نافع و یاران بر درگاه حرم فرود می آیند... صدای حبیب برای اهل حرم آشناست: ↩ « ای آزادگان رسول الله !! ما شمشیر های شماییم و شمشیر های جوانان شما جز بر گردن بدخواهان شما فرود نمی آید و این پیر ترین غلام شما قسم می‌خورد که بتازد بر آنان که در پی آسیب و گزند شمایند. به خداوندی خدا سوگند که اگر انتظار امر امام نبود، هم اکنون با شمشیرهای آخته بر دشمن هجوم می بردیم. ما آمده ایم تابیعت بندگیمان را با شما تجدید کنیم . ↩ و می‌شنوند که:« مرحبا به شما ای پاک طینتان و غیور مردان ! حرم رسول الله را پاس دارید.»👏🌹 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
5⃣ هر چه به خورشید گفتیم مکن ای صبح طلوع، گوش نکرد ... حالا باید بنشیند و بنگرد و با تک تک شهدای کربلا، ذوب شود....☀️ ☀️ آفتابِ میانه روز دهم هم به وسط آسمان رسیده است... نبرد نافع همچنان ادامه دارد... با آنکه سنش زیاد بود ولی از پس مقابله با او برنمی آمدند... سرانجام او را محاصره کردند ، با پرتاب سنگ، بازوانش را شکستند و اسیرش کردند... جرأت کشتن این شیر را نداشتند.... او را به خیمه عمرسعد ملعون بردند.... و در آنجا بدست شمر لعین ، به شهادت رسید....😭😭😭 🚩 السلام علیک یا نافع بن هلال🚩 ⛔️ کپی و ارسال این مطالب فقط با آیدی کانال مجاز است❗️ 🆔 @afzayeshetelaat
😭 السَّلام عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وَ علَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ الليْلُ وَ النَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ، السَّلام عَلَى الحُسَيْن وَ عَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ وَ عَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ وَ عَلَى أصْحابِ الحُسَينِ 🏴 فرارسیدن ی حسینی را محضر فرزند غریبش حضرت حجت بن الحسن عج، رهبر معظم انقلاب و شما سروران گرامی تسلیت عرض میکنم. 🆔 @afzayeshetelaat
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
🔟 #دعوا_سر_اولویت_است ✅ طرماح با همه هوشمندی اش نیز اولویت شناس نشد.... خب! کارهایمان را انجام ند
1⃣1⃣ 👌 هنر ابالفضل العباس (ع) جنگاوری بود. دشمن از شمشیرش که هیچ !! از نگاهش هم واهمه داشت! 👈 اما فرمان امام، به جنگ نبود ❌ ❓عباس باشی و دست به شمشیر نبری ؟؟!!تخصص ات جنگیدن باشد و باز تیزی شمشیر ، دسته غلاف را ببوسد و از خونی سیراب نشود؟ مهارت حماسی ات نادیده گرفته شود و از جنگ با دشمن سخن به میان نیاید؟؟🤔 و عباس هیچ نگفت !❗️ 👌چون عباس بود و اولویت او چشم به فرمان حسین !! المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین....... ❗️ چه سخت است عباس باشی، با این حال ساقی بشوی!! 👌 عباس یعنی بسیار عبوس در مقابل دشمن!! تو را برای جنگیدن آفریده اند! برای سختی ها !! 👌اما👈 هر وقت حسین فرمان دهد!! ↩️ و امروز هنگامه سختی است ! فصل تشنگی، وقت سقا شدن عمو !! ❗️این همه خشم در بازوان را جز در راه سقایت کودکان خرج مکن! ❌ 👌 حسین این را از تو خواسته است ! همین را !! 👌 اکنون اولویت حسین، این است! 👌 باید همه در سلام به تو این را آشکارا بفهمند که مطیع بودی !! حرکت در آن مسیری که حسین از تو می خواهد !! 👌 همین !! والسلام !! ادامه دارد لطفاً تا پایان مطلب همراه ما باشید. ⛔️ کپی و ارسال این مطلب فقط با آیدی کانال مجاز است❗️ 🆔 @afzayeshetelaat