eitaa logo
راه ستارگان
34 دنبال‌کننده
398 عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️اللهم عجل لولیک الفرج یاد کنیم امام و شهدا رو با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد...
☘️اللهم عجل لولیک الفرج
K@teb: 📌طرح کنترل بدحجابی در ادارات دولتی آغاز شد 🔹سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور گفت: این ستاد طرح جامعی برای کنترل بدحجابی در 11 عرصه با رویکرد اجرایی و فرهنگی تدوین کرده است که عرصه اول آن با ابلاغ شاخص‌های حجاب به 120 دستگاه دولتی و حاکمیتی وارد فاز اجرایی و عملیاتی شده است. 🔹مسئله حجاب همیشه جز پویش‌هایی است که به دفعات در سامانه فارس من ثبت شده است. حامیان پویش‌ها خواستار رسیدگی دستگاه‌های مربوطه به موضوع بدحجابی شدند. ♦️برای حمایت از این پویش وارد لینک زیر شوید: www.farsnews.ir/my/c/123435
هدایت شده از شهید حسن کوهستانی
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎آخرالزمان در بیان نورانی امام صادق علیه السلام.
چند وقت پیش رفتیم جایی یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊ و دعا برای روح شاهنشاه ...😕 اون موقع چیزی نگفتم اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن ! لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️ گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟! گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓 گفتم : کدوم مدرسه؟ گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉 گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏 گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅 گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالیباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !! گفتم : خب نمیرفتین قالیباف خونه ، گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟! حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨 گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟ گفت: چی بگم از بس گرونیه گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟ گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت ! گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟! گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟! گفت : مگه شاه فروخت ؟! گفتم : وقتی استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟! خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!! سرش انداخت پایین و چیزی نگفت.
🔆زنگ عبرت: 🔖 سلام فرمانده! شرمنده‌ام کردید... ♦️روز تجمع (سلام فرمانده)من هم به همراهِ دختران بسیج محل ودخترای خودم با عشق ِآقا همراهِ دهه نودی وهشتادی‌ها، خودمون را رسوندیم به ورزشگاه آزادی.عالی بود عالی.... بعد از تمام شدنِ مراسمِ پر شور وهیجان، به طرفِ ماشینها حرکت کردیم. کنار در ِخروجی ورزشگاه تصمیم گرفتیم آخرین عکس یادگاری از این روز پرشکوه بندازیم. دخترا خوشحال شدند و استقبال کردند. هرکس یک چیزی می‌گفت،مشغول صحبت بودیم که متوجه شدم گوشی نیست. یک لحظه همه شوکه شدیم. دخترها را به یکی از مسئولین بسیج سپردم وبا اضطراب از ماشین پیاده شدم؛ دوان‌دوان خلاف جهتِ حرکتِ همه، به سمت درِ ورودی ورزشگاه به راه افتادم. خیلی سخت بود، مثل این‌که یک ماهی بخواهد خلاف جهتِ حرکتِ رودخانهٔ خروشان، شنا کند. ماشاءالله! چه جمعیتی، این سیلِ خروشان، تقریبا نصفِ جمعیت هم، بچه‌های دهه ۸۰ و ۹۰ هستند، یا عکس حاج قاسم دستشان است یا پرچم ایران؛ شاداب و خندان و سرحال .انگار نه انگار که چند ساعت است این‌جا هستند! چشم‌هایشان چند دقیقه قبل بارانی که نه، شاید ابری شده باشد. بالاخره وارد شدم و نزدیک جایگاه تماشاچیان، مأمورین انتظامات را دیدم وازشون کمک خواستم، ولی اونها این قدر تعجب کردند که اول لحظه‌ای مکث کردند .