🔶 عوامل موثر بر سیاست و تاریخ
🔸سیر حرکت تاریخ و سیاست،از عوامل مختلفی تاثیر می پذیرد؛عواملی مانند جغرافیا،اقتصاد،نوابغ،مذهب و ...
🔸یکی از عوامل مهم موثر بر تاریخ و سیاست،عامل جغرافیاست.در طول تاریخ،توجه به جغرافیا بسیاری از معادلات سیاسی و تاریخی را جابجا نموده است.
🔸به عنوان مثال افتتاح کانال سوئز در نیمه دوم قرن 19 توانست سهم عمده ای در بازتولید قدرت امپراطوری بریتانیا داشته باشد.
#جغرافیای_سیاسی
با ما در کانال آگاهی سیاسی همراه باشید.👇
@agahisiasi3
🔸پایه های فرهنگ و تمدن غرب
پایه ی تمدن امروز اروپایی، همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ امریکایی و خرده ریزهای غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراتوری روم وجود داشته؛ همانهاست که امروز ملاک و معیار است. آن زمان هم زنان را به بالاترین مقام می رساندند،احترامشان می کردند و به آرایشها و زیورها تزیینشان می کردند؛اما برای چه؟ برای اشباع یکی از خاکی ترین و مادّی ترین خصلتهای بشری در مرد! این، چه قدرتوهین و چه قدر تحقیر نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است !
تمدن غرب بر ویرانه های تمدن امپراطوری روم بنا شده است طی سالیان متمادی بسیاری از حقوق مسلم زنان در فرهنگ اروپایی و آمریکایی نادیده گرفته شد و همزمان با آن ارتباط بی مهار جنسی با عنوان ارزش دادن به زن مورد تأکید قرار گرفت. اصول و ارزش های امپراطوری روم مبنا و معیار فرهنگ و تمدن امروز غرب است و ما آن را به دلیل تحقیر فراوان زن محکوم می کنیم. غرب با هدف اشباع یکی از پست ترین خصلت ها و غرایز مادی بشری به زن مقام می دهد و به او احترام میکند و این بزرگترین توهین و تحقیر به زن محسوب می شود.
@agahisiasi3
🔷آشنایی اجمالی با رنسانس
واژه ی رنسانس معمولا از نظر ریشه ی لغوی ناظر به چهار معنا یا کاربرد است:
1. احیا، رشد و ارتقای هنر و آموزش، تحت تاثیر الگوهای کلاسیک که در اواخر قرون وسطی از ایتالیا آغاز گردید;
2. دوره ی زمانی مربوط به فرایند فوق الذکر;
3. فرهنگ ها و سبک های هنری، معماری، ادبیات، نقاشی، موسیقی و...که طی این دوران سر بر آوردند و رشد و تکامل یافتند;
4. هر گونه فرآیند احیا، نوسازی، نوزایی، رشد و تکاملی از این دست. (1)
مرحوم دهخدا رنسانس را چنین تعریف می کند:
«عصر نوزایی، تجدید حیات، احیا، تولد جدید، تجددخواهی، حیات مجدد. (2)
به هر تقدیر و با در نظر گرفتن هر معنای لغوی برای رنسانس، می توان گفت که رنسانس به نهضتی فرهنگی اطلاق می شود که در اروپا پس از قرون وسطی و شروع عصر مدرن (در قرون 14 تا 17 میلادی) رخ داد. این نهضت منجر به پیدایش تمدن سرمایه داری بر ویرانه های تمدن فئودالی - کلیسایی قرون وسطایی شد.
به عبارت دیگر، از اواخر قرون وسطی، تحرک معنوی و مادی از خاور زمین و سواحل مدیترانه ای شمال آفریقا به سواحل مقابل انتقال یافت و ملت هایی که قرن ها در رکود و سکون فرو رفته بودند، چشم به دنیای جدید گشودند. به همین علت، خود آن ها این دوران را رنسانس یا نوزایش نامیدند و در آن به احیای مجدد ارزش های علمی، انسان گرایی و اصلاح دینی، یا نهضت اصلاح کلیسای عیسوی پرداختند. می توان گفت که کشف قاره ی امریکا و دماغه ی امید در قرن پانزدهم، نظام اقتصادی جهان را متحول ساخت که مسایلی، چون جنگ های صلیبی، عمل کرد نا مطلوب کلیسا، بی مایگی علمی و عملی آیین مسیحیت، به تحول اقتصادی، جنبه ی کلامی و فرهنگی بخشید. در مجموع می توان مجموعه ای از عوامل اقتصادی، کلامی، علمی (تجربی) و...را عوامل موجده ی عصر رنسانس دانست. یا فتن منابع ثروت و باز شدن راه های جدید تجاری، به سرمایه داری امکان داد تا از آن پس گسترش یابد و بر نیروهای مخالف خود که از همه مهم تر فئودالیسم (3) بود غلبه نماید.
نتیجه ی این تغییرات، ظهور دو جنبش رنسانس و اصلاح دینی بود که به زندگی اروپاییان جهت تازه ای داد و ذهنشان را از بند تقلید کورکورانه ی کلیسا رها ساخت.
با ظهور رنسانس، تحولات اقتصادی و سیاسی، نتیجه ی تحول در مبانی معرفتی قرون وسطایی شدند که باعث ایجاد تغییرات همه جانبه در زندگی انسان گشتند. این تحولات و تغییرات به طور کامل مورد پذیرش انسان غربی گشت، چون عمل کرد نامطلوب کلیسا و اربابان کلیسا راهی را برای بازگشت باقی نگذاشته بود. (4)
انسان رنسانسی با طرد و دورانداختن همه ی مبانی معرفتی خود در قرون وسطی، عصر جدیدی را برای خود رقم زد که تجدد خواهی در همه ی مسایل موجود در زندگی بشری است.
این تجددطلبی با رشد و پیشرفت سریعی در نهایت، عصر «مدرنیسم » را به ارمغان آورد که در این جا با نگاهی گذرا به «مدرنیته » به اصول و مبانی معرفتی آن خواهیم پرداخت.
@AgahiSiasi3