هدایت شده از 𓏲 𝗨𝘀 ִֶָ ࣪ ִ˚.༄ 🎄
چقد ریزه میزه بودن 😭🤌🏻
_ Stranger Things _
𝘤𝘪𝘵𝘺 𝘰𝘧 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘴
نه یادم نمیره. خورشیدمونو میبستیم رو مچ چپمون. پنج تا کلاف کاموا و قلاب و به زور جا میدادم تو ک
بهم گفت: «تا حالا شکار رفتی؟» گفتم «نه.» گفت: «من قبلا میرفتم، ولی دیگه نمیرم، آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. من بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش، وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس میکشید و با چشمهاش التماس میکرد، زیباییش مسخم کرده بود، حس کردم که میتونه دوست خوبی واسهم باشه، میتونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسهش درست کنم. اما خوب که فکر کردم فهمیدم که اینجوری اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و هروقت من رو ببینه یاد بلایی میافته که سرش آوردم، از نگاهش فهمیدم بزرگترین لطفی که میتونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.
تو هیچوقت نمیتونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی.»
قهوهیسردآقاینویسنده ؛
من همین الان، از همینجا ممکنه بذارم برم. ممکنه همهی آهنگامو دفترامو اسکیتمو همهی یادگاریامو خانوادمو و تک تک دوستامو بذارم برم. من همین الان همینجا ممکنه حتی خودمو بذارم برم.
𝘤𝘪𝘵𝘺 𝘰𝘧 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘴
02:04 I don't even know where I'm going, but I'm going there fast
My actions only matter in the present, I don't care about the past
And I don't got the answers to your questions ; So can you please stop asking me?
Stop asking me .
مشتم و از موهام میارم بیرون. موهای کنده شده و گره خورده دور دستام؛ انگشتام از هم جدا نمیشن. ریهم داغ میشه. نفسم بالا نمیاد. اولین اسکرین شات و باز میکنم. چشمام سیاهی میره. زور میزنم که موهای نازکم و دور انگشتام پاره کنم و مشتم و باز کنم. دستام میلرزه. در صندوقچه باز میشه. تیکه شیشهی همیشگی. اسکرین شات هارو ورق میزنم. دستمالهای خونی روی بالشم. چکه میکنه. خون زخمام داره چکه میکنه روی کتاب دینی. روی لبتاب. روی بالشم. روی دفترم. خورده شیشه میشکنه تو پوستم. چجوری. چجوری. چجوری اون حرفارو زدن.