eitaa logo
نوشته‌ها
881 دنبال‌کننده
825 عکس
418 ویدیو
24 فایل
اینجا به یاری خدا از خانواده، زنان، سیاست، مبانی تمدن غرب و نقد اندیشه‌ها می‌نویسم. «اللهم اجْعَلنی مُجَدِّد دینک و مُحیِ شَریعَتِک» نقدی داشتید اینجا بهم بگید👇 https://harfeto.timefriend.net/16922168455136 @ma_3461 ایتا اینستاگرام @maryam_ordouei
مشاهده در ایتا
دانلود
مایی که با خدا اختلاف فتوا داریم اکثر ما هنگامی که نمازمان را می‌خوانیم، حج‌مان را به جا می‌آوریم، روزه‌مان را افطار می‌کنیم، تصورمان این است که امر خداوند را تمام کرده‌ایم و پرونده‌ی عمل‌مان را بسته و تکلیف تمام است. مایی که بعد از اینکه سجاده را بسته‌ایم، امر را تمام شده دیده‌ایم و بعد از نماز و حج و روزه‌مان دروغ گفته‌ایم، تهمت زده‌ایم، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌ایم، مشت به سینه‌ی نظام کوبیده‌ایم و گاهی لگد کشش کرده‌ایم. مایی که با خدا اختلاف فتوا داریم. خداوند می‌گوید: «کلا لما یقض ما امره»، زهی خیال باطل، هرگز امر قضا نشده و تکلیف تمام نیست. «فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ...» «فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ..» «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ.....و اذْكُرُوا اللَّهَ...» یعنی وقتی تکالیف‌تان را، مناسک ظاهریتان را به پایان بردید، تازه اول کار است و اول ذکر. بعدترش فرموده: «وَ قَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ..» و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! تمام آن «قَضیتم‌ها» صغرای همین کبرای آخری است، یعنی عبودیت، که از قضا تاریخ انقضا ندارد و انسان تا جان در بدن دارد حکایتش، حکایت « کلا لما یقض امره» است یعنی «چنين نيست كه او مي پندارد؛ او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نكرده است!» اما در میان مؤمنان مردانی هستند که این امر را به پایان می‌برند و صادقانه بر سر عهدی که با خدا بستند، می‌مانند : «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَه..» همان‌هایی که با مرگشان هم به دنبال انجام عبودیت‌اند. همان‌هایی که تمام عمر مشغول انجام امر خدایند. همان‌هایی که لحظه‌ی رفتنشان همان وقت قضا شدن امرشان است.همان‌هایی که قسم‌شان را با قسمت شدن پیکرشان ادا می‌کنند. ✍مریم اردویی @zananegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. همیشه تلاش کرده‌ام مقابل سیاه‌نمایی‌ها و بی‌انصافی‌ها از نظام دفاع کنم. نظامی که با تک‌تک سلول‌هایم به حقانیتش ایمان دارم و بارها شده برای مظلومیتش بغض کرده‌ام. هیچ وقت ناکارآمدی‌های مسوولان را به پای اصل نظام ننوشته‌ام. هرگز معایب را سیستماتیک ندیده‌ام و هنوز هم نمی‌بینم. همیشه خودم و خرده ایمانی را که دارم مدیون همین نظام و رهبران مقتدر و باتقوایش دانسته‌ام. همیشه و هر وقت آرزو و دعایی کرده‌ام، صدر و ذیلش برای حفاظت نظام بوده و اگر برای خودم خواسته‌ای داشته‌ام، تنها و تنها توفیق ادای تکلیف و بصیرت برای دفاع به حق از همین درختی بوده که حارثش روح خدا، حارسش خلف صالح روح خدا و زارع و حافظش خود خدا بوده است. اما بگذارید این بار با وجود همان ارادت قلبی قبل و اعتقادم به مظلومیت مضاعف نظام در این ماجرا بگویم با صحبت‌های این مادر داغدیده شرمنده شدم. کاش یکی بود که می‌آمد و می‌گفت حداقل چرا آسمان آن شب پر حادثه برای پرواز ممنوع نشد تا پرواز ۱۷۶ نفر محتوم شود؟ ✍️مریم اردویی #۱۷۶ @zananegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | «کدام نظام؟!» ✅ بخش‌هایی از سخنرانی حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس‌سره) در سخنرانی پیش‌از خطبه‌های نماز جمعه در 🖥 مشاهده فایل با کیفیت در آپارات: https://aparat.com/v/DpSqE
