eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
@ahangmazani
79.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
پرسش‌ها
قوانین
داغ‌ترین‌ها
چندسکویی
پیوستن
❤آهنگ مازنی❤
79.8هزار دنبال‌کننده
دانلود
مطالب قبلی
❤آهنگ مازنی❤
❤آهنگ مازنی❤
به نام آنکه هستی نام از او یافت زمین در زیر پا آرام از او یافت سخنرانی طنز آقااااااااا وه ای چی ب
به نام آن خدا که مهربان است رحیم و خالق هر دو جهان است سخنرانی طنز آقاااااا خالاصه پس از شور و مشورت بسیار سریعا یه زیرانداز و یه پتو گرفتم و عدل همین ورودی آشپزخونه پهن کردمو دراز کشیدمو پتو رو کشیدم روم و حالا ناله نکن و کی ناله بکن آقا چنان سوزناک ناله میکردم که حتی خودمم باورم شد واقعا مریضم خانم اومد تو یا کتل امامزاده هاشم ونه دیم وَشته کل ونه سوآل پر از بیز و بقار دست به کمر و عصبانی گفت 😡 آمه دم دربوره چی بیّه گفتم چیزی نشد نگران نباش قلبم وایساد ماساژ بدی الان خوب میشه یه بم بپرس لو بمن زد و گفت پِ دربور تورو نمیگم که میگم آشپزخونه چی شد همزمان گفتیم یا خدا کی بهت گفت ؟ خانم گفت ازونجایی که تو سرما میخوری عالم و آدم خبردار میشن بعد الان قلبت وایساده میگی صبر کن خوب میشم اونم دم در آشپزخونه اونم تو 😳 بعد یه جیغی زد و صورتشو چنگ زد و گفت نکنه چایتون رو شکستین یادگار خواهرم بود گفتیم نه بابا چایدون سالمه گفت پس حتما بشقاب چینی گل گلی رو شکستین یادگار مادرم بوده گفتم ول هکن چیزی نشکست گفت نکنه لیوان آبیه رو شکستین یادگار مادربزرگمو! گفتیم نه بابا هیچ یادگاری تا ده نسل قبل از تو رو نشکوندیم دیدم زد تو سرشو گفت آخ مه لینگ بشکنی بَیبو و نمی رفتم خونه ی داداشم یخچالو سوزوندین؟😱 گفتم خانم چرا همه ش دنبال حوادث مترقبه ای کمی دنبال حوادث غیر مترقبه باش بعدشم ما مگه مریضیم که یخچال به این نویی رو بسوزونیم ۱۵ سالش نشده هنوز😊 باز یه لگد زد به من و گفت بور اونور و رفت تو آشپزخونه آقاااااا ته دشمن بمیره یه حرکتی کرد که همون لحظه من و بچه ها دعا کردیم کاش یخچال می سوخت و این اتفاق نمی افتاد فکر کردم سکته کرد و گفتم آخ مه خش اخلاق زنا بمرده اسا من چیکار هکنم و زدم زیر گریه (اسا شِ بِ خِد😝) ولی حق بدین بمن چه می دونستم خانما به خیس شدن فرش و کثیف شدن ظرف و ظروف و شکستن لوله و خیس شدن کل پرزو ها و سسکریک زدن فاضلاب به کل در ودیوار حساسند یهو دیدم صداش کم کم دراومد و رفتیم شاد بشیم که زنده است ولی های های گریه میکرد حالا مگه ساکت میشه مثل رادیو صدای آمریکا شه بِخِد سروش میکنه و از روز اول ولادتش نه ولی رفت به روز خواستگاری که دستم خورد چایی رو ریختم را رو پای پدرش 😔 و گفت من همون روز باید میدونستم شلخته ای گفتم خانمی .... داد زد که به من نگو خانمی من کارگر خونه ام خانمی اونیه که دستش تا بازو دستبنده گفتم تو تاج سری ولی تا بازو دست بند باشه که دستو نمیتونه حرکت بده راستی یچیزی میدونستی تو بدون طلا از همه خوشگلتری این نقشه ام گرفت و لب لب خنده کرد ولی زود خاصیتشو از دست داد گفت ای نهِل مه دهون باز بووشه بچه ها منو کشیدن کنار و گفتن اعصابش خرده ولش کن دیگه گفتم شما بلد نیستین من الان ساکت بمونم حتی کشته شدن ولیعهد اتریشم میندازه گردن من بذار یه غرّوقاج بکشم بشینه سرجاش گفتن نقی شدی مگه ول کن بابا ولی من یکدنده رفتم جلو و گفتم تو الان چی کم داری گفت چی کم نداریم گفتم چی مثلا گفت یه ابوطیاره داری که باید هلش بدم روشن بشه گفتم خوب اون با یه باتری حل میشه قسط قرض الحسنه تموم بشه یه باتری دست دوم در حد نو میخرم گفت سقف خونه چکه میکنه چی گفتم اون ایرانیتش مشکل داره دس بزنیم بهش بدتر میشه گفت حیاط از بس سیمانو جارو زدم رسیدم به خاک فردا بارون بیاد باید با چکمه رفت و آمد کنیم گفتم کف حیاط درست بشه دروازه باز نمیشه دروازه هم که دیدی رفتیم بخریم یارو به ماهی ۱۰۰ تومن قسط رضایت نداد دیگه چیکار کنم گفت این جمعه مهمون داریم الان آشپزخونه رو گند زدین من چیکار کنم گفتم از بیرون بر غذا میخریم گفت خیلی پول داری ؟ گفتم پول ندارم ولی اعتبار که دارم گفت ته اعتبار دله ره انارتیم دکنن البته چیز دیگه گفت ولی.... بماند حالا 😂 هیچی دیگه مجبور شدم ببرمش دور دور و هزینه ی دوتا لیوان شیرموز و دو لیتر بنزین افتاد گردنم ولی گفتم باز بدرک حالش خوب بشه پول بنزین و آبمیوه رو خدا میرسونه شیرموز رو نخورد ولی حالش کمی بهتر شد بنظرم ارادتمند تمامی دوستان -سید
18.6هزار مشاهده
مطالب بعدی