𝘤𝘪𝘵𝘺 𝘰𝘧 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘴
منو کشید تو خاک، گفت ببند چشماتو. گفتم چرا؟ گفت همهچی حل میشه. گفتم قول؟ جواب نداد.
گفت بزرگترین آرزوت چیه؟ گفتم نمیدونم راجب چی حرف میزنی. گفت یعنی نمیدونی آرزو یعنی چی؟ گفتم میدونم. گفت پس؟ آرزوت چیه؟ گفتم یه آرزو دارم.
میخوام تو خونهم بمیرم .
بازم من باختم. زندگی همیشه یه چیزی داشت که رو کنه و ثابت کنه از این بدترم میشه.
آره اون با من بد حرف میزنه، میزنه تو گوشم، هولم میده، بهم تهمت میزنه، بهم میگه هیچوقت کافی نیستم، باورم نمیکنه، و بهم اعتماد نداره.
آره اون بهم آسیب میزنه، ولی هیچکس حق نداره بهش بگه عوضی، حق نداره بهش بگه کثیف، هیچکس اجازه نداره اونو مقصر بدونه. اون هیچوقت نامردی نکرده، هیچوقت زیر عدالت نزده، هیچوقت بد نبوده. و اگه چیزی میلنگه اون منم. نه کس دیگهای.
پشتش حرف در نیارید. راجبش بد نگید.نگید.نگید.