🔰کوچ روانی به استادیوم طیف واکنش‌ها در رابطه با اولین حضور زنان در ورزشگاه بسیار متنوع و متفاوت است. از برخوردهای دگم و قضاوت‌های غیرمنصفانه تا تفسیرهای روشنفکرمآبانه و سهل‌اندیشانه تا طعنه‌هایی از این دست که «زور فیفا بر حوزه‌ی علمیه چربید». از سویی می‌توانی کلیدواژه‌ی «عادی‌سازی شد» را در میان ادبیات افرادی ببینی که به گفته‌ی خودشان به آرزوی دیرینه‌شان رسیده‌اند.این کنش‌ها، واکنش‌ها و تقابل‌ها همه درد مخاضی است که جامعه‌ی ایرانی برای گذر از سنت به مدرنیته از سال‌های توسعه‌ی رضاخانی متحمل شده است. از همان سال‌هایی که با برای پیاده‌سازی مدرنیته نیاز به نهادینه سازی فرهنگ توسعه بود. در کتاب «رضاخان و توسعه‌ی ایران» می‌خوانیم :«رژیم پهلوی اول درصدد دگرگونی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران بود و متأثر از ترکیه و غرب می‌خواست جامعه را به سوی نوگرایی و مدرنیسم سوق دهد....دست‌یابی به این هدف نیازمند آن بود تا اخلاق و رفتار عمومی که عمدتا سنتی و مذهبی بود تغییر یافته و دگرگون شود. برای این دگرگونی نیز ضروری بود تا فرهنگ و سطح نگرش عمومی متحول شود». از رهگذر همین اقدامات بود که تغییر صوری و ظاهری در فرهنگ ایران به وجود آمد و ماحصل این اقدامات، ظهور طبقه‌ی متوسط جدید شهری بود. افرادی که به استخدام ادارات مختلف درآمدند و با دیسیپلین رضاخانی کارمند عدلیه و بلدیه شدند. سیاست توسعه‌محوری که تلاش کرد با کلاه پهلوی دوران گذر از سنت به مدرنیته را با بسط شهرنشینی سرعت بخشد. طبقه‌ی متوسط شهری که از دل جامعه‌ی سنتی_مذهبی بیرون آمده بود، هم دل در گرو سنت و‌مذهب داشت و هم مرعوب مدرنیته و‌ جلوه‌های فرهنگی غرب بود. این شیوه از توسعه بر طبق نظریه‌ی جامعه‌شناس آمریکایی به تئوری نوگرایی شهرت دارد. بر طبق این نظریه جامعه‌ی سنتی به سمت جامعه‌ی بشری سکولار کوچ می‌کند و این امر به واسطه‌ی گسترش و نشر عناصر فرهنگی كشورهای غربی در كشورهای جهان سوم به وقوع می‌پیوندد. به عقیده‌ی لرنر این کوچ فرهنگی از کوچ جغرافیایی آغاز می‌شود و به کوچ طبقاتی و در نهایت به کوچ روانی می‌انجامد. تاکید لرنر در این کوچ روانی بر وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌هاست. چرا که لازمه‌ی کوچ روانی، تغییر نگرش مردم یک جامعه است و بهترین ابزار استفاده از رسانه‌های جمعی است‌. طبقه‌ی متوسطی که در دوره‌ی رضاخانی ظهور پیدا کرد و از طبقه‌ی سنتی مولد روستایی به طبقه‌ی مصرف‌گرای شبه مدرن شهری تبدیل شد بعد از انقلاب و از میانه‌ی دهه‌ی هفتاد با سیاست‌های توسعه‌محور دولت‌های وقت، روز به روز فربه‌تر شد. ادبیات این قشر خیلی با ادبیات تکلیف‌محورانه‌ی انقلابی میانه‌ای ندارد و بیشتر به دنبال حقوق شهروندی و مطالبه از حاکمیت است. بخشی از این طبقه را زنانی تشکیل می‌دهند که دیگر سنتی نیستند و با ادبیات حقوق‌محور و درکی شبه مدرن از دین‌داری تلاش می‌کنند تا حقوقشان را از حاکمیت اخذ کنند. اما از آنجایی که این قشر نیز در مرحله‌ی گذر روانی با رسانه‌ها مدیریت احساسی می‌شوند، اغلب در رابطه با  اولویت نیازها و حقوقشان دچار سوء تحلیل شده و از همین رو با حاکمیت دچار چالش می‌گردند. اینجاست که ضرورت توجه به فقه نظام بیش از پیش مشخص می‌شود که دیگر از بیش از این نمی‌توان با قواعد اکل میته در برابر چنین ادراکاتی دوام آورد. نظام جمهوری اسلامی که به فرموده‌ی رهبر انقلاب به دنبال الگوی زن سوم انقلاب است، می‌بایست جدی‌تر به اصلاح ساختارهای اجتماعی مردسالارانه‌ی غربی بیاندیشد و طرحی نو درافکند. ساختارهایی که پاسخگوی نیازهای شرعی و حلال هر دو جنس باشد و از درغلتیدن زنان طبقه‌ی متوسط شهری به دام ادراکات فمنیستی و موج‌های هیفوسی جلوگیری کند. امیدوارم این عقب‌نشینی در ورود زنان به ورزشگاه از عقبه‌ی فکری صحیحی برخوردار باشد، اگر نه به فتح خاکریزهای بعدی توسط افکار هیفوسی فیفا ختم خواهد شد. ✍مریم اردویی @aghletarif