بعد گفتند: 💭. خانم چه انتظاری داری! جمعیت رو نمی‌بینی؟ این‌جا گوشی پیدا نمی‌شه. ولش کن برو، محاله! 💬. محاله!  ◽️ یک لحظه، ته دلم خالی شد. چه‌ کار کنم؟ چهار سال زحمت دانشگاه، دوره‌هایی که برای تمام کردن آن‌ها، شبانه‌روز با سه تا بچهٔ قد ‌و نیم‌قد، دارم تلاش می‌کنم. وای تعهداتم را چه کنم؟! یادداشت‌هایی که باید تحویل استاد بدهم؟! یک لحظه اما؛ انگار نسیمِ خنکی نوازشم کرد! یادم آمد در این مواقع حاج خانم می‌گفتند؛ سوره «نصر»- معجزه می‌کند. متوسل شدم به آقا. ◽️ همه را رها کردم؛به خودم اومدم دیدم دارم بلند با آقا حرف میزنم: آقا جان! خودتان شاهدید، الان سه روزه، دارم تلاش می‌کنم شرایط آمدن خودمان و دختر‌های دبستانیِ بسیجِ محل، هماهنگ بشه. آقا جان! خودتان شاهدید چقدر طعنه و حرف شنیدم، از همین دوستان و فامیلِ نزدیکِ انقلابی، که: -«این خانم حرف گوش نمی‌ده، وقتی نوزادِ پانزده روزه را توی برف و سرما می‌بره راهپیماییِ‌۲۲ بهمن! وقتی بابای پیرِ ناتوانش را می‌بره راهپیماییِ روز قدس، فقط چون پدرش عاشقِ انقلابه! حالا هم که تهران‌ به ‌خاطرِ آلودگیِ هوا تعطیله، بابا؛ کروناست، با چند تا بچهٔ دبستانی و دختر سه ساله‌ات راه افتادید برای تجمع؟! که بچه‌ها سرودِ(سلام فرمانده) بخوانند؟! حالا می‌ری، خودت برو! چرا بچه‌ها را اسیر می‌کنی؟!… در حال ذکر سوره‌ی «نصر» بودم، که دیدم رسیده‌ام به جایگاه. از یک آقایی خواهش کردم یک تماس با شمارهٔ من بگیره. بنده خدا خیلی تعجب کرد و گفت: اینجا گوشی پیدا نمیشه! ولی بازهم تماس گرفت و در کمال تعجب دیدیم دخترم گوشی را برداشت وبا هیجان گفت: 💭مامان… گوشی پیدا شده. ما مرتب زنگ زدیم به گوشی شما ....یک بنده خدا گوشی را پیدا کردندآوردند بیرون محوطه تحویل دادند… مامان بیا… بچه‌ها می‌گن معجزه شده!… بینِ ۱۴۰ هزارنفر... گوشی پیدا شد... منتظر شماییم. مامان زود بیایید…) 🍃 چشم‌هایم دیگر واقعا بارانی شده بودند، این‌بار دیگر، همه‌ی سلولهایم با ارادت فریاد می‌زدند؛  «سلام فرمانده!  این بار هم، شرمنده‌ام کردید..» ✍ آمنه عسکری منفرد
زندگی نورالدین حسینی یکی از خاص ترین خلبانان ایرانی🇮🇷 حجت الاسلام و المسلمین سرهنگ خلبان نورالدین حسینی که خلبان بالگرد کبری و بل ۲۰۶ بوده و شروع خدمتش از پیش ازانقلاب بوده است. ایشان در عملیات مرصاد حضور فعال داشت و دوشادوش صیاد در میدان حضور داشتند. تحصیل حوزوی ایشون از سال ۵۳ شروع شد و در سال ۵۴ به هوانیروز پیوستند و بعد انقلاب تحصیلات حوزویشون رو تموم کردند(ملبس شدند). ایشان جانباز ۷۴ درصد جنگ تحمیلی هستند. ایشان ۱۸۵۰ ساعت پرواز جنگی داشتند و بعد از جنگ هم در درگیری با منافقین و تجزیه طلبان حضور فعال داشتند. خلبان تست پروژه های بومی سازی کبری(مثل تیزتک) هم بودند. ایشان امروزه بازنشسته شدند و به آموزش اخلاق و علوم مذهبی و شاعری مشغولند.
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*آغاز طرح توانمند سازی و اشتغال زایی زنان سرپرست خانوار در منطقه ١۶* آموزش پته دوزی، زر دوزی، بخارا و.... همراه با : *آموزش رایگان* *مواد اوليه رایگان* *ارائه مدرک معتبر* جهت کسب اطلاعات بیشتر به نزدیک ترین سرای محله مراجعه و یا با شماره های ذیل تماس حاصل فرمائید. سرای محله جوادیه ۵۵۶٧٠٢٣٩ سرای محله نازی آباد ۵۵۳۴۵۰۲۹ سرای محله خزانه بخارایی ۵۵۳۳۹۷۷۰ سرای محله علی آباد شمالی ۵۵۳۲۰۶۵۱ سرای محله شهرک بعثت ۵۵۳۳۴۸۴۰ سرای محله یاخچی آباد ۵۵۵۱۶۲۸۲ سرای محله تختی و بهشتی ۵۵۰۲۵۵۹۹ سرای محله علی آباد جنوبی ۵۵۳۵۱۶۷۱ سرای محله باغ آذری ۵۵۳۳۲۱۵۱ *معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه ١۶* ۱۶