. چه کسی باورش می‌شد، روزگاری بیاید که آیه‌های قرآن را به صورت عینی زندگی کنیم. مثلا آیه‌ای از سوره اعراف را می‌خوانی: «قد جاءتکم بینه من ربکم هذه ناقه الله لکم آیه....دلیل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آمده، این ناقه الهی برای شما معجزه‌ای است..»، بعد ترجمه‌اش را در دنیایی می‌بینی که ساکنانش دچار اخلاد فی الارض شده‌اند؛ به یکباره انقلاب اسلامی همچون آیه‌ای الهی از میان کوه ایسم‌های شرقی و غربی سر برآورده؛ آیه‌ای به روشنی و عظمت ناقه‌ی حضرت صالح علیه السلام که با عنایت خداوند و دعای آن پیامبر بزرگوار از دل کوه زاییده شده تا اتمام حجتی باشد بر مستکبران و پشتیبانی برای مستضعفان. نزدیک جزء‌های آخر، به سوره مجادله برمی‌خوری که از قضا مدنی است و آیه‌ای دارد عجیب: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه...آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهای‌شان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده...» بعد در جایی دیگر، نقلی از روایتی را می‌خوانی که رسول خدا -که صلوات خدا بر ایشان و خاندان پاک و مطهرشان باد- به اصحاب‌شان خبر از آمدن امتی در آینده را داده که «یتحابون بروح الله...به برکت روح خدا یکدیگر را دوست می‌دارند»؛ بعد با خودت می‌گویی، خب امام ما، هم اسمش «روح الله» بود، هم خودش مصداق «روح الله». . تنها با تمسک به همین قرآن است که «ناقه‌ی روح الله» پی نخواهد شد و به دوران ظهور حضرت ولیعصر- روحی و ارواح المومنین لتراب مقدمه الفداء- خواهد پیوست. چه شرمنده خواهیم شد، اگر پیامبر اینگونه شکایت‌مان را به خدا ببرد که: «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا.... پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.» ✍مریم اردویی @zananegiii
شهید آوینی در کتاب رستاخیزجان وقتی قلمش حول «ادبیات آزاد یا متعهد» می‌چرخد، به نقل از کامو می‌نویسد:«کلمه‌های آزادی و برابری را، هم بر سردر زندان‌ها می‌نویسند و هم بر سردر معابد بازرگانی، با این همه به فحشا کشاندن کلمه‌ها با عواقب آن همراه است». ما امروز شاهد عواقب همان امری هستیم که کامو می‌گفت؛ به فحشا کشاندن کلمات. آری! قصه‌ی اکنون غیرت نیز، ابتلای به فحشا است. گویی غیرتی که خود به معنای غیرزدایی است، نیاز به غیرزدایی از فحشایی دارد که مبتلابه شده است. امروز به جنون هر بی‌غیرتی که یک قمه به دست می‌گیرد و سربند حسادت جنسی‌اش یا حمیت جاهلی‌اش سر ناموسش را گرد تا گرد می‌برد، غیرت می‌گویند. بیماری روانی و مقهور طبیعت حیوانی‌ که با شهوت و خشم و غضبی که قمه به دستش داده، مشقِ خشونت می‌کند و نشرِ نجاست می‌دهد کجا نشان از غیرت دارد. غیرت مشق دوست داشتن است و نشر طهارت و غیور صفت خداوند است و هر کس به او منتسب است. غیرت خصلتی انسانی است و فضیلتی اخلاقی، که ریشه در فطرتی خداشناس دارد نه میلی نفسانی در درجات پایین حیوانی. غیرت احساسی در درجات عالی بشری است. غیرت، پاسبانیِ ناموس است از هر گزند و آفتی. نگهبانی نسل است از هر آمیختگی. غیرت دغدغه‌ای است متعالی در پی طهارت نسل و طهارت اجتماع. مردانگی است، پاسبان زنانگی. شوری است آمیخته باشعور. معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که میان شلوغی جمعیت، دست مردی برایش کوچه گشوده تا عبور کند. معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که سینه‌ی ستبر مردی، دیوار حائل عفافش شده آن وقتی که سیبل تیر زهرآگین نگاه و تمسخر نامحرمان بوده. معنای غیرت را آن زنی می‌فهمد که با دست مردی از اسارت گرگ‌ها رهانیده شده. معنای غیرت را زنی می‌فهمد که از میدان خشونت به ساحل امنیت رسیده. آری غیرت پل عبور ما زنان از خشونت، قضاوت، اذیت، حسادت، جهالت و تمام آفت‌هایی است که ریشه در نفسانیت دارند. غیرت اگر مبتلا به فحشا شد، فحشا مبتلابه اجتماع خواهد شد. غیرت را اینچنین با جهالت سر نبرید. ✍مریم اردویی @zananegiii
یکی از پاشنه آشیل‌ها در بحث خانواده، پافشاری و توجه بیش از حد به مسئله‌ی قانون و تعیین حد و مرز بین زوجین است که متأسفانه این رویکرد در میان نخبگان و دغدغه‌مندان مسائل زن و خانواده به وضوح دیده می‌شود. چنین نگرشی محصول تأثیرپذیری از مدرنیته و گفتمان غرب در رابطه با مسائل خانواده است. چرا که در غرب تفاوت بنیادین ساختار خانواده و جامعه نادیده گرفته شده و اساسا انسان در دو ساحت فردی و اجتماعی قابل تعریف است. آسیب چنین نگرش و رویکردی سبب می‌شود که آنچه در اجتماع اصالت دارد در خانواده نیز به عنوان اصل پذیرفته شود. آرمان جامعه، برقرای عدالت با تعیین حد و مرزهای قانونی است، زیرا اصولا در یک جامعه افراد به دنبال تأمین منفعت خویش هستند و ما برای جلوگیری از تجاوز افراد به حقوق یکدیگر نیاز به وضع قوانین داریم. اما هدف از تشکیل خانواده رسیدن به وحدت روحی است و برای دست‌یابی به این هدف، آنچه اصالت دارد محبت و مودت است. در واقع یک خانواده‌ی توحیدی، خانواده‌ای است که در آن حد و مرزهای اخلاقی،جای حدود قانونی را پر کند و ایثار، همدلی،گذشت و محبت مرزها را به سمت یکی‌شدن بردارد. چراکه اساس شکل‌گیری خانواده با برقراری پیوندهای عاطفی بوده و تا علقه‌ای بین زن و مرد شکل نگرفته باشد، خانواده‌ای هم تشکیل نخواهد شد. بنابراین اولین و مهمترین راهکار برای اعتبار بخشیدن به جایگاه خانواده بالا بردن درک متقابل زوجین از رشد مشترک است که این مهم نیاز به فعالیت های فرهنگی دارد نه رشد قارچ‌گونه‌‌ی قوانین. پیوند زن و مرد از جنس دوست داشتن است، لذا اگر این جنس پیوند توأم با جهالت شد، آسیب‌زا می‌شود. به عنوان مثال در ماجرای مونا، نمی‌توان منکر دوست داشتن مونا توسط سجاد بود. اما دوست‌داشتنی آمیخته با جهل که قادر است تا مرز بریدن سر پیش رود. اما کنش‌هایی که ما پس از این ماجرا توسط نخبگان جامعه شاهد بودیم همه از جنس توجه به اصلاح قوانین بود و کمتر به لزوم سرمایه‌گذاری در جهت اصلاح فرهنگی و بالا بردن سطح آگاهی در چنین جوامع و قومیتی هایی توجه شد. اعتبار بخشیدن به خانواده و بالا بردن جایگاه زن و کرامت‌بخشی به زوجین نیاز به نگرشی بومی مبتنی بر توجه به تفاوت‌ها و طبیعی بودن خانواده دارد نه نسخه‌ای وارداتی و قانون‌محور مبتنی بر برابری غربی. البته این به معنای بی‌توجهی نسبت به اصلاح قوانین نیست، بل‌که هدف توجه همزمان به اصلاح فرهنگی و اصلاح قوانین است. اما در مسیر اصلاح قوانین نیز نبایست طبیعی بودن این نهاد مقدس مورد غفلت قرار گیرد و حقوق با نگاهی برابری‌طلبانه وضع و اصلاح شوند. در بیانات رهبر انقلاب نیز علاوه بر تاکید به اصلاح قوانین اما توجه به اصلاح آداب و سنن، خلقیات، بالا بردن کرامت زن در چشم همسر، برادر و پدر که لزوما باید با کار فرهنگی محقق شود، برای اعتبار بخشیدن به خانه و خانواده از وزن بیشتری برخوردار است. ✍مریم اردویی @zananegiii
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات رهبری در رابطه با دو فوریت در مسائل خانواده